Quantcast
Channel: جهان نيوز - پربيننده ترين عناوين فرهنگ :: نسخه کامل
Viewing all 16076 articles
Browse latest View live

چرا حضرت زهرا را محدّثه نامیده‎اند؟

$
0
0
به گزارش جهان، محمد لطفی زاده در وبلاگ "منبر اینترنتی" نوشت: سؤال : چرا حضرت زهرا سلام الله علیها به (محدّثه) مشهور شده‎اند؟  پاسخ :  از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که فرموده‌اند : پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله، جبرئیل علیه‌السلام مستمراً به حضور فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌آمد، به او تسلیت و تعزیت می‎داد، از حال پدرش می‌گفت و اخبار آینده را به او ابلاغ می‌کرد و امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام آنها را می‌نوشت. این همان چیزی است که بعداً مصحف فاطمه سلام الله علیها نام گرفت. (کافی، ج 1، ص 241)  همین محادثه و سخن گفتن جبرئیل علیه السلام برابر روایت فوق با حضرت زهرا سلام الله علیها سبب شد ایشان محدثه (به فتح دال) لقب بگیرند.  توضیح آنکه براساس روایتی از امام باقر علیه السلام، محدّث (به فتح دال) به کسی گفته می‌شود که فرشته با او سخن می‌گوید و او سخن فرشته را می‌شنود ولی فرشته را نه در بیداری می‎بیند و نه در خواب.  برگرفته از کتاب ادب فنای مقربان (شرح زیارت جامعه کبیره) تألیف آیت الله جوادی آملی، جلد اول ص130  و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

بلندترین قرآن طوماری جهان+تصاویر

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از فارس، جایگاه والای کلام آسمانی قرآن و قداست آن در میان مسلمانان جهان باعث شده که هنرمندان کشورهای اسلامی هر یک به نوعی در صدد خلق آثار هنری و خطاطی از این کلام آسمانی برآیند.در این میان هنرمندان ایران اسلامی با تکیه بر هنر والای خود در خلق آثار هنری مربوط به قرآن چه در زمینه خطاطی و چه در زمینه هنر تهذیب آثار ماندگار و بی‌نظیری از خود بر جای گذاشته‌اند.یکی از این هنرمنان "سیدولی‌الله امیری" هنرمند کهگیلویه و بویراحمدی است، هنرمندی که با تکیه بر هنر والای خود توانسته بلندترین قرآن طوماری جهان را کتابت کند.ولی‌الله امیری با اشاره به اینکه همواره به کتابت قرآن مجید علاقه داشته است، اظهار کرد: با توجه به علاقه ذاتی که به هنر خطاطی داشتم در طول سال‌هایی که به این کار مشغول بودم، کار خطاطی‌ و تهذیب قرآن را نیز انجام می دادم ولی از سال ۸۸ شروع به خطاطی قرآن به شیوه طوماری کردم.این خطاط و تذهیب‌کار کهگیلویه و بویراحمدی افزود: یکی دیگر از انگیزه‌های من برای انجام این کار ادای مهریه خانمم بود چرا که مهریه خانم بنده یک جلد قران دست‌نویس است.امیری افزود: ایده نوشتن قرآن به این شیوه ازسال ۷۸ و در دوران تحصیلم در دانشگاه سوره به ذهنم رسیده بود و تلاش داشتم که با استفاده از هنرهای مختلف کار کتابت آن را آغاز کنم.وی تصریح کرد: بعد از ازدواج و با فراغ‌بالی که پیدا کردم در سال ۸۸ و در طول ماه رمضان همان سال کار کتابت آن را به اتمام رساندم و آن را به خانم خود اهدا کردم.وی طول این قران طوماری را ۱۸۵ متر عنوان کرد و افزود: در تهذیب این اثر از رنگ‌های آبی، سبز، مشکی و قرمز استفاده شده است.این هنرمند خطاط می‌افزاید: این قرآن به خط معلی و با استفاده از تکنیک سوخت روی کاغذ و معرق سوخت ساقه گندم انجام شده است.امیری بیان کرد: از سال ۸۸ تاکنون بیش از پنج جلد از این قرآن طوماری را کتاب کرده‌ام و در نمایشگاه‌های متعدد داخلی و خارجی به نمایش گذاشته‌ام و اتفاقا مورد توجه عموم مردم و هنرمندان نیز قرار گرفته است.این هنرمند خطاط اضافه کرد: این اثر در فهرست آثار معنوی کشور به ثبت رسیده است ولی در استان کهگیلویه و بویراحمد تاکنون کسی سراغی از کاتب این اثر نداشته است و هیچ مسئول فرهنگی و هنری در استان کهگیلویه و بویراحمد از وجود این اثر خبری نداردکاتب بلندترن قرآن طوماری جهان خاطرنشان کرد: این اثر هم‌اکنون در پنجمین نمایشگاه بین‌المللی قرآن دانشجویان مسلمان در برج میلاد تهران در معرض دید عموم قرار گرفته است

۱۵ توصیه‌ مرحوم دولابی برای سبک‌زندگی

$
0
0
استاد اخلاق میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه ۱۵ دستورالعمل راذکر می‌کند که به ترتیب درذیل آورده شده است.  ۱٫هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.  ۲٫زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.  ۳٫اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.  ۴٫ گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.  ۵٫موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.  ۶٫اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.  ۷٫تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.  ۸٫هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.  ۹٫ تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.  ۱۰٫با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.  ۱۱٫خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.  ۱۲٫ لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.  ۱۳٫ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه‌ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله  ۱۴٫دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.”  ۱۵٫هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا”، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله”را بگو همه ی دلت را تصرف کند.  منبع : سراج ۲۴

حجاب چگونه نماد اسلام سیاسی شد؟

$
0
0
گروه فرهنگ جهان نیوز: با روی کار آمدن رضاخان و به‌خصوص پس از تغییر سلطنت از قاجاریه به پهلوی، روند غرب‌زدگی و پذیرش الگوهای غربی علاوه بر عرصه‌ی صنعت، در رفتارها و ارزش‌های اجتماعی نیز دگرگونی عمیقی به وجود آورد. در این دوره، حوزه‌ی ترسیمی فعالیت زنان در اذهان عمومی از محدوده‌ی خانواده فراتر رفت و شکلی اجتماعی و عمومی به خود گرفت. رضاشاه تلاش کرد تا در ادامه‌ی طرح مدرنیزه کردن ایران، تغییر شیوه‌ی زندگی ایرانیان را به سمت اروپایی شدن تسریع نماید. در مرحله‌ی اول، قانون اجباری شدن لباس متحدالشکل در ششم دی‌ماه ۱۳۰۷ در مجلس شورای ملی به تصویب رسید. براساس این قانون، پوشیدن لباس‌های یکدست و به‌خصوص کلاه پهلوی (لبه‌دار) برای کارکنان دولتی اجباری و همچنین استفاده از عبا و عمامه توسط روحانیون به‌جز برخی موارد استثنایی، ممنوع اعلام شد. تعمیم این برنامه در میان مردم، پس از سفر چهل‌روزه‌ی شاه به ترکیه در سال ۱۳۱۳ و دیدن بی‌حجابی در آن کشور، در دستور کار هیئت حاکمه قرار گرفت و همان‌طور که مخبرالسلطنه نیز اشاره کرده است، «کشف حجاب» در واقع سوغات سفر رضاشا ه به ترکیه بود.[۱] رضاشاه می­دانست که نمی‌تواند به‌یکباره کشف حجاب را اجرا کند. از همین ‌رو، در یک پروژه‌ی تقریباً ده‌ساله، مقدمات تصویب قانون کشف حجاب را فراهم ساخت. در ۱۷ تیرماه ۱۳۰۵ «جمعیت تمدن نسوان» تئاتری را برای عادی-سازی حضور زنان برگزار کرد. در سال ۱۳۰۶، روزنامه‌ی «حبل‌المتین» از وجوب رفع حجاب سخن به میان آورد، خانواده‌ی شاه بی‌حجاب در سال ۱۳۰۶ به حرم حضرت معصومه (س) قدم گذاشت و در همین زمان، و به‌تدریج، خانواده‌های اشراف و نظامیان و پس از آن، کارکنان دولت به همراهی نخبگان وابسته، تشویق شدند تا حجابشان را کنار بگذارند. در سال ۱۳۱۰، شاه پانصد زن را دعوت کرد و از آنان خواست تا حجاب خود را بردارند و در همان سال، براساس درخواست شاه، تمامی زنانی که مایل بودند، می­توانستند چادرشان را از سر بردارند. همچنین در موارد متعددی پیش از تصویب قانون کشف حجاب، در برابر اعتراض علما، از زنان بی‌حجاب حمایت شد. این اقدامات از یک‌ طرف راه را برای پذیرش کشف حجاب در جامعه‌ی ایرانی، خصوصاً در میان اقشار متوسط به بالا، فراهم ساخت و از طرف دیگر، زمینه‌ی اعلام رسمی کشف حجاب در ۱۷ دی ۱۳۱۴ توسط رضاشاه را بیش‌ از پیش مهیا نمود. بدون تردید، «کشف حجاب» از بارزترین سیاست‌های ضداسلامی رضاشاه به‌رغم صراحت نص قرآن برای حفظ حجاب بود. در واقع کشف حجاب از مهم‌ترین خواسته‌های غرب‌گرایان بود و از همین ‌رو، برای روحانیون نیز حساسیت ویژه‌‌ای یافته بود. بر همین اساس نیز ترس از مخالفت روحانیون منجر به طولانی شدن تصویب قانون عمومی کشف حجاب شد. دولت رضاشاه برای اجرای کشف حجاب، ترکیبی از سیاست تشویق و تنبیه را به ‌کار گرفت. در این راستا، رضاشاه از برپایی مجالس جشن برای دولتی‌ها، ایجاد مدارس و مراکز تفریحی و استفاده از زنان معروف و سرشناس، برای تبلیغ بی‌حجاب بهره برد. رضاشاه یک­ بار و در خرداد ۱۳۱۴، هدف خود از سیاست کشف حجاب را این‌گونه تشریح کرد: «ما باید صورتاً و سنتاً غربی شویم. باید در قدم اول، کلاه‌ها تبدیل به شاپو شود... و نیز باید شروع به رفع حجاب زن‌ها نمایند و چون برای عامه‌ی مردم دفعتاً مشکل است، وزرا و معاونان باید پیش‌قدم شوند...» از سویی تلاش شد تا فسق‌وفجور به زنان چادری نسبت داده شود. دولت همچنین با بهره‌ گرفتن از به‌اصطلاح روشن‌فکران و متجددان، تلاش کرد تا مسئله‌ی کشف حجاب را توجیه تئوریک نماید. بر همین اساس، ادعا شد که درباره‌ی مسئله‌ی حجاب مانند قصاص، صراحتاً در قرآن سخنی به میان نیامده و ایرانی‌ها قبل و بعد اسلام بی‌حجاب بوده‌اند و حتی برخی آن را تحفه‌ی قوم وحشی و بربر عرب دانستند. رضاشاه یک‌ بار و در خرداد ۱۳۱۴، هدف خود از سیاست کشف حجاب را این‌گونه تشریح کرد: «ما باید صورتاً و سنتاً غربی شویم. باید در قدم اول، کلاه‌ها تبدیل به شاپو شود... و نیز باید شروع به رفع حجاب زن‌ها نمایند و چون برای عامه‌ی مردم دفعتاً مشکل است، وزرا و معاونان باید پیش‌قدم شوند...»[۲] آنچه بیش از بیش مورد توجه این نوشتار است، توجه به پیامدهای کشف حجاب در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است. از منظر اقتصادی، تغییر البسه تناسبی با تولیدات داخلی و لباس‌های وطنی نداشت و لازم می‌نمود که این لباس‌ها از خارج وارد کشور شوند. در نتیجه، قانون تغییر البسه و پس از آن کشف حجاب، تعطیلی بسیاری از مشاغل مرتبط با تهیه و تولید کالاهای وطنی را در پی داشت. تولیدکنندگان داخلی مهارت تولید پوشش جدید را نداشتند و دولت نیز قانون تخصیص تسهیلات به واردات کلاه و لباس را تصویب کرد.این مسلم است که در حالت عادی و حتی اگر قوانین مربوط به تغییر لباس مغایرت با شرع نیز نداشت، در بهترین حالت، در صورتی مد موجب تولید ثروت می‌شد که وابسته به تولید داخلی بود. آری باید زن ایرانی به بهانه‌ی «تجدد»، «تقدم» و «مقتضیات زمان»، هر روز و هر ساعت با وسایلی که در دنیای سرمایه‌داری تهیه می‌شد، خود را در معرض نمایش بگذارد تا بتواند چنین مصرف‌کننده‌ی لایقی برای کارخانه‌های غربی باشد.[۳] از منظری اجتماعی و روان‌شناسانه، می‌توان گفت که لباس مردم هر کشوری معرف هویت و فرهنگ آن کشور است. تغییر لباس و صورت، کم‌وبیش به‌منزله‌ی تغییر هویت، ملیت و مذهب محسوب می‌شد. و از همین رو، حتی فارغ از انگیزه‌های قوی مذهبی مردم برای مخالفت در برابر کشف حجاب، نفس تغییر لباس می‌توانست منجر به «ازخودبیگانگی» و «تضاد سنت و مدرنیسم» در جامعه شود. بسیاری از گزارش‌ها در این زمان حاکی از آن بود که پس از اجباری شدن کشف حجاب، بسیاری از زنان ایرانی از خانه-های خود بیرون نیامدند، حتی برخی از خانواده‌ها به کشورهای همسایه از جمله عراق مهاجرت کردند و سایر زنان نیز تلاش می‌کردند تا حتی‌الامکان با ترفندهای گوناگون سر خود را بپوشاندند. هرچند پیامدهای اقتصادی می‌توانست گذرا باشد، اما پیامدهای سیاسی و اجتماعی تحولات عمیق و شگرفی را در درازمدت برای ایران رقم زد. از نقطه‌نظر سیاسی، اجباری شدن کشف حجاب، بسیاری از نیروهای اجتماعی از جمله متدینین را به واکنش و مقاومت واداشت و آنان را به مخالفان بالفعل رضاشاه تبدیل کرد. از این ‌پس و با کشف حجاب، به‌تدریج «حجاب» به‌صورت یک حساسیت و علامت برای شناخت ایمان و اسلامیت اشخاص و خانواده‌ها درآمد و جایگاه و حساسیت ویژه‌ای نسبت به آن در مقایسه با گذشته به وجود آمد. در این میان، روحانیون به‌عنوان سنگربانان و نگهبانان شریعت، بیشترین مقاومت را از خود بروز دادند و مورد بیشترین آزار و اذیت‌ها قرار گرفتند. حتی پیش از تصویب قانون عمومی کشف حجاب، بسیاری از علما در مخالفت با روند تدریجی تغییر البسه، مخالفت‌هایی را ابراز داشتند و در نتیجه، بسیاری از آنان دستگیر، زندانی و تبعید شدند یا به عتبات عالیات مهاجرت کردند. از این جمله می‌توان به تبعید سید حسام‌الدین فال اسیری در شیراز، حجج ‌اسلام سید جواد خامنه‌ای و سید مرتضی خسروشاهی در تبریز و آیت‌الله قمی در مشهد اشاره کرد. آیت‌الله قمی در یک سخنرانی در مشهد گفته بودند: «اسلام فدایی می‌خواهد و بر مردم است که قیام کنند و من حاضرم فدا بشوم.»[۴] در این میان، تلگراف شیخ عبدالکریم حائری یزدی، زعیم و مؤسس حوزه‌ی علمیه‌ی قم، در ۱۱ تیر ۱۳۱۴ به رضاشاه، تعجب شاه را برانگیخت، زیرا دولت ایشان را انسانی بیشتر اهل مدارا و تقیه می‌شناخت. در واکنش به این اقدام، رضاشاه به خانه‌ی مرحوم حائری رفت و ضمن تهدید و هتک حرمت ایشان، تأکید کرد که چون در ترکیه کشف حجاب شده و این کشور به اروپا ملحق شده است، در ایران هم باید کشف حجاب باشد. پس از این، اما واقعه‌ی مهم قیام مسجد گوهرشاد رخ داد. در یک تحلیل کلان از تأثیرات و پیامدهای سیاسی کشف حجاب و به‌طور کلی اقدامات خاندان پهلوی در مقابله با دین و روحانیون، بایستی اشاره کرد که در واقع، آنچه اتفاق افتاد آن بود که «حجاب» از امری که پیش‌ از این صرفاً به آن به‌عنوان بخشی از احکام دینی نگریسته می‌شد، به عامل اثربخش برای شکل‌گیری یک هویت و جنبش اجتماعی در بین علما و پس از آن، به‌تدریج در بین مردم متدین و مسلمان تبدیل شد. مسئله‌ی زنان و کیفیت حضور اجتماعی و رعایت شأن و منزلت آنان و همچنین مسئله‌ی حجاب، از این ‌پس همواره مقوله‌ای اجتماعی و به‌مثابه‌ی خط قرمزی توسط علما تلقی گردید و بر همین اساس نیز بعدها امام خمینی (ره) با اعطای حق رأی به زنان به دلیل مفاسدی که رژیم پهلوی برای آنان ممکن بود به بار بیاورد، مخالفت کردند و پس از آن و با شکل‌گیری نظام مقدس جمهوری اسلامی نیز مسئله‌ی کیفیت اجتماعی حضور زنان و همچنین مسئله‌ی حجاب، از حساسیت بجا و قابل ‌ملاحظه‌ای برخوردار گردید. حاصل سخن اینکه قریب به یک دهه چالش بی‌حاصل میان کارگزاران نظام و مردم در دوره‌ی رضاشاه، به فاصله‌ی توده‌ها از حکومت بیش‌ از پیش دامن زد؛ به‌گونه‌ای که این اقدام برخی تکاپوهای مدرن‌سازی شاه را تحت‌الشعاع قرار داد و از او چهره‌ای منفی در اذهان و افکار عمومی به وجود آورد.این یک حقیقت تاریخی است که حکومت‌ها به‌ندرت می‌توانند با خواسته‌ها و مطالبات توده‌های مردم مقابله کنند. امام خمینی (ره) نیز با تأکید بر تحمیل هزینه-های بیهوده‌ی کشف حجاب، معتقد بودند: «شما حساب کنید در این بیست‌وچند سالی که از این کشف حجاب مفتضح می‌گذرد، چه چیزی عاید زن‌ها شده، چه چیزی عاید مردها شده و چه چیزی عاید این مملکت گردیده است.»[۵] در واقع مسئله‌ی کشف حجاب عامل برانگیزاننده‌ای بود که بسیاری از روحانیون و مذهبی‌ها را که معتقد به اصل «تقیه» بودند، به عرصه‌ی سیاست کشاند. از این ‌پس، روحانیون و نیروهای مذهبی کوشیدند تا به‌نوعی خانه‌تکانی دین را که در تمام دوره‌ی رضاشاه گرفتار انزوا شده بود، احیا کنند. آن را در پیوند بیشتری با جامعه و سیاست قرار دهند و تجربه‌ی جدیدی را در رویارویی با دنیای نو عملی سازند؛ تجربه‌ای که به تأسیس جمهوری اسلامی منجر شد. روحانیون و علما به‌خوبی پس از واقعه‌ی کشف حجاب دریافتند که برای حفظ، صیانت و اجرای احکام الهی بایستی حضور فعالانه در عرصه‌ی سیاست داشته باشند. مسئله‌ی کشف حجاب و بحران‌های مذهبی دوران پهلوی و در پی آن، عزم علما برای مشارکت فعال در عرصه‌ی اجتماعی، این جمله هایدگر را به ذهن متبادر می‌نماید که گفته بود: هرجا بحران باشد، نیروی بالنده‌ی منجی نیز هم آنجاست. پس از این بود که بحث «ولایت‌فقیه» و حکومت اسلامی توسط امام‌ خمینی (ره) مطرح و در عرصه‌ی عمل نیز اجرایی شد. نکته‌ی مهم و قابل ‌تأمل آن بود که هرچند بحث از پیوند دین و سیاست، حضور اجتماعی علما و ولایت فقیهان پیش‌ از این نیز کم‌وبیش توسط برخی از علما مطرح شده بود، امام خمینی (ره) ضمن تبدیل این بحث فقهی به نظریه‌ای سیاسی، تشکیل حکومت اسلامی را برای عموم مسلمانان واجب دانست و از این ‌جهت، تفاوتی بنیادین با فقهای پیش از خود داشت.[۶] بر همین اساس و تا آنجا که به بحث‌های ماکس وبر نیز مرتبط است، تغییر نوع تلقی از اسلام و کارکردهای آن منجر به شکل‌گیری حرکت جمعی برای تشکیل حکومت اسلامی شد. وبر تلاش کرد تا رابطه‌ی مستقیمی را بین برداشت از دین و نوع رفتار اجتماعی برقرار سازد. او ضمن اعتبار بخشیدن به‌ نظام عقاید و اندیشه‌ها، معتقد بود که ساختار و عمل مردم به‌طور کلی از تعهد اولیه‌ی آن‌ها به نوع خاصی از نظام عقاید شکل می‌گیرد.[۷] بر این اساس، پس از وقوع انقلاب مشروطه و اقدامات روشن‌فکران غرب‌زده و تعدی‌های متعدد به ساحت اسلام، نظیر واقعه‌ی کشف حجاب، به‌تدریج در امام خمینی (ره) و بسیاری از فقها و روحانیون، این تلقی شکل گرفت که وقت آن رسیده است که حکومت اسلامی تشکیل شود. این در حالی بود که پیش‌ از این، علما با تأکید بر مباحثی مانند «تقیه»، از دخالت در سیاست پرهیز نموده و شکل‌گیری حکومت مشروع را تنها در زمان امام معصوم (ره) می‌دانستند.(*) پی‌نوشت‌ها:]۱[. روح‌بخش، رحیم، رشد آموزش تاریخ، زمستان ۱۳۸۴، شماره‌ی ۲۱، ص ۴۵.]۲[. صدر، محسن، خاطرات صدر الاشرف، تهران، وحید، ۱۳۶۴، ص ۳۰۲.]۳[. شهید مطهری، مسئله‌ی حجاب، انتشارات صدرا، ۱۳۶۹، ص ۹۴.]۴[. چهره‌ای پُرفروغ از مشعل‌داران اسلام و فقاهت و انقلاب، یادواره‌ی آیت‌الله‌العظمی شیرازی، ص ۱۴۱.]۵[. صحیفه‌ی نور، جلد اول، ص ۱۹.]۶[. حسینی‌زاده، محمدعلی، اسلام سیاسی در ایران، قم، انتشارات دانشگاه مفید، ۱۳۸۵، ص ۲۳۱.]۷[. احمدی، حمید، «آینده‌ی جنبش‌های ­اسلامی در خاورمیانه: طرح یک چارچوب نظری»، فصلنامه‌ی مطالعات خاورمیانه، شماره‌ی ۱۴ و ۱۵، ۱۳۷۷، ص ۵۵ تا ۹۲. منبع: برهان/ محمدمسعود آقایی، دانشجوی دکتری تاریخ دانشگاه اصفهان

مراسم میلاد پیامبر (ص) در پایتخت یمن

۱۴ امتیاز دلنشین برای سریال "پرده نشین"

$
0
0
به گزارش جهان، در آخرین روزهای ماه صفر، آخرین قسمت از سریال دلنشین پرده‌نشین، از شبکه اول سیما پخش شد. سریالی که توانست در طول یک ماه، مردم را در سراسر کشور برای دیدن داستانی جذاب و پرکشش، پای تلویزیون‌ها بنشاند و تجربه‌ای جدید و موفق به کارنامة عملکرد رسانه ملی بیفزاید.در گذشته، شبکه‌های سیما در ده‌ها فیلم و سریال به نقش روحانی و به موضوع روحانیت پرداخته‌اند که خاطره برخی از آنها هنوز هم در ذهن‌ها باقی است. نقش مثبت و بیادماندنی شهید مدرس با بازی هنرمندانه مرحوم شکیبایی و مرحوم اسلامی در دو سریال بسیار ارزشمند، و نقش منفی و تاثیرگذار قاضی القضاه؛ با بازی بسیار قوی و تحسین برانگیز آقای نصیریان، در سریال سربداران در دهه ۶۰ از این قبیل هستند.اما این بار برای اولین بار، رسانه ملی از موضوع اشخاص روحانی و عالمان دین فراتر رفته و وارد حوزه علمیه یعنی مرکز تعلیم و تربیت روحانیون شده. در رژیم گذشته که مسئولین و روشنفکران و هنرمندان رادیو تلویزیون، نگاه منفی نسبت به روحانیت داشتند هرگز نقش مثبتی از روحانیت در سینما و تلویزیون تصویر نمی‌شد و در مواردی تخریب نیز صورت می‌گرفت.پس از انقلاب گرچه این جهت‌گیری تغییر کرد و آثار متعددی در مورد روحانیون تولید شد ولی هرگز هیچ مدیری و هیچ تولیدکننده‌ای به سراغ حوزه علمیه نرفت و این، نه به خاطر ممنوعیت، بلکه به خاطر حساسیت موضوع بود که دست‌اندرکاران فیلم و سریال ترجیح می‌دادند به آن نزدیک نشوند، ضمن آنکه شناخت آنها نیز در مورد حوزه علمیه بسیار ناچیز بود.اولین و شاید مهم‌ترین امتیاز سریال پرده‌نشین، این است که این باب را گشود و مثل فیلم‌های زیرنور ماه و طلا و مس وارد حوزه علمیه شد و ان‌شاءالله در آینده سریال‌های دیگری تولید خواهد شد و حوزه علمیه ما را کامل‌تر و جامع‌تر به دنیا معرفی خواهد کرد.ضرورت این کار، آنگاه روشن‌تر می‌شود که توجه داشته‌باشیم مردم ما و حتی قشر تحصیلکرده، مراکز دانشگاهی را به خوبی می‌شناسند، اما عموما از حوزه‌های علمیه که نیروی متخصص در علوم انسانی تربیت می‌کنند بی‌اطلاع و بی‌خبرند. شاید در این ۷۰ سال، سیاست‌هایی در کار بوده که به این بی‌اطلاعی و بی‌خبری انجامیده و شاید هم ماهیت این دو دستگاه آموزشی ایجاب می‌کرده که یکی آشکارتر و دیگری پنهان‌تر باشد، در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود کاین شاهد بازاری و آن پرده‌نشین باشددومین امتیاز بزرگ این سریال، انطباق داشتن با واقعیت است. برخلاف بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌ها که انسان‌های درون آن یا اصلا واقعیت بیرونی ندارند و یا اگر دارند بسیار تصنیعی و غیرطبیعی تصویر می‌شوند، در این سریال نقش‌ها آنقدر به واقعیت نزدیک است که حتی طلبه‌های حوزه‌های علمیه، برای اولین بار احساس کرده‌ا‌ند یک سریال به زندگی واقعی آنها پرداخته است. چنین واقع‌نگاری، از صدا و سیما کمی دور از انتظار بود، ولی بحمدالله، این اتفاق مبارک در این سریال روی داده است.بدون شک حضور جدی و مداوم چند مشاور روحانی مثل آقایان حسن‌زاده و سعادتی و حضور مکرر کارگردان و بازیگران در محیط‌های طلبگی، نقش تعیین‌کننده‌ای در این واقع‌یابی و واقع‌نگاری داشته که باید به عنوان یک تجربه و روش موفق در دیگر فیلم‌ها و سریال‌ها نیز مورد استفاده قرار گیرد. هر چه نقش‌ها به واقعیت بیرونی که در جامعه است شبیه‌تر باشند آن سریال برای مردم باورپذیرتر و دلپذیرتر خواهد بود و البته این کار زحمت و تلاش بسیاری را می‌طلبد.سومین امتیاز، ارائه شدن یک الگوی ارزشمند از یک انسان مومن و متخلق به اخلاق اسلامی است. یک روحانی متقی و پرهیزگار الگویی جذاب، شیرین و تاثیرگذار، انسانی معنوی و آسمانی که در زمین زندگی می‌کند و در دسترس ما است. ارائه چنین الگویی بویژه وقتی قرار است در متن جامعه و در متن امور اجتماعی و خانوادگی و مشکلات و اختلافات نشان داده شود، کاری بسیار دشوار است. موفقیت این کار در حدی است که نه تنها تصویری که از رئیس حوزه علمیه ارائه شده از سوی علما و روحانیون کشور مورد انتقاد و اعتراض قرار نگرفته،بلکه عموما مورد تشویق بوده است. ایمان قوی به خداوند، توکل عملی به خداوند، توجه و توسل به ائمه (ع)، آرامش، تواضع، مردم‌دوستی، ادب، ساده‌زیستی، فداکاری، صبر، گذشت، تکلیف‌گرایی و حسن‌ظن به مردم، از جمله فضیلت‌هایی هستند که این روحانی با صفا با رفتار خود به دیگران می‌آموزد.چهارمین امتیاز این سریال نشان دادن سبک زندگی اسلامی به شیرین‌ترین بیان و زیباترین شکل است. در طول این سریال،‌ بیننده، مجموعه‌ای بسیار ارزشمند از آداب، رسوم، رفتارها، معاشرت‌ها، ارتباط‌ها و حتی جزئیاتی مثل چگونگی رعایت حریم نامحرم، احترام به پدر، احترام به مادر، احترام به استاد، نحوه محبت ورزیدن به کودک، نوع رفتار با همسر، روش سخن گفتن با یک معتاد، فرو بردن خشم و ابراز کردن دوستی را مشاهده کرده و قلبا به این سبک زندگی دلبستگی پیدا می‌کند. اگر چه از این سبک زندگی کردن در ذهن ما ایرانی‌ها خاطرات بسیار خوبی وجود دارد، ولی تحولات جهانی که فرهنگ ملت‌ها را دگرگون کرده و نوعی انقطاع فرهنگی را به ملت‌ها و به ملت ما تحمیل کرده سبب شده از فرهنگ بومی و اسلامی خود فاصله بگیریم. امروز بازسازی و نوسازی این فرهنگ و این سبک زندگی، به نحوی که مورد پذیرش نسل جوان قرار گیرد رسالت بزرگی است که این سریال به شایستگی به آن اهتمام ورزیده است.پنجمین امتیاز، ایجاد فضایی معنوی و اخلاقی است که از اولین قسمت تا آخرین قسمت، محیط سریال را فرا گرفته و بیننده در چنین فضایی تنفس می‌کند، با میل و رغبت با آن همراه می‌شود و آن را می‌پذیرد. فضای معنوی ترسیم شده در سریال، به هیچ‌وجه یک معنویت انزواطلبانه و جامعه گریز نیست، بلکه معنویتی در متن جامعه و در دل خدمات اجتماعی است. معنویتی که وجود این روحانی عالم و عارف را فرا گرفته، معنویتی عزلت‌گرا و گوشه‌نشین نیست بلکه معنویتی در خدمت مسئولیت ‌های اجتماعی است، معنویتی متصل به خداوند و مرتبط با مردم. معنویتی که برای نسل جوان ما که با انواع معنویت‌ها و عرفان‌های سکولار روبه‌رو است، هم جذاب و شیرین است و هم قابل باور.ششمین امتیاز، ارائه تصویری دلنشین و زیبا از فضای خانواده و نقش زنان است. نمایش لحظه‌های بسیار لطیف از ارتباط‌های عاطفی و صمیمی درون خانواده‌ به نحوی که هر بیننده‌ای، این گونه فضای خانوادگی را و این گونه ارتباط‌های خانوادگی را که منطبق با فرهنگ اسلامی ما است قبول می‌کند و از آن تاثیر می‌پذیرد. در حقیقت این سریال بیننده خود را با الگوی اسلامی ایرانی خانواده، روبه رو می‌کند که سرشار از عشق و محبت و فداکری و ایثار است و این یکی از حیاتی‌ترین نیازهای امروز جامعه ماست.خانواده‌های این سریال، خانواده‌های مذهبی و سنتی جامعه خودمان هستند. برخلاف تبلیغاتی که در مورد جوامع اسلامی می‌شود و زنان را منفعل، کم‌اثر و کم‌اهمیت معرفی می‌کند. زنان مذهبی این سریال الگوی والا و ارزشمندی هستند که بیننده را به احترام و امیددارند. مادران، همسران، خواهران و دخترانی که در این سریال هستند در عین دارا بودن عطوفت، صمیمیت، مسئولیت‌شناسی وفاداری و فداکاری در قبال خانواده، و پایبندی کامل به حجاب و عفاف، همه، در صحنه حوادث مهم اجتماعی، بصیر، هوشیار و فعال‌اند و با شیوه‌های بسیار ظریف و موثر نقش خود را ایفا و مردان را هم در پیمودن راه درست مدیریت می‌کنند. نقش زنان، و تاثیر زنان در خانواده و جامعه، بسیار جدی، پررنگ و تعیین‌کننده ترسیم شده و حتی خانم هدی که به نوعی متجدد است و سال‌ها در خارج از کشور زندگی کرده و برای نجات دختر و دامادش یک تنه دشوارترین راه‌ها را می‌پیماید، در جمع این خانواده‌ها که او را دوست می‌دارند به تدریج به ریشه‌های فرهنگ پدری خود پیوند می‌خورد و الگویی قابل باور حتی برای قشر متجدد ارائه می‌کند که درخور احترام و تحسین است.هفتمین امتیاز، ارائه تصویری از روحانیت و حوزه علمیه است که به طور کامل با مردم و با مشکلات مردم و مسائل روز مردم و در خدمت مردم است. نیازهای روز جامعه را می‌شناسد و برای پاسخگویی به آن نیازها احساس مسئولیت می‌کند و وارد عمل می‌شود. روحانی‌های این سریال، الگویی از روحانیت ارائه می‌کنند که برای مردم ما آشناست. الگویی که با مردمی زیستن، ارتباط با مردم و خدمت‌رسانی به مردم معنا پیدا می‌کند. از اذان گفتن در گوش نوزادان در بدو تولد تا خواندن خطبه عقد و تلاش برای حل اختلاف خانوادگی و امامت نماز جماعت و حل دعواها و نزاع‌ها و تلاش برای ترک اعتیاد معتادان و نجات فرد متخلف و منبر رفتن و روضه‌خواندن تا کمک رساندن به نیازمندان، در همه صحنه‌های خدمت به مردم حضور دارند.هشتمین امتیاز، تاکید مکرر و زیبا و تاکید مستقیم و غیرمستقیم بر ساده‌زیستن روحانی و بری بودن از تشریفات و تجملات است. در این سریال برخلاف بسیاری از سریال‌ها، خبری از خانه‌های اشرافی‌ گران قیمت ولوکس و گران ‌ترین لباس‌ها و وسایل خانگی ودکوراسیون‌ها نیست. زندگی‌ها و خانه‌ها و معیشت‌ها شبیه آن چیزی است که مردم عادی کوچه و بازار با آن آشنا هستند. ساده‌زیستی و پرهیز از زندگی‌های اشرافی، آن چیزی است که برای روحانیون ما و برای مردم ما از هر چیز دیگری ضروری‌تر و حیاتی‌تر است. زندگی مصرفی و فرهنگ مصرف، موریانه بی‌صدایی است که اگر شناخته نشود و کنترل نشود تار و پود اقتصاد ملت‌ها را از هم می گسلد.نهمین امتیاز، پرهیزدادن روحانیون بزرگ از متصل شدن به فعالیت‌های اقتصادی فرزندانشان است، پرهیز دادن آنها از اینکه به فرزندانشان اجازه ورود به فعالیت‌های اقتصادی غیرعادی و غیرطبیعی دهند، پرهیز دادن روحانیون و مسئولین از اینکه با حمایت از فرزندانشان، زمینه استفاده از رانت‌های دولتی را فراهم کنند، پرهیز دادن آنها از اینکه آبرو و اعتبار و حیثیت روحانی بودن خود را صرف فعالیت‌های اقتصادی فرزندانشان کنند و پرهیز دادن آنها از اینکه با توصیه و سفارش، موانع قانونی را دور بزنند و با وساطت و با استفاده از موقعیت و اعتبار سیاسی و اجتماعی خود، مسیر قانونی کارها را تغییر دهند و قاضی و نیروی انتظامی و مراکز تصمیم‌گیری و مراکز نظارتی و اجرایی را در خدمت منافع اقتصادی فرزندانشان قرار دهند.دهمین امتیاز این سریال ارائه نمایشی زیبا از وارستگی و استقلال روحانیت از سرمایه‌داران و زمین‌داران و باندهای ثروت و قدرت است. شبکه‌های ثروت و قدرت این توانایی را دارند که برای یک روحانی که برای خدمت‌رسانی به مردم، کمبودها و خلاها و نیازهای فراوانی دارد، بهترین سرمایه‌ها و امکان‌‌ها و حمایت‌‌ها را فراهم کنند، اما متقابلا آنان را وامدار خویش نموده و از اعتبار آنها در مسیرمطامع خویش بهره جویند.روحانی‌های این سریال، با چنین فرصت‌هایی روبه رو می‌شوند و بارها از طرف افراد مختلف دعوت به همکاری و دریافت وجوه و امکانات می‌شوند اما باغنای روحی تحسین‌برانگیز این کمک‌ها را پس می‌زنند و استقلال و عدم وابستگی را که بزرگ‌ترین سرمایه روحانیت است به کسی نمی‌فروشند. آنها زی‌طلبگی و شرافت آن را به همه سرمایه‌ها و سرمایه‌دارها ترجیح می‌دهند.یازدهمین امتیاز، آموزش دادن شیوه عملی اسلام برای مقابله با یاس و ناامیدی در سخت‌ترین مصیبت‌ها و بلاها است. قشر وسیعی از جوانان ما، بویژه در شرایط رکود و تورم و بحران‌های اقتصادی، با شکست‌های بزرگی در صحنه اشتغال و درآمدزایی و حتی در درون خانواده روبه رو هستند و پس از شکست دچار افسردگی، یاس و ناامیدی شده و سرمایه‌های وجودی خود را از دست می‌دهند.آنچه در این سریال در صحنه‌هایی کاملا قابل باور و واقع‌بینانه برای عبور توام با سلامت و موفقیت از معضلات بزرگ‌، توصیه می‌شود نه فقط توصیه‌های اسلام است که عموما مورد غفلت واقع شده بلکه منطبق با عقل و فطرت و تجربه بشری هم هست. پیر خردمند پرده‌نشین با ارائه عالمانه‌ و دلسوزانه روش اسلام به پسرش، همچون معلمی کارآزموده، او را به تدریج از موانع بزرگ عبور می‌دمد، روح توکل را در او می‌دهد حق مداری و حق‌پذیری را در او تقویت می‌کند، اهمیت دین و ادای دین و حقوق مردم را مقدم بر هر کار دیگری معرفی می‌کند و خود پیشقدم می‌شود، اعتماد به نصرت الهی را عملا به او می‌آموزد و وقتی فرزند علی‌رغم همه مخالف‌خوانی‌های اولیه، با پدر همراه می‌شود، علائم نصرت الهی را مشاهده می‌کند.دوازدهمین امتیاز این سریال، پرهیز دادن آقازاده‌ها و جوانان فعال در صحنه‌های اقتصادی از بلندپروازی‌های توام با رویا پردازی و ریسک‌های بزرگ بدون پشتوانه و وسوسه ثروت‌های بزرگ و سریع و بدون زحمت است. متاسفانه این تفکرات خلاف عقل و خلاف شرع و خلاف عرف و تباه کننده، در قشر وسیعی از جوانان تازه کار، وجود دارد و متاسفانه در برخی از تبلیغات تجاری نیز به آن دامن زده می‌شود.اینکه هر کار اقتصادی باید با تجربه‌های کوچکتر آغاز شود و به تدریج و با زحمت زیاد مراحل تجربه اندوزی و کسب مهارت و شناخت محیط کسب و کار طی شود و بدون عجله و به طور طبیعی، حوزه کار گسترش یابد و اینکه سال‌ها باید به درآمد کم و معمولی قناعت شود تا مراحل رونق فر رسد، در این سریال به طور غیرمستقیم به بیننده آموزش داده می‌شود. اگر وضعیت زندانیان زیادی که فقط در اثر وسوسه ثروتمند شدن بدون زحمت، دست به کارهای بزرگ زده و ورشکست شده و زندگی‌شان نابود شده بررسی شود اهمیت این توصیه بهتر شناخته می‌شود.سیزدهمین امتیاز، توجه دادن بینندگان به واقعه کربلا و ابعاد گوناگون آن بدون هیچ گونه تصنع و تحمیل و کلیشه است. تمامی قسمت‌های سریال که در آن اشاره‌ای به واقعه عاشورا است مرتبط با داستان متناسب با اتفاقات سریال و کاملاً طبیعی و باورپذیر است و به هیچوجه حالت الصاق ندارد. به همین دلیل بینننده با آن صحنه‌ها ارتباط قلبی برقرار کرده و مثل زمانی که در مسجد و حسینیه است، پای سریال پرده‌نشین برای امام حسین (ع) گریه می‌کند و این بالاترین موفقیت برای یک اثر نمایشی است که تا این حد با عواطف و احساسات دینی مخاطب خود ارتباط برقرار کند. در قسمت‌های پایانی سریال، در مسیر طبیعی داستان، جزئیاتی زیبا از برگزاری مجلس روضه امام حسین (ع) به نمایش در می‌آید که بسیار هنرمندانه و تاثیرگذار است.چهاردهمین امتیاز این سریال داستان منسجم، جذاب، پرکشش و خالی از هیجان‌های کاذب و اغراق‌آمیز و عاری از عوامل مخرب جذب مخاطب است. پرداختی هنرمندانه دارد که عملا بیننده را تا آخرین قسمت، به طور جدی درگیر خود می‌کند. باید از آقای گلبن طراح اولیه داستان و آقایان تراب‌نژاد،‌شیرزاد و حمزه نویسندگان فیلمنامه که با یک کارگروهی بسیار موفق و با استفاده از مشاوران مختلف روحانی و غیرروحانی، فیلمنامه ارزشمندی ارائه کرده‌اند که می‌تواند به عنوان یک الگوی موفق، مورد مطالعه و بهره‌برداری نویسندگان فیلمنامه قرار گیرد، تشکر کرد.کارگردانی بسیار خوب، حرفه‌ای و تحسین برانگیز کارگردان جوان و با استعداد کشورمان آقای شعیبی و بازیهای قوی و فراتر از حد انتظار بازیگران هنرمند، بویژه آقایان آییش و برق نورد که موفق شده‌اند نقش‌هایی فراموش نشدنی را در کارنامه اجراهای خود به ثبت برسانند در خور ستایش است.صدای بسیار خوب، تاثیرگذار و متناسب با روح و معنا و منزلت سریال را، که زینت‌بخش همه قسمت‌ها بود و آقای قربانی را با قلب‌های مردم مرتبط کرد، باید ستود. اینها بخشی از مهم‌ترین نقاط قوت سریال پرده‌نشین بود. اما از یک نقد، این انتظار هست که در کنار نقاط قوت به نقاط ضعف هم بپردازد. البته در مورد سریالی که مورد استقبال اقشار مختلف جامعه قرار گرفته و عواطف و احساسات بینندگان را به سوی خود جلب کرده سخن گفتن از نقاط ضعف کمی دشوار است ولی از آنجا که هیچ نقدی بدون شناخت نقاط ضعف کامل نمی‌شود و اصلا نقد محسوب نمی‌شود، نقاط ضعف نیز به سازندگان سریال تقدیم می‌گردد با این امید که در کارهای بعدی به توفیق بیشتر و بالاتر نایل آیند.* کاستی های پرده نشیناولین اشکال این است که حوزه علمیه‌ای که ترسیم شده و طبیعتا همان گونه که از اسمش پیداست باید حوزه علم و دانش باشد و حداقل از نظر علمی در سطح یک دانشکده ترسیم شود، بسیار پایین‌ترو ضعیف‌تر تصویر شده. باید سریال، بیننده را به این باور برساند که در این مرکز علمی، متخصص‌های همتراز با متخصص‌های تربیت شده در دانشکده‌ها تربیت می‌شوند، ولی این اتفاق نمی‌افتد.تاکید اصلی در قسمت‌های مختلف سریال روی درس اخلاق است که تاکیدی بسیار بجا است ولی کمتر اثری از دروس مختلف تخصصی و مراحل و مقاطع مختلف تحصیل و متون مختلف درسی و رشته‌های مختلف تحصیل است.این حوزه‌ علمیه، فقط با یک معلم اداره می‌شود. همانطور که یک استاد نمی‌تواند یک دانشکده را اداره کند و نیازهای علمی دانشجویان رشته‌های مختلف و مقاطع مختلف تحصیلی را پاسخ دهد، حوزه علمیه را هم نمی‌شود با یک استاد اداره کرد. اگر این حوزه علمیه نامش مدرسه بود و در سریال به آن مدرسه می‌گفتند و این مدرسه هم فقط درس‌های اولیه را به طلاب می‌آموخت، چنین چیزی امکان‌پذیر بود ولی وقتی نیمی از طلاب مدرسه، لباس روحانیت پوشیده‌اند و حتی قاضی محکمه، طلبه همین مدرسه بوده،‌چگونه ممکن است یک نفر در همه سطوح تحصیلی، همه درس‌ها را تدریس کند.یک فرد بیگانه که هیچ آشنایی با روحانیت و علمای بزرگ و حوزه‌های علمیه ما نداشته باشد، اگر این سریال را ببیند حوزه علمیه را یک مرکز علمی و تحقیقاتی معتبر نخواهد دانست. او در این مرکز علمی هیچ درسی و کلاسی و تدریسی را که به طور جدی اعتبار علمی داشته باشد مشاهده نمی‌کند. در فیلم‌های سینمایی زیر نورماه و طلا و مس نیز عینا همین اتفاق افتاده و این نشان می‌دهد که صداوسیما و کارگردان‌های ما هنوز شناخت کافی از بعد علمی حوزه‌ها ندارند.دومین اشکال، خطای بزرگی است که در شخصیت پردازی رئیس حوزه علمیه وجود دارد و به هیچ‌وجه با ویژگی‌های علمی که برای این شخصیت روحانی در سریال بیان می‌شود همخوانی ندارد. کم‌اطلاع‌ترین افراد عادی جامعه، می‌دانند که برای هرگونه نقل و انتقالات املاک، اولین چیزی که مطالبه می‌شود، سند مالکیت است. در سندهای مالکیت مشخصات مالک و حدود و ثغور و مساحت ملک نوشته می‌شود. برای نقل و انتقال ملک باید به دفترخانه مراجعه کرد و آنجا سند مالکیت با شناسنامه فرد مطابقت داده می‌شود. در قدیم همین کارها در حضور حاکم شرع و تعدادی شاهد انجام می‌شد و سندی به اسم قباله تنظیم می‌شد که اعتبار آن مثل همین سندهای مالکیت امروزی بود و اگر ملکی هم به مهریه همسر درمی‌آمد، در ذیل همین قباله نوشته می‌شد. چگونه می‌توان پذیرفت. حاج‌آقا که در حد رئیس‌ حوزه علمیه بوده، از این مسئله ساده اطلاع نداشته و ملک بزرگی را وقف کرده و وقفنامه نوشته بدون آنکه سند مالکیت یا قباله آن را دیده باشد. از آن مهم‌تر چگونه ممکن است ایشان که سند مالکیت را در اختیار ندارد و حتی آن را رویت هم نکرده، وقتی خانم هدی سند مالکیت رسمی خود را نشان می‌دهد، به اشتباه خود پی نبرد. این یک خطای بزرگ در طراحی داستان و در فیلمنامه است.شاید گفته شود در این داستان، حاج‌آقا غفلت نداشته، بلکه به عمد و با اطلاع از غصبی بودن زمین، در مقابل کسی که سند مالکیت رسمی داشته مقاومت کرده است. این هم با عقل و منطق سازگار نیست، زیرا تصویری که در داستان از حاج‌آقا ترسیم شده، تصویر انسان‌ متدینی است که به احکام شرعی و حلال و حرام خدا پایبندی محکمی دارد. چگونه ممکن است چنین آدمی بداند زمین و همه اعیان و اموال مدرسه علمیه غصبی است و باز هم در آنجا بماند، نماز بخواند و درس بدهد. در یک داستان، حتی اگر قرار است خطایی به یک شخصیت بزرگ نسبت داده شود باید این خطا با خصوصیاتی که از او ترسیم شده تناسب داشته باشد و یا حداقل زمینه‌سازی لازم برای باور پذیر کردن آن بعمل آید.اشکال سوم این است که در این سریال، به نیروی انتظامی کم‌لطفی شده و در جریان یک فساد اقتصادی بزرگ که منطقه را دچار بحران کرده، این نیرو بسیار ضعیف، منفعل و کم‌اثر نشان داده شده. در این فساد اقتصادی بزرگ، نیروی انتظامی، فقط موفق به بازداشت دو نفر می‌شود که آنها هم مجرم‌ اصلی نیستند و علت بازداشت شدن آنها هم شکایت مردم است نه کشف جرم به وسیله نیروی انتظامی. در این سریال نیروی انتظامی به هیچ یک از مجرمین اصلی دسترسی پیدا نمی‌کند. در حساس‌ترین لحظات پایانی هم که همه شخصیت‌های اصلی داستان مجرم‌ها را شناخته‌اند و انتظار می رود نیروی انتظامی وارد عمل شود. رئیس پاسگاه می‌گوید دیگر کاری از دستم ساخته نیست چون مرا به جای دیگر منتقل کرده‌اند و این سئوال ایجاد می‌شود که چرا ایشان درست سر بزنگاه منتقل شده؟البته رئیس پاسگاه، در این سریال، شخصیت بسیار خوب و ارزشمندی دارد که حتی حاضر می‌شود یک متهم بازداشتی را برای شرکت در مراسم برادر شهیدش با گذاشتن سند مالکیت خود، از زندان آزاد کند، او رزمنده سابقه‌دار جبهه است و اینها ویژگی‌های مثبت او است ولی در برخورد با ماجرای فساد اقتصادی ضعیف‌ ترسیم می‌شود، این ضعف در حدی است که در اواخر سریال وقتی چهار نفر افرادی که هر یک به نوعی درگیر با این پرونده هستند دچار یک تصادف می‌شوند و متهم پرونده مجروح می‌شود و برادر متهم اصلی، فوت می‌شود و یک فرد دیگر به اغماء می‌رود و ماموران انتظامی در صحنه حادثه حاضر می‌شوند، با وجود اهمیت افرادی که در این حادثه بوده‌اند، رئیس پاسگاه هیچ حضوری پیدا نمی‌کند تا حداقل از متهم پرونده سئوال کند کجا بوده و چه می‌کرده.در پایان باز هم تاکید می‌شود آثار مثبت این سریال روی فرهنگ عمومی، بیش از آن است که بتوان در یک نوشته کوتاه بیان کرد، تذکرات مفید و اثرگذار سریال پرده‌نشین به روحانیون بزرگی که فرزندانشان وارد فعالیت‌های بزرگ اقتصادی شده‌اند، تذکرات بسیار خیرخواهانه و هوشمندانه‌ای است و می‌تواند این خانواده‌های خوش‌سابقه را از لغزش باز دارد. توصیه‌های مکرر به پاکدستی در مسائل مالی و اقتصادی، توصیه مکرر به بازگرداندن اموال عمومی و اموال مردم، توصیه‌های مکرر در تسلیم بودن در برابر قانون و توصیه‌های مکرر به قناعت، ساده‌زیستی و پرهیز از اشرافیگری، که از طریق رفتار و مشی شخصیت‌های این سریال به طور غیرمستقیم و هنرمندانه بیان می‌شود، همه از نقاط قوت این سریال است که باید مورد تقدیر قرار گیرد.بینندگان سریال پرده‌نشین سال‌ها تحت تاثیر فضای معنوی و اخلاقی این سریال خواهند بود و حتی‌المقدور نباید اجازه داد برخی اقدامات حاشیه‌ای، براین اثرگذاری مثبت خللی وارد کند. یکی از این نوع اقدامات برگزاری جلسه‌ای است که معمولا صداوسیما پس از پخش یک سریال پرمخاطب برای تقدیر از دست‌اندرکاران سریال تدارک می‌بیند و آن جلسه را از شبکه سراسری پخش می‌کند.تردیدی نیست که قدردانی از خدمات برجسته هر صنف و قشر اجتماعی امری ممدوح و مطلوب است، ولی آیا هر فرد و گروه خدمتگزاری که کار شایسته‌ای در کشور انجام دهد آنتن رسانه ملی در خدمت معرفی او و تجلیل از او قرار می‌گیرد یا این، یک رانت رسانه‌ای است که فقط اختصاص به برخی دست‌اندرکاران صداوسیما دارد. آیا هرگز برای آتش‌نشان‌های فداکار، پرستارهای دلسوز، معلم‌های نمونه و کشاورزان پرتلاش کشورمان چنین جلسات تقدیر و تشکری برگزار و از آنتن سراسری پخش کرده‌ایم؟ آیا در حالی که در همه دستگاه‌ها، خدمتگزاران نمونه و خدمت‌های نمونه وجود دارد، مسئولان صداوسیما حق دارند آنتن رسانه ملی را که یک سرمایه عمومی و متعلق به عموم اقشار ملت است هر زمان مایل بودند در خدمت تبلیغ خدمات خود قرار دهند؟مهم‌تر اینکه در اینگونه جلسات تقدیر و تشکر، ناگهان بینندگانی که طی ده‌ها قسمت از سریال، تحت تاثیر شخصیت‌های معنوی و اخلاقی و الگوهای رفتاری قرار گرفته‌اند و باید تا سال‌ها این تاثیر فرهنگی باقی بماند، همان شخصیت‌ها و الگوهای دینی را در لباس‌ها، آرایش‌ها،‌رفتارها و گفتارهایی کاملا متفاوت و گاهی متضاد مشاهده می‌کنند. و یا وقتی تصاویر پشت صحنه و تصاویر تبلیغاتی برخی عوامل تولید در فضای مجازی منتشر می‌شود، آن حس خوبی که سریال ایجاد کرده بود رنگ می‌بازد.چه ضرورتی دارد جلسه تقدیر و تشکر را که در اصل مثبت و مفید و ضرورتی است با اصرار بعضی افراد که قصد تبلیغ خود را دارند، از آنتن سراسری پخش کنیم؟ چه دلیلی دارد با پخش چنین جلسه‌ای، حال خوب معنوی را که در مردم ایجاد کرده‌ایم خراب کنیم؟ اگر مدیران به این مهم توجه نداشته باشند، کارگردان و بازیگران فرهیخته و پرتلاشی که با هنرشان روح تازه‌ای از معنویت و اخلاق را در جامعه دمیده‌اند اجازه ندهند با پخش این گونه صحنه‌ها و تصاویر، آن نقش‌آفرینی هنرمندانه‌شان کم‌اثر شود. یکی از بازیگران بزرگ هالیوود که نقش‌های مذهبی بزرگی را در آثار ماندگار تاریخ سینما اجرا کرده، در مصاحبه‌ای گفته است: من حتی در زندگی عادی طوری رفتار می‌کنم که آن نقش‌های مهمی را که اجرا کرده‌ام در ذهن مردم خراب نکنم.آقای شعیبی کارگردان جوان و بااستعداد کشورمان که با تولید هنرمندانه سریال پرده‌نشین اکنون در تراز کارگردان‌های بسیار موفق رسانه ملی قرار گرفته، در مصاحبه با یکی از رسانه‌ها، جمله بسیار زیبایی را بیان کرده که باید مورد توجه قرار گیرد:"در پرده‌نشین، ما مدام داریم مسئله‌ای را تذکر می‌دهیم که به نظرم، آدم‌های این روزگار و بخصوص نسل ما، باید به خوبی به آن توجه کنند و آن هم مراقبت از خودمان است." باید بیشتر مراقب خودمان باشیم.منبع: مشرق

آقای استاندار و خانم مدیرکل تحویل بگیرید! +فیلم

$
0
0
به گزارش جهان، بوشهر ۲۴ نوشت: شریفیان در گفتگو با "من و تو " از مدیر کل ارشاد و استاندار بخاطر دادن مجوز و حمایت تشکر کرده است. گفتگویی که bbc نیز از آن استقبال کرده و در سایت خود آن را منتشر نموده است.مردم متدین و معترض بوشهر از همان اول هم نسبت به وضعیت مجعول این گروه موسیقی در قالب بیانیه هایی هشدارهای جدی داده بود، حتی با انتشار فیلمی در فضای مجازی از سنگ تمام گذاشتن تلویزیون سلطنتی bbc برای گروه لیان گفته شده بود، اما مسئولین استان علی الخصوص مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی بوشهر و استاندار بوشهر بر حمایت از این گروه هتاک تأکید کردند.این حمایت تا آنجا پیش رفت که استاندار ترجیح داد با کتک خوردن مردم متدین، دانشجوها و طلاب انقلابی، فضا را برای جولان این گروه هتاک محیا کند."بوشهر ۲۴ " می افزاید، شریفیان بلافاصله پس از لغو کنسرتِ روزهای بعد، جواب محبتهای مسئولین استانی را با گلایه از مردم انقلابی بوشهر، از طریق تلویزیون ضد انقلاب و صهیونیستی " من و تو " داد.براستی چرا باید در حمایت از گروه هتاکی که بیش از این در ایام عزاداری صفر، در اروپا کنسرت برگزار کرده بود و قطعا مسئولین از آن با خبر بودند، مردم مومن و متدین بوشهر کتک بخورند و بلافاصله ببینیم که سرپرست این گروه از طریق " من و تو" درد دل کند؟خانم مدیر کل و استاندار بوشهر! چگونه می خواهند پاسخ مردم مضروب و مجروح را بدهند؟خانم ماحوزی که هدف از برگزاری این کنسرت ها را مقابله با تهاجم فرهنگی عنوان می کند، چگونه از گفتگوی شریفیان با تلویزیون " من و تو " دفاع می کند؟نکته جالب دیگر گزارش " من و تو "، دلواپس خواندن مردم متدین و انقلابی بوشهر است، مسئله ای که پیش از این طریق برخی سایتهای معلوم الحال حامی دولت در بوشهر مطرح شده بود.در ادامه فیلم گفتگوی شریفیان با شبکه " من و تو " آمده است؛فیلم

اختتامیه جشنواره شعر انقلاب در سیستان

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از تسنیم، اختتامیه چهارمین جشنواره شعر انقلاب اسلامی با حضور محسن مومنی شریف، رئیس حوزه هنری، استاندار سیستان و بلوچستان و جمعی از مدیران لشگری و کشوری و اساتید دانشگاهی در سالن آمفی تئاتر استانداری سیستان و بلوچستان در حال برگزاری است.علی داوودی، مدیر هنری چهارمین جشنواره شعر انقلاب اسلامی در بخشی از این مراسم با ارائه گزارشی از روند اجرای این جشنواره گفت: تاکنون صحبت‌هایی در رسانه‌ها درباره این جشنواره گفته شده و ما نیز تلاش کرده ایم که شنونده باشیم.وی با اشاره به اینکه خبر کوتاهی برای این رسانه‌ها دارم، گفت: جشنواره شعر انقلاب اسلامی از این پس به طور دائم و ثابت در استان سیستان و بلوچستان برگزار شده و قرار است به نام این استان ثبت شود.داوودی با بیان تمثیلی در توجه به رفع تبعیض‌ها در برگزاری برنامه‌های فرهنگی و جشنواره‌ها در سرتاسر کشور، ادامه داد: امیدوارم که حضور این جشنواره در این استان باعث این شود که آنقدر ما به این شهر سفر کنیم تا بتوانیم زبان و لهجه بلوچی را یاد بگیریم.

تسهیل تولید رسالت اصلی بانک‌‌ها است

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از فارس، آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی امروز در دیدار مدیرعامل و معاونین موسسه مالی اعتباری کوثر با بیان اینکه مال را به سبب اینکه به میل انسان است مال نامیده‌اند، اظهار کرد: این مال اگر در اختیار انسان عاقل باشد هم پرورانده می‌شود و هم خودش از منفعت آن بهره‌مند می‌شود.وی ادامه داد: پرورش و نمو در دین مبین اسلام موضوع مطلوبی است، اما ورم کردن و تورم موضوع مطلوبی نیست و موجب بروز مشکلات عدیده خواهد شد.استاد برجسته حوزه علمیه با تاکید بر اینکه بانک‌ها می‌توانند نمو کرده و ثمر بدهند، ابراز کرد: در مقابل بانک‌ها می‌توانند ورم کنند و ورم بانک‌ها رباست؛ اگر ربا در بانکی راه پیدا کند طولی نمی‌کشد که ورم می‌کند، ولی بعد از مدتی این ورم فروکش می‌کند.آیت‌الله جوادی‌آملی با اشاره به اینکه کشور ما چند میلیون نفر بیکار دارد، بیان کرد: ایران بیش از ۷۰ میلیون نفر جمعیت دارد و جمعیت دنیا بالغ بر ۷ میلیارد نفر است، با این حال بالغ بر ۱۰ درصد منابع طبیعی جهان در کشور ما وجود دارد، ولی با وجود دارا بودن چنین ثروت عظیمی شاهد هستیم که فقر و بیکاری در کشور چه میزان است.وی با تاکید بر اینکه رسالت اصلی بانک‌ها تولید است، گفت: ولی متاسفانه پول در دست بانک‌هاست که دچار ربا هستند، خسارت تاخیر رباست و برخی مردم با اخذ وام عمر فروشی کرده و قسمت زیادی از عمر خود را به بازپرداخت وام سپری کرده‌اند.استاد برجسته حوزه علمیه با اشاره به اینکه منابع موجود در کشور و پول بانک‌ها باید با مدیریت دولت و مسئولان در مسیر رونق تولید و افزایش فرصت‌های شغلی به کار گرفته شود، بیان کرد: ما مشکلات دنیایی خود را با ضابطه و با رابطه حل می‌کنیم، ولی در قیامت هیچ رابطه و ضابطه‌ای وجود ندارد و تنها عاملی که موجب نجات افراد است کار خیری است که از این دنیا با خود به همراه می‌برند و در این میان چیزی بالاتر از تولید و ایجاد اشتغال وجود ندارد.آیت‌الله جوادی‌آملی با تاکید بر اینکه هیچ چیزی دردناک‌تر از فقر و بیکاری نیست، گفت: داعش از فقر و بیچارگی مردم استفاده کرد و قدرت گرفت، چراکه بسیاری از نیروهای آن به واسطه فقر و دریافت پول وارد میدان جنگ شدند و انگیزه عقیدتی ندارند.وی ادامه داد: امروز کشور ما در دنیا دارای اقتدار است، امروز کشورهایی با ایران بر سر موضوع هسته‌ای مذاکره می‌کنند که روزگاری بر روی ایران هیچ حسابی باز نمی‌کردند، مردم کشور ما به ویژه جوانان شایسته داشتن زندگی خوب هستند و ثروتی که در اختیار بانک‌هاست بهترین وسیله برای رونق تولید و کسب و کار است و دین اسلام نیز برای کار و کارگر جایگاه والایی را ترسم کرده است.استاد برجسته حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: تنها راه رفع مشکلات کشور این است که بتوانیم بین نمو و ورم فرق قائل شویم و بر این اساس جامعه را به سمت کار و تلاش و تولید هدایت کنیم.

شعرخوانی شاعر اهل‌تسنن برای امام‌ زمان

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از فارس، آیین اختتامیه چهارمین جشنواره «شعر انقلاب» با حضور جمعی از مسئولان استان سیستان و بلوچستان در سالن اجتماعات استانداری زاهدان برگزار شد.اجرای برنامه اختتامیه بر عهده اجرای عبدلله روا بود، که از سخنرانان درخواست کرد بواسطه کمی وقت و آغاز دیر هنگام مراعات زمان را داشته باشند.پس از خیر مقدم محسن ذوالفقاری دبیر اجرایی جشنواره و رئیس حوزه هنری استان سیستان و بلوچستان، علی داوودی دبیر هنری جشنواره گزارشی ارائه کرد و گفت: در طول برگزاری جشنواره سعی کردم بیشتر شنونده باشم و یاد بگیرم.وی ابراز داشت: جشنواره شعر انقلاب پس از این در مرکز استان سیستان و بلوچستان مستقر خواهد شد و به نام این استان به ثبت خواهد رسید. امیدواریم که این بنای خیر ثمرات مبارکی را هم برای شعر و هم برای انقلاب اسلامی داشته باشد و امیدوارم آنقدر بیاییم و برویم که زبان بلوچی را بیاموزیم و بتوانیم شعر بگوییم.مومنی: شاعران نخستین افرادی بودند که به پیام انقلاب لبیک گفتندمحسن مومنی شریف رئیس حوزه هنری همزمانی برگزاری جشنواره شعر انقلاب با ایام ولادت حضرت رسول اکرم (ص) را همزمانی نیکویی عنوان کرد و افزود: انقلاب اسلامی در همان جهتی است که آرمان‌ها و نهضت آن حضرت بود و اگر آن انگیزه ها نبود انقلاب اسلامی ایجاد نمی شد. همه آنچه ما به عنوان آرمان های انقلاب درباره آن سخن می گوییم همان آرمانهایی است که امروز ایجاد تمدن نوین اسلامی نامیده می شود و امید داریم تلاش هنرمندان ما مردم و جامعه را به سمت تحقق این هدف سوق دهد.وی در پایان تأکید کرد: شعر هم به عنوان نماینده اول و راهبر هنر ما همواره در این جهت بوده است به ویژه پس از انقلاب که شاعران نخستین افرادی بودند که به پیام انقلاب لبیک گفتند و امیدواریم همواره اینگونه باشد.بخش بعدی برنامه تقدیر از ابراهیم سرحدی و محمد انور بیجار زهی دو پیشکسوت شعر استان بود که با حضور جواد محقق از پیشکسوتان شعر انقلاب، رئیس هیأت رزمندگان استان و رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان انجام شد.محمدانوار بیجارزهی از شاعران اهل سنت شعری خطاب به امام زمان(عج) قرائت کرد و در ادامه هدیه خود را به استاد عباس باقری از پیشکسوتان شعر انقلاب تقدیم کرد.سلیمانی: هیچ کس شاعر پا به این دنیا نگذاشته استسخنرانی آیت الله سلیمانی، نماینده ولی فقیه و امام جمعه استان سیستان و بلوچستان ابراز داشت: امیدواریم تأثیر این قبیل جشنواره ها علاوه بر یادآوری انقلاب و دفاع مقدس، رشد و بالندگی ذوق و قریحه در این دیار باشد.وی ادامه داد: هیچ کس شاعر پا به این دنیا نگذاشته است. وقتی پا به عرصه زندگی می گذاریم در مرحله نخست با اعداد ساده و حروف مقطع سروکار پیدا می کنیم که آن را به ما می آموزند. این مرحله را که پشت سرگذاشتیم به ما حروف تلفیقی و یا اعداد ترکیبی را به ما می آموزند و در این مرحله است که جرقه ها زده می شود.وی افزود: در مرحله اول هیچ جرقه ای در کار نبود اما تا معلم سراغ تلفیق و ترکیب رفت جرقه شکل می گیرد. در این مرحله هم شاعر است که متوجه ظرافت ها می شود. من نوعی که ذوق شعری ندارم و فهم شعر هم در من نیست شعر را نمی فهمم و به همین دلیل ممکن است شعر را هم به حضیض برسانم. به همین دلیل وقتی کسی می گوید چرا معتقدید حافظ، که اهل می و مستی بود، حافظ قرآن بود! نیاز به علامه حسن زاده آملی و علامه جعفری است که قلم به دست بگیرند و ما را از جهل دربیاورند.نماینده ولی فقیه در استان سیستان و بلوچستان در ادامه تصریح کرد: هنری وجود دارد که شاعران دارند اما ادبا، عرفا، حکما و دانشمندان غیرشاعر ندارند و آن این است که علاوه بر طی مراحل مرسوم آموزش، پرش و پروازی در درون آدم لازم است تا با بهره مندی از هنر شعر بتواند پیچیده ترین مسائل را در قالب نظم درآورد. نثرها دفن می شوند اما نظم ها می مانند. چرا قرآن کریم قالبی مختص خود دارد؟ اگرچه نظم نیست اما نثر هم نیست.وی با بیان اینکه آنچه برای قرآن نفوذ آورد علاوه بر محتوا فرم و قالب بود آن هم در زمانی که افتخار اعراب این بود که سالانه چند بار مسابقه شعر و شاعری می گذاشتند، افزود: این هنر، ذوق و سرمایه ای است که خدا به شما داده است. نمی دانم اسمش را چه می توان گذاشت؟ گاهی این هنر از خود شما هم نیست و به تعبیر امام رضا(ع) «نفخ روح القدس علی قلبه» است که امام رضا(ع) پس از یکی از شعرخوانی های دعبل این تعبیر را به کار برد. این سرمایه گرانبها و بی بدیلی است و مایی که تنها شنوده هستیم موظفیم از شما تقدیر کنیم. الهی که نفس پیامبر و امام صادق همیشه با شما همراه باشد. بخش دوم شعرخوانی ها در آئین اختتامیه جشنواره «شعر انقلاب» با شعرخوانی محبوبه کلبعلی، میرشاه ولد، فرید فردوسی و طاهری عضد پی گرفته شد.بخش ویژه آیین اختتامیه جشنواره چهارم «شعر انقلاب» تجلیل از عباس باقری به عنوان یکی از چهره های پیشکسوت شعر انقلاب و نیز از معلمان و شاعران تأثیرگذار در تربیت شعرای بومی در استان سیستان و بلوچستان بود.از سوی فرماندار زابل با اهدای لوح جداگانه و سازمان اسناد و کتابخانه ملی استان سیستان و بلوچستان با اهدای هدیه ای از استاد باقری تجلیل شددر ادامه باقری شعری پیرامون خشکسالی در سیستان خواند. در این مراسم همچنین اجرای هماهنگ شمشیر به شکل سنتی و هماهنگی خاص اجرا شد.شعرخوانی جمعی از شاعران جوان شرکت کننده در جشنواره چهارم بخش بعدی برنامه اختتامیه بود. حامد کریمی، اکبر آزادپور، سودابه مهیجی، فاطمه بیرانوند و محمود حبیبی در این بخش اشعاری را قرائت کردند.شاعران در این مراسم به شعرخوانی دعوت می شدند اما نکته جالب اینکه اکثر شاعران شعرهای خود را فراموش کرده بودند و اغلب با مکث شعر خواندند. برخی از شاعران هم از روی برگه و گاه تلفن همراه سروده هاشان را خواندند.همچنین کتاب آثار برگزیده چهارمین جشنواره شعر انقلاب در برنامه توزیع شد. پس از اختتامیه در محفلی صمیمانه در یکی از نقاط سنتی زاهدان به نام برآسان از میهمانان پذیرایی شد.

تلاوتی از «غلوش» در حرم مطهر امام‌رضا(ع)

$
0
0
خبرگزاری فارس- گروه فعالیت‌های قرآنی: «راغب مصطفی غلوش» در سال ۱۳۱۷ هجری شمسی در روستای «برما» از توابع استان طنطا واقع در غرب کشور مصر به دنیا آمد. وی همانند دیگر اساتید این کتاب مقدس، متعلق به خانواده‏ای بود که همگی از قاریان ممتاز کشور مصر بوده‏اند.وی در نوجوانی کل قرآن کریم را حفظ کرد و از سن شانزده سالگی، در محافل مختلف به تلاوت قرآن مشغول شد. همچنین در سن ۲۴ سالگی، رسماً قرائت قرآن کریم را در رادیو و تلویزیون مصر آغاز کرد.استاد «راغب مصطفی غلوش» از خاطرات سفر خود به ایران می‏گوید: به‌واقع تا‌کنون چنین صحنه‏ای را از احساس و هیجان مردم ندیده بودم. حقیقتاً صحنه مبارکی بود؛ در حالی که انظار و قلوب مردم متوجه قرآن بود، نشسته بودند و گوش می‏کردند...همه آن‌ها شیوه‏های خواندن قرآن را می‏دانند و این از فضل خداست. من آینده خوبی را برای قاریان ایرانی پیش‏بینی می‏کنم، چون آن‌ها از لحاظ لحن و تجوید بسیار دقیق و موفق هستند.در این گزارش تلاوت آیات ۵۷ تا ۵۹ سوره مبارکه نساء، ۵ تا ۲۲ انسان، ۱ تا ۱۴ فجر و سوره‌های نصر و ضحی توسط غلوش که در حرم مطهر امام‌رضا(ع) اجرا شده تقدیم علاقه‌مندان می‌شود.دانلود 

سینماهای میزبان فیلم فجر مشخص شدند

$
0
0
به گزارش جهان؛ محمدرضا فرجی مدیر امور سینماهای جشنواره فیلم فجر در گفت و گو با فارس درباره آماده سازی سالن های سینما های مردمی جشنواره گفت: جلسه ای با حضور مدیران سینماها برگزار کردیم و صحبت ها، مشکلات و معضلات سینمادارها را شنیدیم. کمیته ای سه نفره تشکیل دادیم تا وضعیت سالن های سینما ها را برررسی کند.وی در ادامه گفت: این کمیته نقصان‌های سالن‌ها را بررسی می‌کنند و سالن‌های سینما با رفع نقصان‌ها و کمبودها برای میزبانی فیلم‌های جشنواره فجر آماده می شوند. سینماها به لحاظ فنی و فضای سالن مورد بررسی قرار می گیرند تا شرایط مطلوب برای حضور علاقمندان به جشنواره در سالن ها فراهم شود.فرجی تصریح کرد:در همین راستا برنامه‌ریزی‌های ما در سازمان جشنواره فجر بر پراکندگی جغرافیایی به منظور دسترسی هر چه مناسب تر و آسان تر علاقمندان در سطح شهر تهران مورد توجه جدی بوده است؛ بر این اساس سینماها به سه گروه (الف، ب، ج) تقسیم می‌شوند و هر گروه دارای قیمت معینی است.مدیر امور سینماهای جشنواره فیلم فجر در خاتمه اظهار داشت:سینماهای گروه الف: آزادی، فرهنگ، ملت، کورش، زندگی، جوان، ماندانا/ سینماهای گروه ب: استقلال، شکوفه، فلسطین، سروش/ سینماهای گروه ج: تماشا، راگا، کیان درجه بندی شدند.

معرفی ۵ اثر برتر فیلم عمار

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از فارس،‌ ۵ فیلم «کابوس کرکس‌ها» ساخته علیرضا بوالی، «خط مقدم» ساخته نادر فرجی و سه فیلم «رویانا»، «ارمغان خوشبختی» و «سلولی به قُطر زمین» به کارگردانی روح الله رحیمی به عنوان فیلم‌های برگزیده بخش علم و فناوری پنجمین جشنواره مردمی فیلم عمار برگزیده شده‌اند.بنابراین گزارش، ستاد راهبری اجرای نقشه جامع علمی کشور به منظور ترویج «گفتمان پیشرفت علم و فناوری» و با همکاری ستاد برگزاری پنجمین جشنواره مردمی فیلم عمار، علاوه بر انتخاب ۵ فیلم برگزیده از ۳ فیلمساز دیگر به منظور حمایت از آثار بعدی آن‌ها در این موضوع تقدیر خواهد کرد.

هرکس که مردم را به تفرقه و جدایی دعوت کند...

دل پاک مهم‌تر است یا حجاب؟

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از ایسنا؛ متن پرسش‌ها و پاسخ‌های رئیس حوزه علمیه اصفهان به شرح زیر است:پرسش:اگر انسان دلش پاک باشد، دروغ نگوید، غیبت نکند، کسی را آزار ندهد، به یاد خدا باشد و مقداری هم موی خود را بیرون بگذارد، اشکالی دارد؟پاسخ:در سلامت نفس او و اجتناب از غیبت و دروغ او، باید از او تشکر کرد و خداوند هم پاداش می‌دهد؛ امّا گناه و از‌جمله بیرون‌گذاشتن مو حرام است و کیفر دارد و گناه آن از نظر روایات ما بزرگ است؛ چنان‌که زن چادری، اگر دروغ بگوید یا غیبت‌ کند، از نظر چادر باید از او تشکر کرد و پاداش دارد؛ ولی دروغ و غیبت او گناه دارد و گناهش خیلی بزرگ است.

جهاد در رکاب آل على، ثواب پنجاه حج را دارد / ارادت احمد حنبل به امام حسین(ع) و لعنت یزید

$
0
0
گروه فرهنگی جهان‌نیوز: جریان تکفیری که این روزها داعیه «اسلام» دارد آنچنان تفکرات خود را ترویج می دهد که شیعه از سنی و سنی از شیعه کینه گرفته و در دشمنی با هم پافشاری کنند.یکی از موضوعاتی که در این میان مناقشه برانگیز است، مسئله نگاه به جایگاه اهل بیت است؛ جریان تکفیری بر دشمنی با اهل بیت پافشاری کرده و شیعیان را خارج شده از دین معرفی می کنند و جریان رسانه ای نیز این رفتار را به پای اهل سنت می نویسد. حال آنکه واقعیت طور دیگری است.برخی از اظهارات علمای اهل سنت* را در ذیل می خوانید:*شعر عارف بزرگ سنی در مدح امام حسین(ع)سلمان ساوجى قصیده سراى بزرگ، غزل سراى نمونه و عارف سنی در قرن هشتم هجرى است. برجستگی اشعار وی تا جائی است که حافظ در مورد سلمان میگوید: "سرآمد فضلاى زمانه دانى کیست؟ ...جمال ملت و دین، خواجه جهان ،سلمان"حافظ شعر خود را وامدار شعر سلمان می داند و بعضى معتقدند برخى غزلیاتى که به نام حافظ است، غزل هاى سلمان است.از سلمان یک قصیده در مصیبت کربلا به جا مانده است که وقتى وی به زیارت امام حسین(ع) رفته است آنرا می سراید:خاک، خونْ آغشته لبْ تشنگان کربلاست / آخر ای چشم بلابین! جوی خونبارت، کجاست؟جز به چشم و چهره، مسپر خاک این ره کان همه / نرگس چشم و گل رخسار آل مصطفی استای دل بی صبر من ! آرام گیر اینجا، دمی / کاندرین جا منزل آرامِ جان مرتضی استای که زوّار ملایک را، جنابت مقصدست / وی که مجموع خلایق را، ضمیرت پیشوا استدر حقِ باب شما آمد: عَلی بابُها / هر کجا فصلی درین باب است، در باب شماستهر کس از باطل، به جایی التجایی می کند / ز آن میان، ما را جناب آل حیدر مُلتَجی استکوری چشم مخالف، من حسینی مذهبم / راه حق این است و، نتوانم نهفتن راه راستای چو دریا خشکْ لب ! لب تشنگان رحمتیم / آب رویی دِه به ما کآب همه عالم، تو راستجوهر آب فرات از خون پاکان گشت لعل / این زمان، آن آب خونین همچنان در چشم ماستیا امامَ المتَّقین ! ما مفلسان طاعتیم / یک قبولت، صد چو ما را تا ابد برگ و نوا استیا شفیع المذنبین! در خشکسال رحمتیم / ز ابر احسان تو ما را چشم باران عطا استیا امامَ المسلمین ! از ما عنایت وامگیر/خود تو می دانی که سلمان بنده آل عباستصحبت من با شما اکنون، دراین ابیات نیست/مصطفی فرمود: سلمان هم ز اهل بیت ماستدر اثبات مذهب وی همین کافی است که در مدح سلطان اویس تعبیر "ناشر عدل عمر" را بکار می‌برد و اشعارى هم در مدح چهار خلیفه و مدح اهل بیت دارد. وی حتی یک ترکیب بند زیبایى به نام "درّ لافتى" دارد که هنگام رفتن به نجف براى زیارت امیرالمومنین سروده است و خطاب به حضرت می گوید:طاق محراب تو رشک قاب قوسین آمده/ نور ماه قبه‌ات یاقوت او ادنی شدهآفتاب کبریا ، دریای درّ لافتی/ فخر آل مصطفی،مخصوص نص هل اتیختم شد بر تو ولایت،چون نبوت بر رسول/ شیر یزدان ابن عم مصطفی زوج بتولاین منم از بعد چندین التماس از لطف حق/ مُلکتی زیباتر از ملک سلیمان یافتهاین منم در بارگاه مقتدای جن و انس/ با قصور و عجز خود را منقب خوان یافتهاین منم بر آستان فخر آل مصطفی/ رتبت حسانی و مقدار سلمان یافته*ارادت احمد حنبل به امام حسین(ع) و لعنت یزیدیک روز پسر احمد حنبل از او می پرسد: پدر! ما یزیدى هستیم؟ احمدحنبل می گوید: "این چه سوالى است؟! آیا می شود کسى به خدا و قیامت معتقد باشد و ولایت یزید را بپذیرد؟!"پسر می پرسد آیا لعن یزید می کنى؟ احمدحنبل می گوید "چگونه کسى را لعنت نکنم که خدا لعنت کرده است؟" پسرش می پرسد کجا خداوند یزید را لعنت کرده؟ وی در جواب آیاتى از قرآن را می خواند که آخرش ختم به " اولئک الذین لعنهم الله "می شود و بعد احمد حنبل از پیامبر خدا(ص) نقل می کند که فرمود: "قاتل حسین در تابوتى از آتش خواهد بود و نصف عذاب جهنم را خواهد چشید".علامه حلى در قرن هفتم این تعابیر را در کتابش نقل می کند و می گوید که بزرگان مذاهب اهل سنت در دوران ما و قبل از ما همواره براى حسین(ع) عزادارى کرده اند.*فتوای جالب ابوحنیفه از علمای اهل سنتابوحنیفه از علمای اهل سنت نیز فتوای جالب توجهی در بیعت با فرزند زید، یعنى نوه سیدالشهداء دارد و می گوید جهاد در رکاب آل على، ثواب پنجاه حج را دارد و هرکس در رکاب آل على و فرزندان حسن(ع) و حسین(ع) شهید شود، مثل شهیدان بدر و احد است که پیش چشم پیامبر جان داده اند.این فتواى ابوحنیفه برای او دردسر ساز شد و بخاطر این اعتقادات به زندان هم افتاد چراکه حاکم عباسى از وی خواست که قاضى القضات شود و او قبول نکرد و به زندان افتاد، البته بعدها خلفاى عباسى فقه ابوحنیفه را به عنوان فقه رسمى خلافت عباسى مطرح کردند.*شافعی: من رافضی هستمامام شافعى از دیگر علمای اهل سنت نیز تعبیر مشهوری درباره اهل بیت(ع) دارد. وی می گوید "به من می‌گویید رافضى؟ اگر حب اهل بیت سبب رافضى گرى است، بله! من رافضى هستم"*نگاه به اهل بیت در نظر علمای سنی معاصرجناب مودودى رهبر جماعت اسلامى پاکستان و از بزرگان احناف بود . جناب مودودى جزء اولین کسانى بود که بعد انقلاب به امام تبریک گفت و اعلام کرد "انقلاب ایران یک انقلاب اسلامى است آنها شیعه هستند و ما سنى اما انقلاب آنها اسلامى است و براى عزت اسلام آمده است"مودودى در یکى از آثارش میگوید که "جنگ یزید و حسین بن على، جنگ کفر و اسلام بود. بحث داخلى مسلمین نبود"این تعبیرى است که جناب احمد حنبل هم دارد و میگوید "به نظر من، دوره خلافت اسلامى با حسن بن على تمام شد. آخرین خلیفه مسلمان حسن بن على است؛ ما معاویه و بعد از او را خلیفه مسلمین نمیدانیم، آنها رفتند دنبال سلطنت"* توسل عالم سنی به امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س)منتجب الدین بدیع رییس دیوانسالاری و کاتب بزرگ درگاه سلطان سنجر سلجوقی (که قوی ترین سلطان سلجوقی است و رسماً سنی است) کتاب عتبة الکتبة را نوشته در مقدمه می گوید: "پیش خواجه ظهیر الدین بیهقی (که سنی است) تمرین نامه نگاری می کردم. ... از مشهد گذشتند. در آن اجتیاز از حرم مطهّر مقدس رضوی علی ساکنه الصلوة و السلام بود به توس. چون گذر چنین افتاد، ... حاجت خواستم در حرم شریف او تا ایزد تعالی مرا در آن حرفت که مزنّه همت من است و... مهارتی دهد و ذهن قاصرم را ذکائی مرحمت کند. ... دانستم آن استحسان اثرات آن بقعه شریف است و از اثرات آن سید بزرگوار علی الصلوة و السلام بوده است.نمونه دیگر، لبّ الالباب حوفی است که می گوید: چون آن را تحلیل کردم و خدمت او بیاوردم، آن را بدرید و فرمود دوباره بنویس... . من از غایت زجرت و تنگدلی به مشهد مبارک علی بن موسی الرضا ع رفتم و از روح پاک او استمداد طلبیدم و به تضرع و ابتهال در آن موقف متبرک بنالیدم و تسهیل شیوه از صمد متعال بخواستم، خداوند دعایم را مستجاب کرد.مؤلفی در قرن شش، مذاهب شهر ها را شرح می دهد: یمن، طائف و مکه را که دار الملک اسلام است و کوفه را که حرم امیر المومنین است و اکثر بلاد ... را زیدیان دارند. خطبه و سکه به نام ائمه ی خود می زنند. در سمرقند و قزوین و ماوراء النهر، همه حنفی اند. ... عده ای در اعتقادات اصول اهل بیت (ع) را دارند و در فقه اقتدا به ابوحنیفه می کنند. بلاد آذربایجان تا روم و اصفهان و قزوین و مانند آن، بخش مهمی از مردم شافعی اند. بحری جعفری و بحری حنبلی و بحری تشبّهی و... . در جای دیگر، اغلب مردم مشبّهه و مجسّمه‌اند. در کوفه و کرخه و غرب بغداد و مشهد رضا و قم و قاشان و آوه و سبزوار و استرآباد و دهستان و مازندران و طبرستان و ری و بعضی از قزوین و خرقان همه شیعه اصولی و امامتی هستند. داریم در مسجد و کتاب اهل سنت، کرامت از امام رضا ع نقل می شود. (شیعه می گوید کرامت از بزرگان داریم ولی معجزه فقط از انبیا). از شخصیت های محترم نزد همه مذاهب اهل سنت، امام رضا است. شاید همه اهل سنت در ایران شیفته اهل بیت ع و اهل زیارت بوده اند.نقل کرامت از امام رضا (ع) در منابع اهل سنتجناب زهری از علمای اهل سنت روایات امام رضا(ع) را برای خود و بزرگان شان معتبر می داند. یا ابن حبان بسطی در قرن ۴ می گوید: علی بن موسی الرضا من نجباء اهل بیت و... یجب ان یعتبر حدیثٌ اذا رُویَ عنه. (الثقات ج ۸). نمونه دیگر به نقل از ینابیع المودّة، و شواهد النبوة. از محدث اهل سنت نقل می کند که موسی بن جعفر(ع) فرمود پیامبر (ص) و علی (ع) را خواب دیدم که فرمودند فرزندت علی است که معصوم است و خطا ندارد...ابوعبیده جاحظ (که مواضع تندی هم علیه شیعه دارد با این حال) می گوید: علی بن موسی یکی از ده تنی است که در علم و زهد و شجاعت و جود و طهارت و ذکاوت هستند و یا به خلافت رسیدند مثل علی و حسن، یا صلاحیت خلافت را داشتند و به خلافت نرسیدند.احمد بن علی خطیب بغدادی (قرن ۵ هجری) نیز می‌گوید: علی بن موسی‌الرضا کان والله رضا کَما سُمِّی. (تاریخ بغداد) جناب سمعانی شافعی هم می گوید: الرضا کان من اهل علم و فضل و شرف النسب.ابو الفرج تمیمی در قرن ۶ می‌گوید: علی بن موسی ملقب به رضا، کسی است که همه او را صدوق می دانند. از مخالف و موافق. و ما افضل از او نیافته ایم.عبدالجبار بن سعید، در اول قرن ۳ هجری در دورانی که هنوز عصر غیبت شروع نشده است، بر فراز منبر رسول الله ص رفت. سالِ ۲۲۹ هجری. در مدح علی بن موسی الرضا سخنرانی کرد و گفت: شش تن اند از اجداد و پدران او که نمی شود توصیف کرد از بهترین کسانی که باران رحمت الهی را نوشیده اند.احمد بن یحیی بلاذری ۲۷۹ هجری (آغاز عصر غیبت) می گوید: امام رضا(ع) فرزندش را از دست داد. ما وارد شدیم که تسلیت بگوییم. تعزیتش این است (النهایة ج ۵): انتَ تجلّ عن وصفنا. و نحن نقصر عن عظتِک. و فی علمک ما کفاکَ. و فی ثواب الله ما عزّاک (تعزیت می گوید).نوفلی در مورد امام رضا (ع) شعر می گوید: (با این مضمون) من تا عمر دارم در مصاحبت و در کنار علی بن موسی خواهم ماند و بزرگ ترین آرزویم این است که جوارش را از دست ندهم تا مرگ من را از او جدا کند.حاکم نیشابوری از ابوبکر بن خزیمه وابو علی الثقفی نقل می کند (تهذیب التهذیب): بزرگ اهل حدیث و برخی مشایخمان با هم بودیم. در کاروانی حرکت کردیم که قبر علی بن موسی الرضا را در توس زیارت کنیم. آمدیم در حرم صحنه ای دیدم که متعجب شدم. فرأیت من تعظیم ابوخزیمه لتلک البقعه و تضرعه و تواضعه ما تحیرنا لها.محمد بن یحیی سوقی به نقل از احمد بن یحیی گفت: روزی بحث شد که بهترین بیت چه بیتی است؟ محمد بن یحیی گفت شعری که در مقام علی بن موسی الرضا گفته اند بهترین شعر است حتی اگر ابونواس گفته باشدش (که خیلی مذهبی نیست).منبع: خبرنامه دانشجویان ایران

زکات هنر از دیدگاه ایت الله جوادی املی

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از فارس؛ آیت الله جوادی آملی تاکید کردند: زکات مال و زکات علم مشخص است اما هر کمالی زکات خاص خود را دارد، به عنوان مثال زکات جمال عفیف تر بودن و زکات شجاعت جهاد در راه خداست، از این رو زکات هنر نیز این است که در راه خدا استفاده شود.حبیب ایل‌بیگی مدیر عامل انجمن سینمای جوانان ایران به همراه هنرمندان شرکت کننده در ششمین «جشنواره ملی نماز و نیایش به روایت دوربین» و نیز مسئولین و هنرجویان انجمن سینمای جوانان ایران حضور در محل بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء با حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی دیدار کردند.بنابراین گزارش، در جریان برگزاری آیین افتتاحیه ششمین جشنواره ملی نماز و نیایش به روایت دوربین و بعد از اقامه نماز ظهر به امامت حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی، ایشان پس از استماع گزارش حجت‌الاسلام عبدالرضا ایزدپناه مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان قم از فعالیت های فرهنگی مذهبی اداره ارشاد و انجمن سینمای جوانان ایران، دفتر قم در جریان برگزاری ششمین جشنواره نماز و نیایش به روایت دوربین، این گزارش را امیدبخش خواندند و برای توفیقات بیشتر سازمان های فرهنگی مذهبی این استان دعا فرمودند.ایشان همچنین در سخنانی، هنر را از بهترین نعمت های الهی دانستند و فرمودند: هر نعمتی که خداوند به انسان عطا می‌کند باید در راه او صرف شود وگرنه ممکن است به مرور از جانب خداوند سلب آن نعمت صورت بگیرد.معظم له ادامه دادند: برخی از هنرها به ظاهر اکتسابی است و برخی هنرمندان فکر می کنند که با تلاش خود آن هنر را کسب کرده اند اما برابر آیات قرآن و برخی از ادعیه، هر توفیقی که نصیب انسان می شود، توفیق الهی است و از جانب خداوند است.حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی با اشاره به داستان قارون در قرآن کریم اذعان داشتند:هنرهای اکتسابی ممکن است انسان صاحب آن هنر را فریب بدهد و آن هنرمند مانند قارون که مدعی بود ثروت خود را تنها با تلاش خود به دست آورده، قارونی حرف بزند که من خود به تنهایی و تنها با زحمت خودم این هنر را کسب کرده ام، که در این صورت فرجامی چون قارون خواهد داشت.ایشان با بیان این مطلب که «هر کمالی زکات خاص خود را دارد و زکات هنر این است که در راه خدا صرف شود» اظهار داشتند:هر کسی باید زکات بدهد؛ زکات مال و زکات علم مشخص است اما هر کمالی زکات خاص خود را دارد، به عنوان مثال زکات جمال عفیف تر بودن و زکات شجاعت جهاد در راه خداست، از این رو زکات هنر نیز این است که در راه خدا استفاده شود.معظم‌له هنرمندان را دارای مسئولیت مضاعف در قبال هنر خود دانستند و بیان داشتند:هنر هنرمند یک مسئولیت مضاعف بر عهده هنرمندان قرار می دهد. هنرمندان باید به صورتی هنر خود را به جامعه عرضه کنند که توشه آخرت آنها باشد.ایشان افزودند: انسان اگر بخواهد با هنر خود راهی سفر آخرت بشود، راه دارد، و آن این است که هنرمند ، هنر خود را با قرار دادن در محفظه عقل و عدل از مرگ برهاند و هنر خود را نامیرا و جاودانه کند؛ پیوند هنر با حق باعث ماندگاری هنر می شود.حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی با اشاره به تاکید دین در انتخاب موذن خوش صدا و امام جماعت خوش سیما فرمودند:بنا بر توصیه و تاکید دین ، هنر باید در خدمت دین، عقل و عدل باشد، هنرمندان لازم است این کمال را حفظ کنند و آن را در خدمت دین قرار بدهند، اینچنین هنری آنها را حفظ خواهد کرد. بنابر همین رابطه بین دین و هنر است که پیامبر (ص) فرمودند: افراد خوش صدا در جمع قرآن بخوانند و همچنین افراد خوش صدا با قرآن، به صدای خود جمال و جلال ببخشند.

اینفوگرافی/ نگاه رهبر انقلاب به موضوع «زن»

$
0
0
برای مشاهده در اندازه بزرگتر بر روی تصویر کلیک کنید

مانکن‌های خیابانی میراث رضاخان

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از فارس، طاهره قرةالعین تقریباً اولین زنی بود که بدون روبنده در دربار ناصرالدین شاه قاجار سخنرانی کرد و این مسئله را از نخستین نشانه‌های کشف حجاب در ایران توصیف می‌کنند، اما حالا فکر کردن حتی به این مسئله لبخند تلخی را به لب‌ها می‌آورد. اینکه نداشتن روبنده نوعی کشف حجاب بوده و حالا چه شده از آن حال ما به این حال مبدل شده‌ایم؟! متأسفانه باید اقرار کرد وضع حجاب در ایران امروز خیلی‌ها را شگفت زده می‌کند و زنان -چه با حجاب و چه بدحجاب- به دنبال زیبایی ساختگی یا دستکاری در چهره و یا مد ظاهرشان هستند.در این نوشتار ما به لغت حجاب، تاریخچه حجاب و اینکه رضاخان چه کرد و زنان با عفت ایرانی برای حفظ حجاب چه ملالت‌ها کشیدن کاری نداریم، در این خصوص انواع اقسام کتاب‌ها و مطالب مبسوط وجود دارد و تاریخ هم در این خصوص گواه است، اما نکته اینجاست که ۷۹ سال گذشت، سالروز کشف حجاب تمام شد، انقلاب پیروز شد، جنگ تحمیلی با افتخار به پایان رسید و بعد از آن هم کشور تاکنون برای اثبات و اقتدار یک نظام اسلامی در دنیا با انواع مسائل و مشکلات روبرو بوده است اما چه بر سر اعتقادات برخی آدم‌ها آمده که خیلی‌ها نشانه‌های روشنفکری و به روز بودن را در نداشتن حجاب می‌دانند و یا حتی اگر با حجاب هم باشند به نوعی درگیر دنیای مد و پوششی با رنگ و لعاب خاص هستند و تیغ جراحی اغلب بر صورت‌های آنان آشنا شده است؟ تا جایی که ما برنامه تلویزیونی برای انتقاد از عمل‌های جراحی زیبایی می‌سازیم اما خود مجری برنامه یک بینی مینیاتوری دارد!البته به این نکته باید توجه کرد که منظور از رواج عمل‌های جراحی زیبایی، آن نوعی است که بی‌خود و بی‌جهت مد شده و ایران را به یکی از اولین‌های دنیا در این زمینه تبدیل کرده است نه آن دسته از کسانی که بر اثر حوادث یا به دلیل عارضه‌ای مجبور به رفتن زیر تیغ جراحی هستند.متاسفانه بعد از ۷۹ سال از کشف حجاب رضاخانی، میراث‌داران آن در خیابان‌های تهران و در کل بگوییم همه جای ایران جولان می‌دهند آن هم با حجابی زننده. متاسفانه برخی بانوان ایرانی با مصرف بیش از حد لوازم آرایشی ایران را به یکی از بزرگترین واردکننده‌های لوازم آرایش تبدیل کرده‌اند؛ آن هم در سرزمینی که روزی زنان با زیبایی خدادادی خودشان و با اعتماد به نفسی که مردانشان به آنها می‌دادند، سرمه به چشم می‌کشیدند و سرخاب سفید آب را فقط برای شوهرانشان حلال می‌دانستند.* کمپانی‌های برهنگی در ایرانبا شکل‌گیری فمینیسم و انجمن‌های مدافع حقوق زنان در غرب که سردمدار و طراح اصلی آنها مردان هستند، صنعت استفاده از زیبایی زنان به وجود آمد تا جایی که کمپانی‌های مختلف لباس زیر در دنیا با جذب دخترکان معصوم از نقاط مختلف پولی به جیب زده‌اند که خارج از تصور ماست. از جمله این کمپانی‌ها «ویکتوریا سکرت» است که همین چند شب گذشته شوی برهنگی به راه انداخته بود و جالب اینجاست خواننده‌های محبوبی هم که برای اجرا به این شو دعوت شده بودند اغلب کمتر از ۲۵ سال داشتند و این یعنی الگوسازی برهنگی!حال همین کمپانی‌ها در ایران هم بازاری برای خود به راه انداخته‌اند، فقط کافی است سری به شبکه‌های اجتماعی و از همه فعال‌تر «اینستاگرام» بزنید؛ اعلام زمان انواع شوهای لباس زیر با آدرس و تاریخ مشخص است و نام کمپانی‌ این لباس‌ها هم به عنوان برند اختصاصی آورده شده، بدون اینکه حتی ذره‌ای کسی را نگران نکند! کسی، خانواده‌ای یا مسئولی را...زنان و دختران ما -اعم از قشر با حجاب و بدحجاب- به این شوهای زیرزمینی می‌روند و به اذعان برخی از کسانی که به این شوهای زنده دعوت می‌شوند، انواع دختران کم‌سن و سال -که ممکن است در اتوبوس، مترو و تاکسی آنها را دیده باشیم- آنجا رژه می‌روند و خوشحال هستند از حقوقی که می‌گیرند، بی‌آنکه بدانند چه حیایی به حراج می‌رود!* لوازم آرایش، بیشترین د‌‌ارایی د‌‌ختران مد‌‌د‌‌جوی کمیته امداد!د‌‌و سال پیش «حسین انواری»، سرپرست کمیته امد‌‌اد‌‌ امام خمینی با اشاره به نتایج پژوهش انجام شد‌‌ه د‌‌ر کمیته امد‌‌اد‌‌ امام خمینی گفته بود‌‌:‌ «نتایج پژوهش انجام شد‌‌ه د‌‌ر کمیته امد‌‌اد‌‌ نشان می‌د‌‌هد‌‌، بیشترین د‌‌ارایی د‌‌ختران مد‌‌د‌‌جو به‌رغم فقر اقتصاد‌‌ی آنها، لوازم آرایش است.»مجلات مد و سریال‌های تلویزیونی ماهواره‌ای آنچنان اعتماد به نفس را از زنان گرفتند که نمی‌دانند این خلقت زیبای خداوند خود به تنهایی و بدون هیچ تلاشی ریحانه خداست و نیازی به خرج هزینه‌های گزاف نیست، امروزه بسیاری از زنان و دختران مخصوصا در جوامع توسعه یافته از بدن خود ناراضی هستند و اصلی‌ترین دلیل این نارضایتی را باید در تصویر ایده‌آل، اغراق‌آمیز و غیر واقعی موجود در رسانه‌ها جستجو کرد. این نارضایتی خود را در قالب اختلالات تغذیه‌ای و از همه شایع‌تر، سرخوردگی، احساس اضطراب و افسردگی نشان می‌دهد.یک پژوهش انجام یافته در خصوص تأثیر مُد بر ذهن زنان نشان داد حدود ۸۰ درصد از زنانی که مانکن‌ها را در تلویزیون دیده بودند و همچنین ۶۶ درصد از زنانی که تصویر این مانکن‌ها را در مجلات مربوط به مد مشاهده کرده بودند، به شدت احساس ناخوشایندی در مورد خودشان داشتند و همچنین میزان عزت‌نفس زنانی که تصاویر مدل‌های لاغر اندام موجود در این مجلات را دیده بودند به طور محسوسی کاهش یافته بود.جدا از جوامع پیشرفته ما هم به شدت درگیر کاهش عزت‌نفس برخی بانوان ایرانی هستیم، در انواع و اقسام لطیفه‌های شبکه‌های اجتماعی وایبر، واتس‌آپ،‌ تانگو و ... متاسفانه هجمه‌های سنگینی بر بانوان و اعضا و فرم بدن آنها می‌شود اما در مقابل این هجمه چه کرده‌ایم؟ مسئولان امر چه برنامه‌ای برای الگوسازی و رفع این معضل دارند؟ برای عزت نفس دختران این سرزمین که در آینده مادران وطن خواهند شد چه می‌کنند؟آیا بانوان حوزه‌های علمیه، اساتید دانشگاه، بانوان محترم نماینده در مجلس شورای اسلامی، مرکز زنان و خانواده ریاست جمهوری و حتی سمن‌های مختص زنان برای بالا بردن عزت نفس بانوی ایرانی کاری کرده‌اند؟ یا اصلا ًخود خانواده‌ها نگران دختران نوجوان خود هستند؟بسیاری از مانکن‌های امروزی در خیابان میراث همان رضاخانی هستند که روزی عزت‌نفس را از بانوان ایرانی گرفت و به برخی‌ها تلقین کرد اگر بی‌حجاب باشید، زیباترید! یقینا رضاخان هم نمی‌دانست حیا هم از پس این بی‌حجابی رخت خواهد بست.

آیا علی(ع) برای ایفای حق از دست رفته‌ خود، جامعه را به خطر انداخت؟!

$
0
0
گروه فرهنگ جهان نیوز- فرزاد جهان‌بین: علی(ع) نخستین گرونده به پیامبر اسلام و اولین تصدیق کننده ایشان بود (نهج البلاغه، خطبه ۷۱). همیشه همراه پیامبر و مصاحب ایشان بود. (نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲) در راه حق، لحظه ای دچار شک و تردید نشد. (نهج البلاغه، حکمت ۱۸۴).به راههای آسمان عالمتر از راههای زمین بود(نهج البلاغه،خطبه ۱۸۹) و علم در سینه اش موج میزد (نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷).در جایی که قهرمانان، پایشان می لرزید و مجبور به عقب نشینی می شدند در کنار پیغمبر اسلام بود و جانش را سپر بلایشان می کرد. (نهج البلاغه، خطبه ۱۹۷) این علی (ع)با اوصافی چنین بعد از رحلت رسول خدا و در ارتباط با وقایع پیش آمده در سقیفه چه کرد؟سوالی که پاسخ بدان می تواند راهگشای امروز عمل مسلمین باشد.در پاسخ به این سوال به نکاتی چند اشاره می گردد.الف- علی (ع) خلافت را حق خود می دانستند.حدود چند ماهی بعد از سقیفه نیز تلاش کردند تا شاید بتوانند حق از دست رفته را برگردانند اما از آنجا که دیدند که دیگر مردم بیعت کرده اند و کار، تمام شده است، هیچگاه ضرر و خطری را برای دستگاه حاکمه ایجاد نکردند و فرمودند:لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی أَحَقُّ بِهَا مِنْ غَیرِی وَ وَاللَّهِ لَأُسَلِّمَنَّ مَا سَلِمَتْ أُمُورُ الْمُسْلِمِینَ وَلَمْ یکُنْ فِیهَا جَوْرٌ إِلَّا عَلَی خَاصَّهً الْتِمَاساً لِأَجْرِ ذَلِکَ وَفَضْلِهِ وَزُهْداً فِیمَا تَنَافَسْتُمُوهُ مِنْ زُخْرُفِهِ وَزِبْرِجِهِ.همانا می‌‏دانید که سزاوارتر از دیگران به خلافت من هستم، سوگند به خدا به آنچه انجام داده‏اید گردن می‏نهم تا هنگامی که اوضاع مسلمین رو براه باشد و از هم نپاشد، و جز من به دیگری ستم نشود و پاداش این گذشت و سکوت و فضیلت را از خدا انتظار دارم و از آن همه زر و زیوری که به دنبال آن حرکت می‏کنید، پرهیز می‏‌کنم.ایشان در این جمله بیان می دارند تا زمانی که امور مسلمین با سلامت در جریان است و کسی جز او مورد ستم قرار نمی گیرد، دست روی دست خواهند گذاشت و تسلیم خواهند بود.ب- علی(ع) در ادامه این کنار کشیدن و به غارت رفتن میراثش آنگاه که دیدند جریان”رده” زمینه ای برای ضربه اسلام، فراهم کرده است، وارد میدان شدند و به صورت فعال ایفاء نقش کردند و به همراهی با دستگاه حکومت پرداختند.در این باره می فرمایند:فَأَمْسَکْتُ یَدِی حَتَّى رَأَیْتُ رَاجِعَهَ النَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلَامِ یَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دَیْنِ مُحَمَّدٍ ( صلى الله علیه وآله ) فَخَشِیتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِیهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً تَکُونُ الْمُصِیبَهُ بِهِ عَلَیَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلَایَتِکُمُ الَّتِی إِنَّمَا هِیَ مَتَاعُ أَیَّامٍ قَلَائِلَ یَزُولُ مِنْهَا مَا کَانَ کَمَا یَزُولُ السَّرَابُ أَوْ کَمَا یَتَقَشَّعُ السَّحَابُ فَنَهَضْتُ فِی تِلْکَ الْأَحْدَاثِ حَتَّى زَاحَ الْبَاطِلُ وَ زَهَقَ وَ اطْمَأَنَّ الدِّینُ وَ تَنَهْنَهَ وَ مِنْهُاز مداخله در کار دست نگاه داشتم تا آنکه مشاهده نمودم گروهى از اسلام باز گشته، و مردم را به نابود کردن دین محمّد صلّى اللّه علیه و آله دعوت مى‏کنند، ترسیدم اگر به یارى اسلام و اهلش برنخیزم رخنه ‏اى در دین ببینم یا شاهد نابودى آن باشم که مصیبت آن بر من بزرگتر از فوت شدن حکومت بر شماست، حکومتى که متاع دوران کوتاه زندگى است، و همچون سراب از بین مى‏رود، یا همچون ابر از هم مى‏پاشد. بنا بر این در میان آن فتنه‏ها قیام کردم تا باطل از بین رفت و نابود شد، و دین به استوارى و استحکام رسید.(نهج البلاغه، نامه ۶۲)ج- علی(ع) در تمام مدت بیست و پنج ساله دوری از خلافت ظاهری، در حد امکان و در صورت نیاز به خلفا کمک کردند.خود ایشان جایگاه خود را در تمام این مدت، “وزارت “توصیف کرده و می فرمایند:دَعُونِی وَ الْتَمِسُوا غَیْرِی فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لَا تَثْبُتُ عَلَیْهِ الْعُقُولُ وَ إِنَّ الْآفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ وَ الْمَحَجَّهَ قَدْ تَنَکَّرَتْ. وَ اعْلَمُوا أَنِّی إِنْ أَجَبْتُکُمْ رَکِبْتُ بِکُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَى قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ وَ إِنْ تَرَکْتُمُونِی فَأَنَا کَأَحَدِکُمْ وَ لَعَلِّی أَسْمَعُکُمْ وَ أَطْوَعُکُمْ لِمَنْ وَلَّیْتُمُوهُ أَمْرَکُمْ وَ أَنَا لَکُمْ وَزِیراً خَیْرٌ لَکُمْ مِنِّی أَمِیراً(نهج البلاغه، خطبه ۹۲)رهایم کنید و غیر مرا بخواهید، زیرا ما با حادثه‏اى روبرو هستیم که آن را چهره‏ ها و رنگهاست، حادثه‏ اى که دلها بر آن استوار، و عقلها بر آن پایدار نمى ‏ماند. آفاق حقیقت را ابر سیاه گرفته، و راه مستقیم دگرگون و ناشناخته شده است. بدانید اگر خواسته شما را پاسخ دهم بر اساس آنچه خود مى‏دانم با شما رفتار مى‏کنم، و به گفتار هیچ گوینده و سرزنش هیچ سرزنش کننده‏اى توجه نمى‏کنم. و اگر رهایم کنید مانند یکى از شما خواهم بود، و شاید شنواتر و فرمانبردارتر از شما براى کسى باشم که حکومت خود را به او مى‏سپارید. و من براى شما به وزارت بنشینم بهتر از قیام به امارت استد- علی(ع) بعد از درگذشت خلیفه دوم، آنگاه که به عنوان یکی از اعضاء شورای شش نفره دعوت شد علی رغم آنکه ابدا با هیچکدام از آنها هم ردیف نبود اما بدون آنکه قهر کند وارد شد .هر چند به خاطر آنکه تاکید کرد من به کتاب خدا و سنت پیامبر و اجتهاد خودم عمل می کنم و حاضر نشد یک لحظه دروغی برای به دست آوردن قدرت بگوید از دستیابی به حکومت کنار گذاشته شد.علی(ع) شیفته قدرت نبود و آن چنانچه معاویه بارها به قصد تخریب وجهه ایشان بیان می کرد هیچگاه بر خلافت که یک مقام ظاهری است رشک نبرد و حسد نورزید که اگر این بود آنگاه که ابوسفیان بعد از سقیفه، پیشنهاد همکاری داد و گفت :دست خود را بگشا تا با تو بیعت کنم و به خدا سوگند، اگربخواهی، مدینه را برایت پُر از مردان جنگی و اسب خواهم کردآن را نپذیرفت و به او فرمود: «نیازی به نصیحت تو ندارم» و یا در همین شورای شش نفره چنان گفت که ذکر آن رفت.علی (ع) در نامه ای در پاسخ به ادعاهای معاویه در این خصوص فرمودند:“هنگامى که مردم ابو بکر را به سرپرستى خویش مى‌گرفتند، پدرت نزد من آمد و گفت: پس از محمد صلى اللّه علیه و آله و سلم تو سزاوارترین کس به این کار هستى و من در این زمینه رهبرى مقاومت در برابر هر کس را که به مخالفت با تو پردازد بر عهده گیرم. دستت را فراز آر تا با تو بیعت کنم. و من چنان نکردم. و تو خود دانى که پدرت چنین گفت و چنین مى‌خواست، و این من بودم که امتناع کردم زیرا مردم به روزگار کفر نزدیک بودند و من از ایجاد تفرقه بین مسلمانان بیم داشتم. پس پدرت بیش از تو به حق من آگاه بود و اگر تو نیز همان قدر که پدرت حقم را مى‌شناخت، حق مرا بشناسى راه درست را یافته‌اى و اگر چنین نکنى خداوند (مرا) از تو بى‌نیازى دهد.(وقعه الصفین، صص ۱۲۳-۱۲۵)ه- علی(ع) هرگاه در مواجهه با سوال در خصوص وقایع بعد از رحلت پیامبر مکرم اسلام قرار می گرفت به بسط و شرح آن نمی پرداخت و فقط گذرا به بیان استدلال خویش می پرداخت. به عنوان نمونه، آنگاه که علی(ع) بر بالای منبر سخن می گفتند یکی از مردان بنی اسد از ایشان پرسید: چرا مردم، شما را از خلافت باز داشتند، در حالی که شما بدان سزاوارتر بودید؟ امام با بیان این نکته که پرسش مذکور ناسنجیده است فرمود: « اى برادر بنى اسدى تو مردى پریشان و مضطربى که نابجا پرسش مى ‏کنى، لیکن تو را حق خویشاوندى است، و حقّى که در پرسیدن دارى و بى ‏گمان طالب دانستنى. پس بدان که: آن ظلم و خود کامگى که نسبت به خلافت بر ما تحمیل شد، در حالى که ما را نسب برتر و پیوند خویشاوندى با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم استوارتر بود، جز خودخواهى و انحصار طلبى چیز دیگرى نبود که: گروهى بخیلانه به کرسى خلافت چسبیدند، و گروهى سخاوتمندانه از آن دست کشیدند.”آنگاه حضرت فرمودند که” داور خداست، و بازگشت همه ما به روز قیامت است (نهج البلاغه، خطبه ۱۶۲)علی (ع) در پاسخ به نامه معاویه که در آن بیان کرده بود شیخین افضل از علی (ع) بوده اند بدون آنکه وارد در این بحث شود با بیانی عتاب آلود به معاویه می فرمایند:“پنداشتى که برترین انسان‏ها در اسلام فلان کس، و فلان شخص است چیزى را یاد آورده‏اى که اگر اثبات شود هیچ ارتباطى به تو ندارد، و اگر دروغ هم باشد به تو مربوط نمى ‏شود، تو را با انسانهاى برتر و غیر برتر، سیاستمدار و غیر سیاستمدار چه کار است اسیران آزاد شده و فرزندانشان را چه رسد به تشخیص امتیازات میان مهاجران نخستین، و ترتیب درجات، و شناسایى منزلت و مقام آنان هرگز خود را در چیزى قرار مى ‏دهى که از آن بیگانه‏ اى…”(نهج البلاغه، نامه ۲۸)و در بخش دیگری از نامه می فرمایند:” (به هر تقدیر) نمى‌دانم آیا صحابه در این مورد که حق مرا گرفته‌اند (خطایى نکرده‌اند) و از این عیب منزه و سالمند؟ یا انصار ستم کرده‌اند؟ [بلکه]فقط این را دانستم و دیدم آنچه سلب شده همان حقّ من است، و آن را به خدا واگذاشتم که از ایشان درگذرد.(نامه ۲۸)چنانچه گفته شد علی(ع) علی رغم تاکید بر احقیت و اولویت خود در حکومت و نقد آنچه صورت گرفته بود اما هیچگاه مسائل پیش آمده بعد از پیامبر اسلام را مایه تفرق نساختند. علی(ع) در عین بیان استدلال و بحث عالمانه تا آنجا که به تفرقه و اختلاف نینجامد، داوری در مورد گذشته را به خدای تعالی و روز جزا واگذاشتند و هیچگاه زبان به طعن و سب و لعن نگشودند و بلکه فراتر از آن همواره در حد امکان مساعدت کردند و از آنچه شایسته بود تمجید کردند و آنچه را که ناشایست بود تذکر دادند و به تعبیر خویش، در مقام وزارت، نقشی فعال ایفا نمودند. ایشان همواره تاکید داشتند که باید اکنون را دید و بر دشمنان حقیقی اسلام توجه داشت و از اینرو در پاسخ به پرسش مرد اسدی که در باره سقیفه پرسیده بود فرمودند:“بیا و داستان پسر ابو سفیان را به یاد آور…”
Viewing all 16076 articles
Browse latest View live