به گزارش جهان به نقل از آفتاب، ماه مارس سال ۲۰۱۲، «فابریس موآمبا» هافبک تیم بولتون واندررز در جریان بازی تیمش با تاتنهام که پخش زنده میشد بر روی زمین افتاد. او سکته قلبی کرده بود و هیچگونه علائم حیاتی نداشت. او از نظر پزشکی برای مدتی مرده بود. در کمال تعجب اما زنده ماند و بعد از مدتی اتفاقاتی که برایش افتاده بود را تعریف کرد. او میگفت که سرگیجهای سورئالیستی دارد. انگار که دارد در بدن یکی دیگر به سرعت میدود. آخرین چیزی که به یاد دارد دو بازیکن تیم تاتنهام است. او میگوید هیچ دردی را احساس نمیکرد.شاید موافق باشید که شما هم مثل من حس همدردی عجیبی با موآمبا پیدا کرده باشید. علاوه بر این، قرار است روزی هم خود ما این حس را تجربه کنیم. اما چه زمانی؟ شاید هنوز زیاد فرصت باقی مانده باشد. آیا شرایط آن سخت خواهد بود؟ امیدواریم که در کمال آرامش باشد. ساده بگویم: مرگ چه حسی دارد؟ از نظر پزشکی، افرادی هستند که شرایط موآمبا را پیدا کردهاند. اما قدیمیترین تجربه نزدیک به مرگِ ثبت شده به قرن ۱۸ برمیگردد. داروسازی که هنگام حجامت هشیاری خود را از دست داد. طبیبهای آن دوران معتقد بودند که این نوع درمان با تب همراه است. اما آن داروساز گفته بود: «آنقدر نور زیاد بود که فکر میکردم در بهشت هستم.» بنا به تجربیات جدیدتر، افراد نور فراوان، ورود به قلمرو غیرزمینی و حتی جدا شدن از بدن و نگاه کردن به آن از بالا را گزارش دادهاند. به این تجربیات «تجربیات خارج از بدن» گفته میشود. البته ما نمیتوانیم هیچ قضاوتی در این باره انجام دهیم، مگر آنکه آمار افرادی که این تجربیات را داشتهاند، در اختیار باشد. در برخی موارد، پزشکان سالها پس از آن اتفاق، تجربه فرد را پرسیده بودند. شاید در طول زمان جزئیات آن اتفاق در ذهن فرد تغییر کند. بر این اساس، سم پارنیا و همکارش تصمیم گرفتند که پژوهشی در این رابطه انجام دهند. تیم پزشکی پارنیا پانزده سال پیش در یک دوره ۱۲ ماهه با ۶۳ بیمار که پس از حمله قلبی احیا شده بودند مصاحبه کردند. این بیماران همگی در بیمارستان عمومی سوث هامپتون بودند. از این ۶۳ نفر، هفت نفر چیزهایی را از زمان بیهوشی به یاد داشتند. آنها به یاد داشتند که به جایی رفته بودند که راه برگشتی در آن نبود. احساس صلح و آرامش، و یک مورد هم پریدن از کوه به پایین. تعداد کمی تجربه نزدیک به مرگ را به یاد داشتند، اما در نهایت همه چیز مثبت ارزیابی شده بود. در کمال تعجب، بیمارانی که تجربیات خود را به یاد داشتند بالاترین میزان سطح اکسیژن خون را داشتند. زیرا در گذشته دانشمندان فکر میکردند احساساتی از قبیل افزایش هشیاری حسی با کمبود اکسیژن در مغز در ارتباط است. با این حال، هرچه سطح اکسیژن مغز بیشتر باشد، عملکرد ادراکی بدن در زمان احیا بهتر است. این عمل توضیحی عملی برای تجربیات شفافتر و به خاطر سپردن بهتر این تجربیات است. در پایان آن آزمایش در بیمارستان عمومی سوث هامپتون، تختههایی که بر قسمت بالاییِ آن چیزهایی یادداشت شده بود را از سقف بیمارستان آویزان کرده بودند. از آن ۶۳ نفر خواسته شد تا بگویند که بر روی تختهها چه چیزی دیدهاند. پژوهشگران قصد داشتند تا عملکرد یاختههای عصبیِ مغز (نورون) بررسی کنند. هرچند از این طریق به تجربیات خارج از بدن دست نیافتند. اما این پژوهشگران به تازگی مطالعهای جدید را منتشر کردهاند. این بار آنها پژوهشی در ۱۵ بیمارستان در آمریکا و اروپا انجام دادند. بر خلاف مطالعه پیشین، این بار دو بیمار تجربه خارج از بدن را گزارش دادند. یکی از بیماران گفته است که زنی را در گوشه اتاق دیده که به او اشاره میکرده و لحظهای بعد هم خودش را دیده که دارد به خودش نگاه میکند. او صدایی را به یاد داشت: «به بیمار شوک بزن، شوک بزن.» همچنین یک پرستار و یک مرد کچل را در لباس پزشکی آبی دیده است. شخص دیگر هم اینگونه میگوید: «داشتم از روی سقف به خودم نگاه میکردم. یک پرستار سینهام را فشار میداد و یک دکتر هم چیزی را از گلویم به پایین میفرستاد.»به گزارش فرارو به نقل از گاردین، متاسفانه، زمانی که این دو بیمار احیا میشدند هیچ تختهای بر روی دیوارها نصب نشده بود. پژوهشگران این بار نزدیکتر شدند اما باز هم این فرصت را از دست دادند تا عملکرد نورونهای مغزی را بسنجند. درست است که پژوهشگران موفق نشدند، اما نکتهای بسیار مهم را نشان دادند. ادوین هابل، منجم مشهور، زمانی گفت: «بشر با حواس پنجگانه خود جهان را کاوش میکند و اسم این ماجراجویی را علم گذاشته است.» پژوهشهای علمی شاید چیزی فراتر از معادله و ابزار پیشرفته باشد. به سوال اصلی خود برمیگردیم: مرگ چه حسی دارد؟ این مطالعات نشان میدهد که مرگ شاید هیچ حسی نداشته باشد، شاید لذتبخش باشد یا شاید احساسی عرفانی و مرموز را به همراه داشته باشد. بنا به ادعای آن افراد، لحظات پیش از مرگ دردناک نبوده است. ما نمیتوانیم بگوییم که اگر علت مرگ چیز دیگری باشد، همین حس را خواهیم کرد یا خیر، اما همین اطلاعات نیز شاید خیال ما را کمی راحتتر کند. شاید مرگ آنقدرها هم ترسناک نباشد. |
↧
آیا می دانید مرگ چه حسی دارد؟
↧
مداحی جدید میثم مطیعی با موضوع «عفاف و حجاب» +صوت
↧
↧
استفاده ابزاری از فتوا ممنوع است/ به واژه «مفسده» در حکم آوازخوانی زنان توجه شود
↧
خاطرات معلم زبان رهبرانقلاب چاپ شد
به گزارش جهان به نقل از مهر، دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری به تازگی اثری را تحت عنوان «همافر» آماده انتشار کرده است که دربرگیرنده خاطرات مهدی نوروزی همافر بازنشسته نیروی هوایی از فعالیتهای مبارزاتی همافران نیروی هوایی علیه رژیم پهلوی در سالهای قبل از پیروی انقلاب اسلامی است.این کتاب جدای از این دربرگیرنده خاطرات قابل توجهی از سوی راوی در راتباط با دیدار و آشنایی با مقام معظم رهبری و شهید اندرزگو در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی است.مهدی نوروزی راوی این خاطرات در گفتگو با خبرنگار مهر درباره خاطرات خود اظهار داشت: این کتاب خاطرات من از ابتدای ورود به نیروی هوایی تا ایام پیروزی انقلاب را شامل می شود. در زندگی من اتفاقاتی وجود داشت که هم سرنوشت من را تغییر داد و هم به نظرم برای روایت در تاریخ باید عنوان شود. در سال ۵۱ من به همراه تعدادی از همکارانم برای گذراندن یک دوره آموزش نظامی به مدت ۱۷ ماه به انگلستان اعزام شدم. این سفر را در حالی می رفتیم که حس میکردیم نماینده حکومتی هستیم که دروازه تمدن بزرگ بشری است اما در همان مدت اقامت بود که رفته رفته متوجه شدیم آنچه در قالب تبلیغات به ما گفته میشد چیزی جز برخی تبلیغات پوچ نیست. در واقع نه کسی ما را میشناخت و نه اهمیتی به ما میداد. این سرآغاز یک تحول بزرگ در زندگی ما بود که با نوعی احساس خالی شدن همراه بود.نوروزی ادامه داد: در برگشت به ایران ماموریت من و یکی از دوستانم به جزیره کیش اختصاص یافت. در این جزیره بود که در هنگام سفرهای نوروزی خانواده سلطنتی با رفتارهای غیر متعارف و عجیب آنها آشنا شدیم. در همین حین بود که کتابهای دکتر شریعتی و نوارهای سخنرانی آقای فلسفی نیز به دست ما میرسید و آگاهی ما را نسبت به آنچه در پیرامونمان رخ میداد افزایش میداد و رفته رفته به این نتیجه رسیدیم که باید برای نجات کشور کاری کنیم و این مصادف شد با انتقالم به مشهد.این همافر بازنشسته در ادامه روایتش از خاطراتش در این کتاب گفت: در مشهد با شهید اندرزگو و مقام معظم رهبری آشنا شدم. این آشنایی تا جایی رسید که هفتهای دو بار تا پیش از دستگیری ایشان برای تدریس زبان انگلیسی به آقا به منزلشان در مشهد میرفتم. بعد از آن [دستگیری رهبری] نیز به سید علی اندرزگو کمک کردیم تا ابزار ترور شاه را وارد ایران کند و به کیش منتقل کند که در نهایت با ترور او این ماموریت نیز ناکام ماند.به گفته نوروزی این خاطرات جدای از اینکه اطلاعات بکر و دست اولی درباره زندگی مقام معظم رهبری و شهید اندرزگو در سالهای قبل از پیرزوی انقلاب دارد به شکلی بدیع به جریان شناسی حرکت سیاسی همافران نیروی هوایی در ایام مبارزات منجر به پیروزی انقلاب اسلامی نیز پرداخته است.یادآوری میشود انتشارات سوره مهر به زودی این کتاب را منتشر و ورانه بازار کتاب خواهد کرد. |
↧
چه کسانی به شفاعت حضرت زهرا (س) میرسند؟
↧
↧
واکنش جالب "امیر جعفری"به مواضع نتانیاهو
به گزارش جهان به نقل از تسنیم، امیر جعفری، بازیگر سینما در صفحه اینستاگرام خود در قبال مواضع نتانیاهو، رئیس رژیم صهیونیستی درباره کشورمان، عکسی از سردار سلیمانی را منتشر کرد و نوشت: "کابوس نتانیاهو سردارمون حاج قاسم" |
↧
تحلیل 'تک تیرانداز آمریکایی'/ برای سینمای بیاثر ایران متأسفم
↧
حال و هوای قبرستان بقیع در این روزها
↧
وعدهای که پیامبر اکرم(ص) به دخترش داد / «جدایی سر رسیده و وعده دیدار در بهشت»
↧
↧
رونمایی از کتاب چادر وحدت +عکس
کتاب چادر وحدت نوشته حمید داوودآبادی رونمایی می شود.به گزارش جهان به نقل از سراج ۲۴، مراسم رونمایی از کتاب چادر وحدت نوشته حمید داوودآبادی روز جمعه ۱۵ اسفند ۹۳ ساعت۱۵ در نخلستان اوج واقه در خیابان طالقانی خیابان مظفر شمالی سازمان هنری رسانه ای اوج برگزار می شود. «چادر وحدت» مجموعه خاطرات حمید داودآبادی از سالهای ۱۳۵۸ تا خرداد ۱۳۶۰ است که در صفحه ۱۰۴ کتاب «از معراج برگشتگان» قول انتشار آنها را داده بود.داودآبادی در «چادر وحدت»، دیدهها و خاطرات خود را از حوادث و وقایع سال های بحرانی اول پیروزی انقلاب اسلامی، در نبرد با گروه های ضدانقلاب ارایه داده است. «چادر وحدت» محل تجمع بچههای حزباللهی در جلوی دانشگاه تهران در آن سالها بوده است.در بخشی از این کتاب آمده است:«در اولین روزهای سال ۱۳۵۸ که جلوی دانشگاه شده بود پاتوق گروهکهای ضدانقلاب، از منافقین گرفته تا حزب توده و چریکهای فدایی، چادری قرار داشت که محل تجمع بچه حزباللهیها بود. «چادر وحدت»، جایی بود که طی دو سه سال اول پیروزی انقلاب اسلامی، توانست به مقابله با فتنهها و توطئههای دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی بپردازد.»از همان زمان تا امروز، ضدانقلابیون و بهخصوص منافقین که بسیاری از نقشههای شومشان توسط چادر وحدت رسوا و خنثی گردید، همواره از آن بهعنوان محلی که ضربات سختی بر آنان وارد کرد نام میبرند، میسوزند و برمیآشوبند! |
↧
جرم این مسجد کوچک، نام زهرا(س) است
به گزارش جهان به نقل از ایکنا:مدینه برای شیعه یعنی دلتنگی، اشک، اندوه بینهایت و غم. یکی از برنامههای فرهنگی بعثه در مدینه منوره بردن زائران به زیارتهای دوره و آشنا کردن آنها با مساجد تاریخی صدر اسلام است. مساجدی مانند مسجد قبا و مسجد ذوقبلتین، مساجدی که نسبت به صدر اسلام بیشترین تغییر را کردهاند، معماری جدید، فضای بزرگ، حتی امکاناتی مانند پلهبرقی نیز در آنها نصب شده است.گرچه همچنان بهترین، بزرگترین و پرامکاناتترین فضاهای این مساجد متعلق به بخش مردانه است و کمترین فضا به بانوان زائر اختصاص دارد، اما استفاده از معماری جدید و کاملاً متفاوت از آنچه ما در کشور خودمان آن را معماری اسلامی میدانیم، از نکات بسیار جالب در بازسازی این مساجد است. گنبد، سازهای است که در ساخت این مساجد تقریباً به چشم نمیخورد، در حالی که در ساخت مساجد در ایران مهمترین بخش و معرف مسجد بودن سازه، گنبد است.از اینها که بگذریم، حقیقت این است که تمام این معماری زیبا و امکانات پیشرفته در مساجد هرگز نمیتواند اندوه شیعه را در مدینه حتی برای لحظاتی کم کند. مدینه یعنی اندوه بینهایت شیعه در غربت پیامبر در شهرش، در غریبی فاطمه (س) در کوچه پس کوچههای این شهر و چه عجیب است که تمام نشانههای این غریبی و غربت را میتوان در یک مسجد دید.مسجدی که برای دیدنش باید آن را جستوجو کنیمساجد سبعه یا مساجد هفتگانه، مساجدی هستند که از نظر تاریخی روایات متعدد، متفاوت و حتی متناقضی در مورد آنها مطرح شده است. ۶ باب از این مساجد در اطراف کوه سلع قرار داشته و هفتمین آنها مسجد ذوقبلتین است، گفته میشود مسجد فتح محلی است که پیامبر در جنگ خندق درآنجا عبادت میکرد و تحرکات نظامی دشمن را زیر نظر داشته و برای پیروزی سپاه اسلام در این مسجد دعا کرده است. مسجد سلمان فارسی، مسجد علیبنابیطالب، مسجد ابوبکر بن ابیقحافه، مسجدعمر بن خطاب، مسجد حضرت فاطمه(س) و مسجد ذوقبلتین دیگر مساجد معروف به مساجد سبعه را تشکیل میدهند.از اتوبوس که پیاده میشوی اولین چیزی که توجهت را جلب میکند مسجدی بسیار بزرگ با معماری زیبا و منارهای بسیار بزرگ است. ولی مسئلهای که نظرت را بیشتر جلب میکند زائران ایرانی هستند که اصلاً به سمت این مسجد بزرگ که نامش مسجد ابوبکر است، نمیروند. بلکه راه خود را کج کرده و به سمت مسجدی بسیار کوچکتر که در بالای تپهای کوچک قرار دارد حرکت میکنند.مسجدی که از یک اتاق و یک بالکن تشکیل شده است. اینجا مسجد فتح است، مسجدی که پیامبر سه روز در آن برای پیروزی مسلمانان در جنگ خندق دعا کرد و دعایش پذیرفته شد.برخی مواقع که جمعیت (تقریباً همه ایرانی) کمتر است و کاروانهای کمتری در آنجا حضور دارند میتوان راحتتر در مسجد فتح نماز خواند اما اگر دو یا سه کاروان با هم به این محل برسد ازدهام جمعیت به حدی میرسد که دیگر نماز خواندن در آنجا به سختی صورت میگیرد.پایینتر از مسجد فتح مسجد سلمان فارسی قرار دارد، اتاقی بسیار کوچک که درب آن بسته شده و برای اطمینان از بسته ماندن در آن را جوش زدهاند و مردم (که باز هم اغلب ایرانی هستند) بیرون مسجد سجاده پهن کرده و نماز میخوانند! در شهر پیامبر یک مسجد تاریخی را به جرم اینکه نام مسجد قرنهاست که به نام صحابی پیامبر سلمان فارسی است بستهاند و مردم بیرون مسجد نماز میخوانند! چه قدر پیامبر در این شهر غریب است.تقریباً در مقابل این دو مسجد و در آن سوی میدانی که محل توقف اتوبوسهاست. تپه کوچکی پوشیده از درخت قرار دارد و در پایین آن یک کانتینر تعبیه شده است که هر چه فکر میکنی نمیفهمی به چه دردی میخورد.به خاطر مطالعه قبلی که انجام داده بودم میدانستم که باید مسجدی به نام حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) نیز در اینجا باشد، متأسفانه هیچ کس نتوانست دقیقاً به من بگوید که محل این دو مسجد کجاست، تعدادی از زائران مشغول بالا رفتن از پلههای تعبیه شده در تپه بودند و من بیاختیار آنها را همراهی کردم. کمی بالاتر به چهاردیواری بدون سقفی برخوردم که رویش نوشته بود مسجد زهرا(س) و چه غریب بود این مسجد.تمام مساحت این مسجد ۱۲ متر است، جایی که بانوی همه عالم در جنگ خندق عبادت میکرد، مجروحان جنگ را مداوا کرده برای سپاه اسلام غذا فراهم میکرد. جایی که فاطمه (س) میایستاد و نماز میخواند، دختری، همسری، مادری، پرستاری، ... جهاد میکرد.اینجا مسجد حضرت فاطمه (س) است. مسجدی بدون سقف، بدون در؛ در این مسجد را چند سال قبل با بتن پوشاندند که مبادا کسی درون آن نماز بخواند و تو چه بینهایت آرزو میکنی که ای کاش میتوانستی در این جایگاه عظیم بایستی و نماز بخوانی، در جایی که قرنها پیش فاطمه(س) ایستاد و چه حسرت بیانتهایی است این آرزو.در مسجد را با بتون پوشاندهند، اما کافی نبود زائران عاشق که حتی نام زهرا (س) برایشان یعنی نشانهای از بهترین بودن برای خدا و رسول خدا بیرون مسجد نماز میخوانند؛ برای جلوگیری از این کار نیز کانتینر بزرگی در مقابل در کوچک این مسجد قرار دادند و امروز اگر ندانی و اگر نگردی نمیتوانی آن را بیابی.قرنها پیش پس از پیروزی اسلام در جنگ خندق به حرمت جایگاه عظیم فاطمه(س) این مسجد ساخته شد، اما امروز تنها از بالای تپه میتوانی نگاهی به درون این مسجد بیندازی، مسجدی که درونش را دستی عاشق جارو زده و سجادهای درون آن قرار داده است. و تو با نگاه به درختان اطرافت احساس میکنی حتی برگ و شاخه این درختان هم میخواهند خود را به درون آن برسانند.تمام غریبی فاطمه (س) را میتوان در این مسجد دید. مسجدی کوچک که با همه کوچکیش، با همه در بسته بودنش باز هم عظمتی بینهایت را نشان میدهد. مسجدی که اگر بر روی دیوار آن ننوشته بودند مسجد زهرا(س) نمیتوانستی بفهمی اینجا کجاست و چه عجیب است این غربت.مدینه، شهر پیامبر، شهری که تو در آن دوست داری عطر پیامبر را استشمام کنی، شهری که قلب تپنده آن مسجدالنبی(ص) است، مسجدی بزرگ که هر روز در حال گسترش آن هستند. اما کمی دورتر مسجدی را به نام دین بستهاند و به جرم هم نامی با دردانه رسول.از چه میترسند، به چه چیز استدلال میکنند، چرا؟ مگر قرار است این ۱۲ متر زمین خدا چه تهدیدی برای آنها ایجاد کند که چنین مذبوحانه تقلا میکنند. کمی آنطرفتر دیواری است که دست عاشق یک شیعه تقیه کرده کمی از دیوار آن را فروریخته و تو میتوانی از روی دیوار به درون فضای محصور شده بپری و پلهها را بالا بروی و برسی به مسجد کوچکی به نام مسجد علیبن ابیطالب (ع) این مسجد نیز دربش بسته است. به هر حال چه جرمی بالاتر از همنامی با علی(ع). مدینه یعنی غم بینهایت برای شیعه. |
↧
دست های تمنا و نیاز به سوی دوست
↧
تفسیر کلمه «فاطمه» چیست؟
↧
↧
سومین مداحی مطیعی درباره حجاب+صوت
↧
آیا انسان در عالم برزخ همسر و خانواده خود را می شناسد؟
↧
میهن دوستی یهودیان در سینمایشان
به گزارش جهان به نقل از فارس، این روزها ساخته شدن فیلمهایی درباره وضعیت یهودیان در کشورهای عربی گویا مد شده است و یکی از این فیلمها، فیلم مراکشی «عایده» است که در جشنواره فیلم «طنجه» مراکش که چندی پیش پایان یافت مورد توجه قرار گرفته است.«عایده» داستان دختر یهودی مراکشیالاصلی است که در فرانسه زندگی میکند و سرطان بدن او را دربرگرفته است و اینک تصمیم گرفته به سرزمینش برگردد و به دنبال خاطرات قدیمی و کودکیاش بگردد تا شاید امیدی برای زندگیئی جدید بیابد.او که پس از آگاهی از سرنوشتش در اثر بیماری دچار کابوسی وحشتناک شده و از پاریس به مراکش فرار کرده در این کشور با دوست کودکیاش(یوسف) روبرو میشود که او نیز به دلیل مشکلات زندگی دچار افسردگی شده است و حال بین همراهی با یوسف و رسیدن به امیدی هرچند اندک و یا ماندن بر زندگی عادیاش و با همسر [قدیمی] اش مانده است.عایده در این بین نهایتا در مراکش و سرزمین اصلیاش میماند و در این کشور به لطف موسیقی، آسمان صاف و نور ساطع آن به او کمک میکند و نه تنها نمیمیرد بلکه شفا مییابد.ادریس المرینی کارگردان این فیلم سینمایی میگوید: فیلم «عایده» علاوه بر توجه به مشکلات سرطانیها به دنبال ارائه مشترکات فرهنگی مراکشیها و یهودیهاست و علیرغم آنکه قهرمان فیلم زنی یهودی است به فرهنگ یهودی نپرداختیم.فیلم «عایده» اگرچه یک فیلم ملیگرا در مراکش است و از نظر کارشناسان کارگردانی خوبی دارد اما بازیهای خوبی ندارد و موجب انتقاد کارشناسان شده است.به گزارش فارس، فیلم «عایده»، در شهرهای رباط، سلا، بوزنیقه و الصویره و همچنین پاریس تصویربرداری شده است و در کارنامه ادریس المرینی سومین فیلم پس از فیلمهای «بامو»(۱۹۸۳) و «العربی»(۲۰۱۱) است و این روزها در حال ساختن چهارمین فیلم خود است. |
↧
از شاعر حماسهسرای کرمانشاهی چه خبر؟
به گزارش جهان، زینب عزیزی در گفتوگو با تسنیم، با اشاره به وضعیت جسمانی احمد عزیزی که بر اثر اختلالات کلیوی از ۱۵ اسفند ۱۳۸۶ در اغما به سر میبرد، اظهار داشت: وضعیت عمومی "احمد عزیزی" مانند گذشته بوده و تغییری نکرده و مناسب است.خواهر احمد عزیزی با بیان اینکه علائم حیاتی وی خوب است، افزود: تنها استرس احمد بالا است که مقرر شده "سی وی پی" که نوعی رگگیری مانند آنژیوکت است برایش گذاشته شود.وی با بیان اینکه نظر پزشکان در مورد حال وی تغییری نکرده، گفت: احمد درحال حاضر وضعیت ثابتی دارد و مدتهاست تغییر محسوسی در حال وی بهوجود نیامده است.وی از همه مردم ایران خواست برای شفای احمد عزیزی دعا کنند و اظهار داشت: همه مردم به "احمد" لطف دارند و از همه مریضداران تقاضا میکنم ضمن دعا برای مریضان خود برای سلامتی احمد نیز دعا کنند.عزیزی بیان کرد: فضای بیمارستان و ضعف بدنی وی به طور مسلم مشکلاتی را ایجاد میکند که پرستاران به طور مکرر به وضعیت وی رسیدگی میکنند اما با این حال وضعیت عمومی وی تغییری نکرده و با هوشیاری حدود ۱۱ و علائم حیاتی مناسب به زندگی خود ادامه میدهد.به گزارش تسنیم، احمد عزیزی متولد چهارم دی ماه ۱۳۳۷ در شهرستان سرپل ذهاب کرمانشاه از شاعران معاصر ایرانی است که سبک جدیدی در سرودن مثنوی ارائه کرده است و اکنون بیش از پنج سال است که در بخش آیسییو بیمارستان امام رضا(ع) کرمانشاه بستری است. |
↧
↧
شاعر محبوب جوانان کیست؟
به گزارش جهان به نقل از فارس، محمدرضا وحیدزاده شاعر و پژوهشگر در پس از انجام یک پروژه تحقیقاتی پیرامون وضعیت شعر جوان کشور به این نتیجه رسید که آمار پرفروشهای خبرگزاری فارس موسوم به «زیر بازارچه کتاب» با سلایق مخاطبان در سطح جامعه تناسب داشته و به نوعی میتوان گفت که این آمار و اطلاعات آماری صحیح و واقعی بوده و میتواند به عنوان منبع و مرجع مورد استفاده قرار گیرد.در ادامه آنچه وحیدزاده پیرامون تحقیقش عنوان کرده میآید:«در حدود یک سال است که با همکاری دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی روی پروژهای با موضوع وضعیت شعر جوان کشور کار میکنم.برای این پژوهش چند بخش در نظر گرفته شده بود. حوزههایی مثل رسانههای مجازی، رسانههای مکتوب، کتاب و مخاطبشناسی چند بخش از این گزارش را شکل میداد.در بخش مخاطب شناسی سراغ مخاطبان دانشجو رفتم، زیرا هم جوان هستند و هم اهل مطالعه و میتوانند برای این پژوهش جامعۀ آماری مناسبی باشند. از میان ۱۳۰ نفر دانشجو در دانشگاههای سطح کشور، با رشتهها و گرایشهای فکری و فرهنگی مختلف نظرسنجی کردم و در مورد علاقهمندی به قالبهای ادبی، روش دسترسی به شعرها، میزان مطالعۀ شعر و ... سوالاتی را در یک پرسشنامه مطرح کردم. یکی از بخشهای این نظرسنجی، شاعران مورد علاقۀ مخاطبان بود و در آنجا از پرسششوندگان خواسته شده بود شاعران محبوب خود را معرفی کنند که در نهایت به یک فراوانی رسیدم.در بخش کتاب کار کمی مشکلتر بود. زیرا اطلاعات درستی در مورد این حوزه وجود نداشت و فروشهای سازمانی و غیره نتایج را تحت تأثیر قرار میداد تا اینکه به اطلاعات «زیر بازارچه کتاب» خبرگزاری فارس رسیدم. زیرا خبرگزاری فارس برای اطلاع از آمار فروشها به جای رفتن سراغ ناشران، سراغ کتابفروشیهایی از سراسر کشور رفته بود و همین موجب میشد آمار و اطلاعات دقیقتر باشد.۲۰ هفته به «زیر بازارچه کتاب» و پرفروشهای فارس مراجعه و سعی کردم کتب شعر را در میان پرفروشهای هفته جستجو کنم و از میان آنها به شعرای جوان برسم و یک فراوانی را نیز از این بین برای خودم شکل دهم.در نهایت متوجه شدم به شکل معناداری این دو برآورد به هم نزدیک شد، هم در فهرست شاعران محبوب مخاطبینی که در دانشگاه نظرسنجیها را پر کرده بودند و هم در آمار پرفروشهای فارس، اسامی شعرا تکرار شده بود.به عنوان مثال در قسمت نظرسنجی از میان ۱۳۰ علاقهمند به شعر، فاضل نظری با ۴۵ مرتبه تکرار، حمیدرضا برقعی با ۲۳ مرتبه تکرار، حامد عسگری با ۱۱ مرتبه تکرار و محمدمهدی سیار با ۱۰ مرتبه تکرار بالاترین شعرایی بودند که مورد توجه قرار گرفته بودند.در واقع این آمار به من میگوید فاضل نظری با ۳۲ درصد محبوبترین شاعر در میان مخاطبان جوان است و بعد از او حمیدرضا برقعی با ۱۷ درصد، حامد عسگری ۸ درصد و محمدمهدی سیار ۷ درصد محبوب بودهاند.از میان پرفروشهای خبرگزاری فارس نیز به عدد جالب توجهی رسیدم. کتب شعر فاضل نظری ۴۶ بار اعلام شده بود، حمیدرضا برقعی ۲۷ بار، کامران رسولزاده ۸ بار و سیار ۶ بار از سوی کتابفروشیها اعلام شده بود و این دو گزارش نسبتا با هم شبیه بودند.فاضل نظری، حمیدرضا برقعی، محمد مهدی سیار، جلیل صفربیگی، میلاد عرفانپور، مهدی فرجی، لیلا کردبچه، محمد سهرابی و قاسم صرافان شاعرانی هستند که از نظر مخاطبان محبوب بودند و در گزارش پرفروشهای فارس نیز تکرار شدهاند و تکرار شدن این تعداد اسم محدود از میان نامهای فراوان شاعران جوانی که شعر میگویند و صاحب اثر هستند و هر روز هم بر تعدادشان افزوده میشود نشان از نزدیک بودن سلیقه مخاطبان به آمار کتابهای پرفروش دارد.یکی از اسامی غایب که در لیست خبرگزاری فارس نیست نام حامد عسگری است که به نظر من یک دلیل منطقی برای این غیبت وجود دارد و آن هم این است که حامد عسگری در حوزه ترانه کار کرده و در سالهای اخیر اثر جدیدی را به چاپ نرسانده است و دلیل محبوبیتش بین مخاطبان همین ورود در حوزه ترانه است و دلیل نبودش در میان آمار خبرگزاری فارس نبود اثر جدیدی از وی را میتوان عنوان کرد. علیرضا آذر هم شاعری بود که در پرفروشها جا نداشت اما محبوب بود که باز هم به نظر من دلیل آن فعالیتهای رسانهای این شاعر و پاتکستهایی است که از او در اینترنت منتشر میشود.از سوی دیگر رضا احسانپور، عباس احمدی، کامران رسولزاده شاعرانی هستند که در میان پرفروشها بودند ولی در بخش نظرسنجی حضور نداشتند. به نظرم این هم به این خاطر است که هم ناشران آنها فعالتر بودهاند و هم اینکه احسانپور و احمدی با رویکرد طنز توجه مخاطب را به خود جلب کردهاند.ارزیابی من این است که این نتایج نشان دهنده غلبه جریان شعری نزدیک به جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در جذب مخاطب است و استقبال مخاطب از شیوههایی شعری مثل غزل نومعتدل.همچنین در رقابت عرصه شعر امروز و جدید با وجود تمام جنجالها و سر و صداهای رسانهای که پیرامون شعر آوانگارد و برخی موجهای زودگذری که به وجود میآورند اما هیچکدام از مخاطبان نتوانستند با آن ارتباط برقرار کنند و این در تعارض با تلاشهایی است که صورت گرفته تا بتوانند خود را تثبیت کنند.» |
↧
کپیبرداری تقلبی از یک شهید
به گزارش جهان، محمدعلی شعبانی درباره مستند «سمفونی استیضاح» که امسال در بخش سینما حقیقت جشنواره فیلم فجر حضور داشت و سیمرغ بهترین پژوهش و متن مستند را دریافت کرد به خبرنگار مهر گفت: این یک مستند سیاسی است که سعی می کند سیاستزده نباشد و فیلمساز قصد دخل و تصرف در اثر و حتی بیان اعتقاد و سلیقه خود را ندارد. درواقع در این فیلم یک رویداد سیاسی نقادی می شود و مستند روایتی است که من با بررسی تاریخ به تصویر کشیده ام.وی در واکنش به این نکته که مستندهای سیاسی نمی توانند تحت تاثیر خالق خود نباشند، بیان کرد: مسلما در این فیلم نگاه، گزینش ها و رویکرد من وجود دارد و فیلمساز است که تصمیم می گیرد به طور مثال انتقاد یا تاییدی را در فیلم خود بگذارد و یا از آن رد شود و به این طریق دست به انتخاب می زند اما تلاش من بر این بود که در «سمفونی استیضاح» که روایتی از یک استیضاح توسط شهید عبدالحمید دیالمه در سال ۶۰ است با موافقان و مخالفان این اقدام صحبت کنم و به اصطلاح نیمه پر و خالی لیوان را با هم ببینم.مستندهای شهدا همه یک شکل هستند و اگر اسم یکی از آنها را عوض کنید با دیگری فرقی نداردکارگردان مستند «ملی بدون کارت» درباره کمبود ساخت مستندهای سیاسی و انقلابی پژوهشمحور و رعایت بی طرفی در آنها بیان کرد: بخشی از این مساله به تلویزیون برمی گردد که در این ۳۰ سال همیشه به سراغ مستندهای یک سویه رفته است. مستندهایی که در آنها اتفاقا نه یادی از امام خمینی (ره) می شود و نه شهدا چون کارهایی مناسبتی هستند و سعی ندارند چیزی به مخاطب اضافه کنند و یا تاثیری در او بگذارند. در حالیکه تلویزیون به دلیل اینکه رسانه ای است که در خانه همه ایرانیان وجود دارد باید برای مخاطب گسترده خود مستندهای متنوع و پر باری درباره انقلاب و شخصیت های ما در مقاطع مختلف سیاسی نمایش دهد.وی با اشاره به رویکردی که در ساخت مستندها درباره شهدا استفاده می شود، بیان کرد: مستندهایی که ما از شهدا داریم همه یک شکل هستند و اگر شما اسم این شهیدان را عوض کنید شاید فیلم ها و شخصیت ها چندان تفاوتی با یکدیگر نداشته باشند. در این آثار معمولا به حوزه فردی شهید توجه می شود و از اخلاق و ویژگی های آنها سخن می گویند که البته این هم خوب است اما شهدا در هر مقطعی رویکردی داشته اند که می توان برای نقشه راه امروز از آنها استفاده کرد. فیلم های ما به همایش و بزرگداشت تبدیل شده انداین مستندساز اضافه کرد: با رویکردی که ما در ساخت مستندهای خود درباره شهدا پیش گرفته ایم، دیگر میان این شخصیت ها برای مخاطب تفاوتی وجود ندارد چرا که بیننده تنها با مجموعه ای از کلیات مواجه است. حتی بین عملیات ها در دوران دفاع مقدس هم تفاوتی ندارد و زمانیکه گفته می شود «کربلای ۵» و یا «عملیات والفجر» هیچ الگو و جهان بینی نسبت به آنها وجود ندارد. فیلم های ما درواقع به همایش و بزرگداشت تبدیل شده اند که چیزی به دانش مخاطب اضافه نمی کند. وی در ادامه سخنان خود درباره «سمفونی استیضاح» و ویژگی های سیاسی آن یادآور شد: زمانیکه فضا به تکرار و کلیشه می رسد اگر کار جدیدی تولید شود همه نگران می شوند درحالیکه با ساخت «سمفونی استیضاح» هیچ اتفاقی خاصی نیفتاده و این مستند کلامش به اندازه قد و قواره خودش است و حتی هیچ تابوشکنی نکرده اما مساله اینجاست که ذایقه ما به کارهای تعریفی و تمجیدی عادت کرده است.«سمفونی استیضاح» یک نقد درون گفتمانی استشعبانی افزود: درواقع این مستند یک نقد درون گفتمانی است؛ همانطور که خود آقای دیالمه هم در زمانی که نماینده مجلس است نقد درون گفتمانی دارد. او در زمان فعالیتش نقدهای زیادی به افراد مختلف دارد که شاید همه این موضع گیری ها درست نباشد اما ما فکر می کنیم وقتی کسی شهید می شود از اشتباه مبری می شود. البته این اشتباه تلویزیون بوده است که همه شخصیت های سیاسی دهه اول انقلاب را برای ما به یک اندازه تعریف و توصیف می کند و دیگر کسی نمی تواند تصور کند که به طور مثال شهید بهشتی با شهید دیگری در اختلاف باشد. درحالیکه فرهنگ انقلاب ما از رنگ ها و طیف های مختلفی در چگونگی عملکرد افرادی تشکیل شده است که همه آنها به نظام اعتقاد دارند.کارگردان مستند «سمفونی استیضاح» با اشاره به ساخت مستندهایی از وقایع انقلاب در شبکه های ماهواره ای اظهار کرد: بسیاری از مسایل در حوزه انقلاب اسلامی باید از زبان خود ما گفته شود و نباید گذاشت شبکه های ماهواره ای آنها را مطرح کنند چراکه این امر باعث جذب مردم به آن شبکه ها می شود. درحالیکه باید نوعی سعه صدر در میان افراد وجود داشته باشد و بتوانیم بیان دیدگاه ها و رویکردهای مختلف را تحمل کنیم.این مستندساز درباره شهید عبدالحمید دیالمه که در «سمفونی استیضاح» به او پرداخته است، گفت: او با شهدای ۸ سال دفاع مقدس فرق دارد چون او شهید عرصه سیاست است و در این عرصه فعالیت دارد بنابراین برای ارزیابی عملکرد او باید مسایل سیاسی زمان و اقتضای زمانه را شناخت. همچنین باید جریان ها و احزاب مختلف آن زمان را شناخت. در آن زمان اکثر افراد شور انقلابی داشتند و افرادی آرمانخواه بودند و باید در کنار اینها بررسی جریان ها را هم اضافه کرد. این جریان های انقلابی همه نیت خیری داشتند و در یک موضوع با هم وحدت رویه داشتند و آن اینکه با هم تعارف نمی کردند و صریح سخن می گفتند. شهید دیالمه هم در چنین فضایی فعالیت دارد و البته بعضی در این فیلم معتقد هستند که او بیشتر مخالف خوانی می کرده است. البته در همان زمان که دیالمه در مجلس فعالیت دارد رهبر انقلاب و حسن روحانی رییس جمهور کنونی هم نماینده هستند و ما اتفاقا در این فیلم رفتار و برخورد ایشان و همچنین رییس جمهور را در قبال مسایل مختلف میبینم.توضیح درباره صحنه مناظره احمدی نژاد و موسوی در مستند وی درباره هدف خود از ساخت این فیلم عنوان کرد: این فیلم به دنبال این است که اخلاق را مرور کند اینکه همه به دنبال حق و حقیقت هستند اما شکل و چگونگی احقاق حق برای افراد مختلف تفاوت دارد. من در این مستند به دنبال اخلاق سیاسی بودم. شهید دیالمه در زندگی فردی شخص بااخلاقی است و ارزیابی ها درباره زندگی سیاسی افراد به تحلیل های پیچیده تری نیاز دارد. در حوزه سیاسی نمی توان تصمیمات را به شکل صفر و صدی گرفت بلکه باید ارزیابی درستی از شرایط داشت. این را هم باید در نظر داشت که زمان دیالمه بیشتر دوران افشاگری است و او بیشتر نطق هایش را در مجلس با این شیوه انجام می دهد.شعبانی درباره نمایش صحنه ای از مناظره احمدی نژاد و میرحسین موسوی در سال ۸۸ در مستند خود توضیح داد: تصویر احمدی نژاد نوعی آداپته کردن اتفاقات امروز با آن شرایط و دوران است. ممکن است اهداف این دو شخصیت سیاسی کاملا تفکیک شده و منحصر به فرد باشد اما گاهی راه افراد ناآگاهانه برای رسیدن به یک مقصود از یک مسلک می گذرد. درواقع جریان ها ممکن است وامدار هم باشند و بعضا با کپی برداری تقلبی از الگوی رفتاری دیالمه، شبیه سازی کنند و دست به رفتارهای افشاگرانه و غیر اخلاقی بزنند درحالیکه شاید در گفتمان امروز انقلابی نتوان به راحتی شخصیت ها را جایگزین کرد.پرچم پیامبر اسلام در دست سردار سلیمانی قرار داردوی ادامه داد: آن دوران فضای ملتهبی داشت و امروز ما به گفتمان جدیدی رسیده ایم که شخصیت ها باید با احترام انتقادات خود را مطرح کنند و ما در مقام مستندساز وظیفه داریم که قصه ای را که روایت می کنیم به نوعی با فکت های امروزی تطبیق دهیم هرچند که ممکن است آن عینیت را نداشته باشد.شعبانی در بخش دیگری از سخنان خود به اهدای جایزه خود در جشنواره فیلم فجر به سردار قاسم سلیمانی اشاره کرد و گفت: من برای فعالیت در حوزه مستندسازی مدت زیادی از عمرم را در عراق، کردستان و اورامانات گذرانده ام. ما تا پای خود را از منطقه بیرون نگذاریم متوجه فضای این مناطق و تاثیر کاری که سردار سلیمانی کرده است، نمی شویم. او به خوبی توانسته است منطقه را مدیریت کند و اگر ما وضعیت داعش، سوریه و عراق را بررسی کنیم متوجه این امر خواهیم شد. با این حال تا از منطقه خارج نشویم شاید به اهمیت این حضور پی نبریم و من هم به دلیل اعتقاد و علاقه ای که به این شخص داشتم مستند خود را به او تقدیم کردم و می دانم که شان سردار سلیمانی بسیار بیشتر از این مسایل است. وی که در جشنواره فیلم فجر لباسی را مزین به نام محمد رسول الله (ص) بر تن داشت، در این باره هم بیان کرد: من هم مثل بسیاری ناراحت شدم که به پیامبر اسلام توهین شد و خواستم به نوعی از هنرمندان دنیا بخواهم که به اعتقادات دیگران احترام بگذارند و حداقل توهین خود را به این اعتقادات آزادی بیان عنوان نکنند و با تمام ارادتی که نسبت به ساحت پیامبر اکرم داشتم بعد از گرفتن جایزه خواستم آن را به کسی اهدا کنم که به نظرم امروز پرچم پیامبر (ص) را در دست گرفته است. امروز برای همه دنیا مسجل است پرچم ترجمه غلط از اسلام در دست داعش است و سردار سلیمانی کسی است که اسلام و مسلمانان واقعی را معرفی می کند. |
↧
آیت الله میلانی اشعارم را تصحیح می کرد
↧