Quantcast
Channel: جهان نيوز - پربيننده ترين عناوين فرهنگ :: نسخه کامل
Viewing all 16076 articles
Browse latest View live

بی‌بصیرتی‌ها در برابر ولایت پیامبر(ص)

$
0
0
گروه فرهنگی جهان نیوز:   روز ۲۸ صفر در جهان اسلام، روز حزن‌آلودی است؛ روزی که پیام‌آور خوبی‌ها به دیدار پروردگار خود شتافت. حضرت محمد (ص) ۲۳ سال برای انجام رسالت خود سختی‌ها را تحمل می‌نمود. سختی‌ها آنجا سنگین‌تر می‌شدند که یاران و نزدیکان در لباس دشمن درمی‌آمدند و انجام رسالت را برای پیامبر سخت‌تر می‌نمودند.بازخوانی تعداد محدودی از سختی‌هایی که پیامبر خدا در میان یاران خود دید، می‌تواند برای امروز ما نیز درس‌آموز باشد؛ آنجا که بی‌بصیرتی‌ها بر دشواری‌ها می‌افزاید.آنچه می‌خوانید، گفت‌وگوی ما با دکتر محمدحسین رجبی دوانی است. وی از مهم‌ترین اساتید و کارشناسان تاریخ اسلام است. آیا در زمان حیات رسول ‌‌اکرم (ص)، افراد یا گروه‌هایی بودند که در عمل به احکام اسلام یا اجرای ابعاد مختلف دین، زیاده‌روی کنند؟ به‌ عبارت‌ دیگر، افراد یا گروه‌هایی مثل افراطیونی که بعد از حیات حضرت رسول (ص) و در زمان امیرالمؤمنین روبه‌روی ولایت این حضرت می‌ایستادند، آیا در زمان حیات پیامبر خدا نیز وجود داشتند؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت در زمان حیات رسول خدا، گاهی مواردی پیش می‌آمد که مردم در برابر فرمان‌های واجب‌الاطاعه‌ی حضرت، قد علم می‌کردند و سخنان دیگری را مطرح می‌‌نمودند. گاهی به وجود مقدس پیغمبر (ص) نیز دروغ می‌بستند. در نهج‌البلاغه، از حضرت امیرالمؤمنین (ع) نقل شده است، برخی از اصحاب چنان به رسول خدا دروغ بستند که حضرت اعلام برائت و بیزاری کردند. در مسجد، به خطبه ایستادند و از آن‌ها اظهار انزجار کردند. حضرت امام ‌خمینی (ره) در وصیت‌نامه‌ی خود، وقتی از مردم فهیم، بصیر و ولایی ایران تجلیل می‌کنند، می‌فرمایند من به‌جرئت مدعی هستم مردم ایران از اصحاب رسول‌الله (ص) و مردم حجاز و عراق در عهد امیرالمؤمنین (ع) برترند. ایشان این‌گونه ادامه می‌دهند: پیغمبر (ص) به حسب نقل، برخی از اصحاب را به دلیل دروغ‌پردازی‌ها و نافرمانی‌های آن‌ها، بارها بر فراز منبر نفرین کرده است. بنده این تعبیر را از حضرت امام (ره)، قریب به این مضمون در وصیت‌نامه‌ی ایشان به ‌یاد دارم. به‌عنوان مثال، در سال دوم هجرت، وقتی فریضه‌ی روزه تشریع شد. پیغمبر (ص) احکام روزه را برای مردم بیان فرمودند. زمان زیادی از تشریع روزه نگذشته بود که جنگ بدر به پیغمبر (ص) تحمیل شد. حضرت مردم را برای خروج از مدینه و رفتن به سمت بدر، برای مقابله با دشمن آماده کردند. ماه رمضان بود و همه روزه بودند. همین‌ که از حد ترخص خارج شدند، پیغمبر (ص) ظرف آبی خواستند. ایشان که متولی دین هستند آب نوشیدند و روزه‌ی خود را شکستند. به دیگران نیز فرمودند روزه‌هایتان را بشکنید. عده‌ای حاضر نشدند روزه‌ی خود را بشکنند. درحالی‌که این دستور پیغمبر (ص) بود. حضرت فرمودند: «اولئک عصاة» این‌ها نافرمانان هستند. حتی حضرت موضع گرفتند که شما درد دین دارید و از خود پیغمبر دین‌دارتر شده‌اید. خود پیغمبر (ص) روزه‌اش را می‌شکند، زیرا اصلاً وقتی پیش از ظهر از حد ترخص خارج شوید، روزه باطل است. نافرمانی‌ها در برابر پیامبر خدا ظاهراً گاهی به صحنه‌ی نبرد نیز کشیده می‌شد و افرادی حتی در صحنه‌ی نبرد نیز از دستورات حضرت اطاعت نمی‌کردند. اگر ممکن است مصادیقی در این‌باره بیان کنید؟ یکی از این موارد، غزوه‌ی سویق است. بعد از جنگ بدر، وقتی مسلمانان به پیروزی رسیدند و قریش مفتضحانه شکست خورد، از آنجا که تعداد قابل ‌توجهی تلفات و اسیر داده بود، ابوسفیان قسمی جاهلی خورد. قسم خورد تا انتقام جنگ بدر را نگیرد با همسرش هم‌بستر نشود. این قسم در حضور مردم بود و همسرش نیز از زنان صاحب پرچم مکه. بنابراین خواست به‌نوعی این قسم را عملی کند. عده‌ای را جمع کرد و مخفیانه به ‌طرف مدینه حرکت کرد. دو کشاورز مسلمان را کشت و مزارع آن‌ها را به آتش کشید. در حال فرار بود که رسول‌ اکرم (ص) متوجه شدند و به‌سرعت عکس‌العمل نشان دادند. گروهی را برای تعقیب ابوسفیان فرستادند. ابوسفیان که انتظار نداشت حضرت به این سرعت متوجه شود و عکس‌العمل نشان دهد، برای اینکه بتواند سبک‌بار بگریزد و مسلمانان را نیز فریب دهد، دستور داد کیسه‌های سویقی که همراه داشتند به زمین بیندازند. سویق ماده‌ای خوراکی بود از آرد و شکر و چیزهای دیگر که فاسد نمی‌شد و در سفرهای طولانی با خود می‌بردند. مسلمانان سرگرم جمع کردن آن‌ها شدند و از تعقیب او بازماندند. به ‌طمع جمع کردن چند کیسه، مانع عملی شدن تدبیر پیغمبر (ص) شدند و ابوسفیان گریخت. با سرعت عملی که پیغمبر (ص) نشان داده بودند، به‌جرئت می‌توان گفت اگر مردم از دستور پیغمبر نافرمانی نمی‌کردند، ابوسفیان کشته یا اسیر می‌شد. شاید این‌گونه دیگر قضایای احد و مفاسدی که بعداً از طرف خاندان او گریبان‌گیر اسلام شد، پیش نمی‌آمد. مورد بعدی جریان احد است. می‌دانید پیغمبر (ص) وقتی در احد مستقر شدند، محل اردوی سپاه اسلام را مشخص کردند. حضرت همیشه تدابیر هوشمندانه‌ای برای پایگاه اسلام و نبرد اتخاذ می‌فرمودند. منطقه‌ی آسیب‌پذیر، تنگه‌ی عینین نام داشت. پیغمبر (ص) پنجاه نفر را به فرماندهی عبدالله‌بن‌جبیر، در آن منطقه مستقر کردند و فرمودند چه پیروز شویم و چه شکست بخوریم، تا من فرمان نداده‌ام، این منطقه را ترک نکنید. وقتی پیروزی اولیه‌ حاصل شد، این افراد به ‌طمع جمع‌ کردن غنیمت، فرمان پیغمبر (ص) را نادیده گرفتند. فقط پنج نفر با عبدالله‌بن‌جبیر ماندند که مورد هجوم خالدبن‌ولید قرار گرفتند و به شهادت رسیدند. در نتیجه، دشمن از همان منطقه، به مسلمانان که از حالت نظامی خارج شده بودند و مشغول جمع کردن غنیمت بودند، حمله‌ور شد. به دلیل نافرمانی از دستور پیغمبر (ص)، پیروزی اولیه‌ی احد به شکست انجامید. منافقین نیز جزء اصحاب پیغمبر (ص) بودند، اما حساب آن‌ها جداست، زیرا آن‌ها تشکیلاتی عمل می‌کردند و رفتار خاصی داشتند که در بحثی جداگانه باید به بررسی آن پرداخت. برخی از مسلمانان حتی پس از انعقاد صلح حدیبیه نیز در مقابل پیامبر ایستادند. دلیل این نافرمانی و ولایت‌ناپذیری چه بود؟ بله، مورد دیگر جریان صلح حدیبیه است. وقتی در آخر سال ششم هجرت، پیغمبر (ص) با گروهی از اصحاب به ‌قصد زیارت خانه‌ی خدا حرکت کردند، مکه در اشغال مشرکان قریش بود. مشرکان مانع ورود زائران مسلمان به مکه شدند. در ابتدا، حاضر به مذاکره نیز نبودند. در نهایت، نماینده‌ی تام‌الاختیار قریش، سهیل‌بن‌عمرو، در حدیبیه بیرون از شهر مکه، با پیغمبر (ص) مذاکره کرد و قراردادی امضا شد. این قرارداد در تاریخ، به صلح حدیبیه معروف است. در ظاهر، این قرارداد به ضرر اسلام است، زیرا پیغمبر (ص) پذیرفتند با اینکه تا نزدیکی مکه آمده‌اند، زیارت نکرده برگردند و سال آینده برای زیارت بیایند. همین‌طور اگر کسی از مردم مکه مسلمان شد و به پیغمبر و مسلمانان پناه آورد، حضرت او را به قریش تحویل دهد، اما برعکس آن امکان ندارد؛ یعنی اگر مسلمانی مرتد شد و به مکه پناه برد، پیغمبر حق درخواست استرداد او را ندارد و موارد دیگری که در این بحث دلیلی برای ذکر آن‌ها نیست. وقتی این قرارداد امضا شد و حضرت فرمودند به مدینه برمی‌گردیم، گروهی از اصحاب مخالفت کردند. حتی جسارت کردند و گفتند باعث سرشکستگی است زیارت نکرده برگردیم و چنین امتیازی نیز به قریش بدهیم. یکی از نام‌آشناترین این افراد، بارها اعتراض کرد و به پیمان بسته‌شده خرده گرفت؛ به‌گونه‌ای که باعث آزار پیغمبر (ص) شد. می‌گفت: مگر نگفتید به زیارت خانه‌ی خدا می‌رویم، به چه دلیل باید بر‌گردیم؟ جالب اینجاست امتیازی که رسول‌ اکرم به قریش دادند را به ضرر اسلام می‌دانند، درحالی‌که اگر درک درستی نسبت به ولایت پیغمبر (ص) داشتند، متوجه می‌شدند که ایشان همان پیغمبری هستند که آن‌ها را از جهالت، بدبختی و شقاوت به اسلام رهنمون شده‌اند. چگونه سخن پیغمبر نعوذبالله اشتباه می‌شود؟ این همان پیغمبری است که قرآن در سوره‌ی نجم درباره‌ی او فرموده است: «مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْوَمَا غَوَى»؛ این پیغمبری که همنشین شماست، گمراه نشده است و اغوا نمی‌شود. «وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى»؛ از روی هواوهوس سخن نمی‌گوید. «إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى،عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى»؛ هرآنچه می‌گوید به او وحی شده است و خدای بسیار نیرومند به او آموخته است. سوره‌ی نجم در مکه پیش از هجرت نازل شد، درحالی‌که صلح حدیبیه سال‌ها بعد از هجرت، یعنی در سال ششم هجرت، اتفاق افتاد. بنابراین مردم از آن آگاه بودند. با این ‌حال، این افراد در مقابل پیامبر می‌ایستند و نافرمانی می‌کنند. اگر این افراد، اولاً ولایت‌مدار و ولایت‌پذیر بودند، ثانیاً بصیرت و درک درستی از اوضاع و شرایط داشتند، متوجه می‌شدند که تدبیر پیغمبر در امضای این صلح و قرارداد، عین ابتکار، مصلحت و پیروزی اسلام بر مشرکان قریش است. آیه‌ی «إِنَّافَتَحْنَالَکَفَتْحًا مُّبِینًا» در شأن صلح حدیبیه نازل شده است و خدا از آن به‌عنوان فتح‌المبین یاد کرده است. برخی به‌غلط تصور می‌کنند این آیه برای فتح مکه نازل شده است، اما این‌طور نیست، زیرا فتح مکه از پیامدهای صلح حدیبیه بود. طبق این قرارداد، قرار بود تا ده سال بین قریش و اسلام آتش‌بس برقرار باشد، اما به دو سال نکشید که مکه فتح شد. مشرکان از میان رفتند و اسلام بر مکه حاکم شد. به ‌هر صورت، چنین نافرمانی و جسارتی نسبت به ساحت مقدس پیامبر اکرم (ص) اتفاق افتاد. مورد دیگری از نافرمانی به پیامبر درباره‌ی جنگ موته است که در سال هشتم هجرت اتفاق افتاد. در این جنگ که با رومیان و عرب‌های وابسته به روم درگرفت، سرداران بزرگ اسلام چون جعفر‌بن‌ابی‌طالب، زید‌بن‌حارثه و عبدالله‌بن‌رواحه به شهادت رسیدند. جنگ موته، جنگی نابرابر بود. اگر نقل‌ها صحیح باشند، تعداد دشمنان در برابر سه هزار مسلمان، بیش از صد هزار نفر بوده است. لذا مسلمانان شکست خوردند. خالدبن‌ولید که در این جنگ حضور داشت، وقتی فرماندهان سپاه اسلام شهید شدند، فرماندهی سپاه را به‌عهده گرفت و شبانه فرمان عقب‌نشینی صادر کرد. وقتی سپاه به مدینه بازگشت، مورد خشم و اعتراض مردم قرار گرفت که شما از روی ترس عقب‌نشینی کردید. با اینکه پیغمبر از زحمات و ایستادگی آن‌ها در مقابل دشمن تجلیل کردند و این جنگ را نابرابر دانستند، باز هم عده‌ای دست از اعتراض برنداشتند. آیا مواردی بوده است که نافرمانی‌ها از پیامبر به‌خاطر مال و ثروت باشد و همراهان پیامبر به‌خاطر چنین مسائلی روبه‌روی پیامبر ایستاده باشند؟ از مواردی که بنده به‌ یاد می‌آورم، این است که در سال هشتمِ بعد از فتح مکه، جنگ حنین به پیغمبر تحمیل شد. این جنگ با قبیله‌ی هوازن، که قبیله‌ی نیرومندی بود، درگرفت. در ابتدا مسلمانان در حال شکست خوردن بودند، اما با ایستادگی امیرالمؤمنین (ع)، این شکست به پیروزی بزرگی تبدیل شد. غنایم هنگفت و فراوانی نیز به ‌دست مسلمانان افتاد. حضرت این غنایم را در منطقه‌ای به نام جعرانه جمع کرد و به تعقیب فراریان پرداخت. آن‌ها در شهر طائف، که شهری با برج‌وبارو بود، مستقر شدند. پیغمبر (ص) آنجا را محاصره کردند، اما موفق به فتح آن نشدند. بنابراین به جعرانه برگشتند و غنایم را تقسیم کردند. پیغمبر (ص) با ده هزار نیرو از مدینه حرکت کردند و مکه را فتح کردند. دو هزار نفر از تازه‌مسلمانان مکه را نیز بسیج کردند و با دوازده هزار نفر به جنگ حنین و بعد نیز به جنگ طایف رفتند. ابوسفیان، پسرش معاویه و عده‌ای از سران مشرکان نیز در سپاه دوازده‌هزارنفری پیغمبر (ص) حضور داشتند. این افراد، که از بدترین دشمنان اسلام بودند، از ترس جان خود مسلمان شده بودند. پیغمبر (ص) در تقسیم غنایم برای تلطیف قلوب این تازه‌مسلمانانی که از‌ ترس مسلمان شده بودند و ایمانی در دل نداشتند، سهم بیشتری به آن‌ها اختصاص داد. دو گروه از مسلمانان با پیغمبر (ص) مخالفت کردند. یک گروه انصار بودند. انصار که اهل مدینه بودند، تصور کردند چون اهل مکه، همشهری‌ها و هم‌قبیله‌ای‌های پیغمبر (ص) هستند که مسلمان شده‌اند، پیغمبر غنایم بیشتری به آن‌ها داده است. به این دلیل لب به گلایه گشودند. پیغمبر (ص) وقتی از گلایه‌ی آن‌ها باخبر شدند، سخنانی فرمودند که اشک آن‌ها را درآورد. مضمون آن سخنان، این بود که اگر در مکه متولد نشده بودم، خود را اهل مدینه و از شما انصار می‌دانستم. من گاو و گوسفند و شتر را به این افراد دادم و خود را برای شما گذاشتم. من در بین شما خواهم بود. در بین شما از دنیا می‌روم و در شهر شما دفن می‌شوم. این سخنان انصار را منقلب کرد. آن‌ها را به گریه انداخت. بنابراین عذرخواهی کردند، اما اینکه که از ظاهر عمل پیغمبر (ص) قضاوت کردند و لب به اعتراض گشودند، به‌گونه‌ای که پیغمبر(ص) مجبور به پاسخ شدند، عدم‌ بصیرت و فهم آن‌ها را نشان می‌دهد. گروه دوم که اهل مدینه نبودند، افراد طمع‌کاری بودند که بعضاً متشرع نیز به نظر می‌آمدند. نماینده‌ی این گروه شخصی به نام حرقوص‌بن‌زهیر سعدی، از مهاجرین بود. او وقتی دید پیغمبر غنایم را این‌گونه تقسیم کردند، جلو آمد و به پیغمبر (ص) جسارت کرد. اولاً به‌جای اینکه بگوید «یا ‌رسول‌الله»، «یا نبی‌الله»، پیغمبر (ص) را به نام صدا کرد که این خود توهینی آشکار بود و گفت با عدالت تقسیم کن. گستاخی او به این معناست که پیغمبر (ص) عادل نیست و او به حضرت توصیه به عادل بودن می‌کند. حضرت فرمودند وای بر تو اگر من عادل نباشم. عده‌ای به دلیل این گستاخی به تعقیب او پرداختند، اما او گریخت. پیغمبر (ص) فرمودند این فرد امروز کشته نشد، اما روزی که فتنه‌ای در عالم اسلام پدید می‌آورد و عده‌ی زیادی را به کشتن می‌دهد، کشته خواهد شد. رسول‌ اکرم (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمودند تو او را خواهی کشت. حرقوص‌بن‌زهیر سعدی، فرمانده و رهبر خوارج در جنگ نهروان بود. در آن جنگ نیز به دست امیرالمؤمنین (ع) به هلاکت رسید. امیرالمؤمنین (ع) فرمودند جسد حرقوص را پیدا کنید. جسد را نیافتند و گفتند ظاهراً جزء معدود افرادی است که فرار کرده‌اند. امیرالمؤمنین (ع) فرمودند به خدا سوگند دروغ نمی‌گویم و به من نیز دروغ گفته نشده است. دوباره گشتند، اما جسد را پیدا نکردند. حضرت علی (ع) سخن خود را تکرار کردند و این‌ بار فرمودند شاید صورتش معدوم شده باشد. او را از روی علامت ویژه‌اش شناسایی کنید. بالأخره او را از زائده‌‌ی درشتی که روی دست داشت و با صورت در برکه‌ای افتاده بود و صورتش از بین رفته بود، شناسایی کردند. جسدش را جلوی حضرت امیرالمؤمنین (ع) که سوار بر اسب بودند، آوردند. ایشان پیاده شدند و سجده‌ی شکر به‌جا آوردند که سخن پیغمبر (ص) به‌ دست آن حضرت محقق شده است و آن فرد پلید و فتنه‌گر، که به ساحت مقدس پیغمبر (ص) گستاخی کرده بود، از میان رفته است. باز هم بر این نکته تأکید می‌کنم که این مثال‌ها، مواردی هستند که بنده به ‌یاد می‌آورم.منبع:برهان

یاران خائن امام حسن(ع) چه کسانی بودند؟

$
0
0
به گزارش جهان، امام حسن(ع) امام دوم شیعیان در سال چهلم هجرى پس از شهادت امام على(ع) به خلافت رسید.[۱] دوره کوتاه مدت خلافت آن حضرت، همچون دوره خلافت امام على (علیه السلام) آکنده از فعالیت ستون پنجم دشمن است، که با فعالیتشان مانع از پیروزى قاطع امام على(علیه السلام) در برابر معاویه ستمگر شدند.دوره خلافت امام حسن(علیه السلام)، دوره‌اى بود که فعالیت منافقان، خیانت کاران و جاسوسان در آن به حد اعلاى خود رسیده بود.از طرفی معاویه به مقابله با امام حسن(علیه السلام) برخواسته بود و از سوى دیگر، در پى جنگ­هاى سه گانه امام على(علیه السلام) و به شهادت رساندن بیشترین یاران با وفاى اهل البیت(علیه السلام) در غارات مانند مالک اشتر و محمد بن ابى بکر و افراد دیگر اوضاع براى سپاه اسلام بسیار دشوار شده بود.با وجود تمام این شرائط، امام حسن(علیه السلام) تصمیم نهایى برای جنگ با معاویه را در سخنرانى خود در مسجد کوفه اعلام نمود. اما مردم کوفه آنقدر در رفتن به جنگ سستى نمودند، تا اینکه عدى بن حاتم که پیرمردى بود به پا خواست و جملاتى به کوفیان گفت و به تنهایى و به اطاعت از فراخوان امام عازم (پادگان) نخیله شد و به دنبال او عده اى به ناچار از قبیله طى و دیگر قبایل به راه افتادند.[۲]امام پس از فراخوان نبرد بر علیه شامیان، متوجه جاسوسانى از سوى معاویه در کوفه و بصره شد، که پس از شناسایی این دو نفر دستور قتل آنان را صادر کرد و به دنبال آن در نامه‌اى به معاویه این چنین نوشت: گویا خواهان جنگ هستى، بزودى آن را دیدار خواهى کرد پس چشم به راه باش...[۳]اما برنامه معاویه به طور دیگرى طراحى شده بود. گرچه در ظاهر او نیز سپاهى فراهم ساخته و به سوى کوفه حرکت کرده بود.نقشه معاویه آن بود که حضرت را مخفیانه به قتل برساند و بدون دردسر به هدف شوم خود برسد، به همین منظور چهار نفر تروریست منافق به نام­هاى، عمرو بن حریث و اشعث بن قیس و حجر بن الحارث و شبث ربعى را اغوا کرد و جداگانه به این کار مامور کرد. امام حسن(علیه السلام) خیلى زود از این توطئه آگاه شد و در زیر لباس­هایش زره پوشید.یکى از منافقین، امام را در موقع نماز هدف قرار داد نتوانست کارى از پیش ببرد چون زره از نفوذ تیر در بدن امام جلوگیرى نمود.[۴] طرح دیگر معاویه استفاده از شگردى بود که در صفین او را به پیروزى رساند. به همین منظور سعى کامل کرد تا در میان یاران امام و سپاهیانش نفوذ کند.یاران خائنیاران امام در پیروزى بدون دردسر معاویه نقش اساسى را ایفاء کردند. در این میان عملکرد یکى از کسانى که امام حسن (علیه السلام) به او اطمینان کامل نموده و فرماندهی سپاهش را به او واگذار کرده بود از دیگران به مراتب پررنگتر است. او کسى جز عبیدالله بن عباس نبود.عبیدالله بن عباس فرمانده لشگر امام حسن (علیه السلام) نتوانست در برابر پیشنهادهای معاویه مقاومت کند و به راحتى فریب خورد و با عده ای زیادى از زیردستان خود در حدود هشت هزار نفر شبانه به اردوگاه معاویه پیوست و سپاهیان امام را بدون فرمانده رها کرد.[۵] این درحالى بود که در دوره امام على (علیه السلام) فرستاده معاویه به مکه دو فرزند خردسال عبیدالله بن عباس را سر بریده بود.[۶] انتظار آن بود که عبیدالله نه به خاطر امام بلکه به خاطر دو فرزندى که معاویه از او کشته بود به معاویه نپیوندد، ولى دنیا طبى او تمام خاطرات تلخش را نیز به فراموشى سپرد.صبحگاه وقتى سپاه امام براى نماز حاضر شدند، عبیدالله بن عباس غایب بود. ناچار شخص دومى که از سوى امام(علیه السلام) به عنوان جانشین عبیدالله منصوب شده بود و قیس بن سعد بن عباده انصارى نام داشت، فرماندهى سپاه را به عهده گرفت و نماز جماعت را به جا آورد. وسوسه­هاى معاویه در خصوص قیس سازگار نشد. ولی معاویه که به مقصود نهایى خود نرسیده بود با شایعه سازى توسط جاسوسان خود در میان سپاه قیس باعث سردرگمى و کلافگى آنان شد.[۷]با فرار عبیدالله ابن عباس و دیگر فرماندهان سپاه امام حسن(علیه السلام) شرایط بسیار نامطلوبى پدید آمد، امام(علیه السلام) که براى جمع آوری سپاه به مدائن رفته بود نه تنها موفق به انجام این کار نشد، بلکه عده ای از سپاهیانش بر او شوریدند و به خیمه اش ریخته به غارت پرداختند، آنان حتى سجاده زیرپاى حضرت را ربودند و عبدالرحمن ازدى رداى آن حضرت را از دوشش کشید،‌ حضرت بدون اینکه ردایی بر تن داشته باشد، سوار اسب شده و در ساباط به راه افتاد.همینکه به جاى تاریکى که مظلم ساباط خوانده­‌اند رسید نااگاه یکى از خوارج به نام جراح بن سنان پیش آمد،‌ لگام اسب حضرت را گرفت و گفت حسن تو نیز همانند پدرت کافر شدى و خنجرى مسموم به ران مبارک حضرت زد که تا استخوان شکافته شد. [۸] این ضربت به طوری سهمگین بود که حضرت بسیار رنجور و بیمار گشت.[۹]بالاخره همان عواملى که امام على (علیه السلام) و سپاهش را در مقابل معاویه متوقف ساخت دوباره کارساز شد و صلح را بر امام حسن(علیه السلام) تحمیل ساخت. گرچه امام مقاومت زیادى کرد، ولى آن حضرت موقعى تن به صلح داد که یارانش از پیرامونش متفرق شدند و او را تنها گذارند.[۱۰]امام حسن(علیه السلام) پس انجام صلح با معاویه، حکومت کوفه را رها نموده و در مدینه پیامبر رحل اقامت افکند. با این حال معاویه آن حضرت را به حال خود رها نکرد و با تمام توان او را با جاسوسان و عمال خود زیر نظر گرفت و در نهایت با اغواى یکى از زنان آن حضرت بنام جعده، زهر به آن حضرت خورانید و دردانه زهراى اطهر را در بیست هشتم صفر به شهادت رساند.[۱۱]منابع:[۱] - محمد بن نعمان شیخ مفید، الارشاد فى معرفه حجج الله على العباد، سیدهاشم رسولى محلاتى، تهران، علمیه اسلامى، ج۲، ص ۵[۲] -ابى الفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، کاظم المظفر،قم، دارالکتاب، چاپ دوم، ص ۳۹[۳] - شیخ مفید، همان[۴] - مجلس، محمد باقر؛ بحارالانوار بیروت ، الوفا، چاپ دوم ۱۴۰۳ ،ج۴۴ ،ص۳۳[۵] - همان ،ص۵۱ و یعقوبى، احمدبن ابى یعقوب؛ تاریخ یعقوبى، محمد ابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمى فرهنگى، چاپ هشتم، ۱۳۷۸، ج۲، ص۱۴۱[۶] - یعقوبى، همان، ج۲، ص۱۰۷[۷] - ابوالفداء اسماعیل بن عمره بن کثیردمشقى، البدایه والنهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷، ج۸، ص۱۵[۸] - شیخ مفید، همان، ص۸ و ابوجعفر محمد بن جریر طبرى، تاریخ الامم و الملوک، محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالثراث۱۳۷۸، ج۵ ص۱۹۵[۹] - یعقوبى، همان، ص۱۴۲[۱۰] - طبرى ، همان[۱۱] -شیخ مفید، همان، ص۱۲منبع: مجمع جهانی شیعه شناسی.

لبیک‎یاحسین روی‌ماشین چند۱۰۰میلیونی

چرا امام حسن(ع) با دختر دشمن خود ازدواج کرد؟

$
0
0
به گزارش جهان، یکی از سؤالاتی که در زمینه زندگانی کریم اهل بیت(ع) امام حسن مجتبی(ع) مطرح می‌شود، این است که چرا حضرت با جعده که پدرش یکی از دشمنان ایشان بود، ازدواج کردند؟مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم این گونه پاسخ می‌دهد:یکی از افراد و شخصیت‌های تاریخی که در دوران امیرالمؤمنین(ع) زندگی می‌کرد و در زیر سایه مهر او امنیت یافته بود، «اشعث بن قیس کندی» بود که برای شناخت او کافی است به خطبه‌ای از خطبه‌های امیرالمؤمنین علی(ع) توجه کنیم:امام علی(ع) در مسجد کوفه سال ۳۸ هجری سخنرانی می‌کرد، اشعث بن قیس به یکی از مطالب آن حضرت اعتراض کرد و گفت: این سخن به زیان تو است نه به سود تو، امام(ع) که او را به خوبی می‌شناخت نگاه خود را به او دوخت و فرمود: «چه کسی تو را آگاه کرد که چه چیزی به سود یا زیان من است؟ لعنت خدا و لعنتِ لعنت کنندگان بر تو باد ای متکبر، متکبرزاده منافقِ پسر کافر، سوگند به خدا تو یک بار در زمان کفر و بار دیگر در حکومت اسلام اسیر شدی و مال و خویشاوندی تو هر دو بار نتوانست به فریادت برسد، آن کس که خویشان خود را به دم شمشیر سپرد و مرگ و نابودی را به سوی آن‌ها کشاند سزاوار است که بستگان او بر او خشم گیرند و بیگانگان به او اطمینان نداشته باشند».(۱)از جملات صریح امام(ع) درباره اشعث استفاده می‌شود که او قطعاً یکی از دشمنان حضرت بوده است وگرنه حضرت با دوست خود این‌گونه صحبت نمی‌کند، اما با این حال، چرا فرزندِ حضرت (امام حسن مجتبی(ع)) با دختر چنین شخصی ازدواج کرد؟در تاریخ داستانی درباره چگونگی ازدواج امام حسن(ع) با جعده دختر اشعث بن قیس نقل شده که در اینجا به نقل آن داستان می‌پردازیم:درباره نام دختر اشعث مؤرخان اختلاف دارند و او را سکینه، شعثاء و عایشه هم دانسته‌اند، ولی صحیح‌ترین آن جعده است(۲) و سبب ازدواج چنین بیان شده است که امیرالمؤمنین علی(ع) دختر سعید بن قیس همدانی به نام «ام عمران» را برای فرزندش حسن خواستگاری کرد، سعید گفت: به من مهلت دهید در این باره مشورت کنم و از حضور امام بیرون آمد در بین راه به اشعث بن قیس (برادرش) برخورد و جریان را به او گفت، آن مرد منافق از روی نیرنگ به سعید گفت: چگونه دخترت را به حسن می‌دهی که همیشه به او فخر بفروشد و درباره‌اش انصاف نورزد و با او بدرفتاری کند و بگوید: من فرزند پیامبر خدا و امیرالمؤمنینم و او در برابرش چنین فضیلتی نداشته باشد، پس بهتر نیست او را به پسرعمویش بدهی تا شایسته یکدیگر باشند، سعید گفت: کدام پسرعمویش؟ اشعث گفت: محمد پسر من!آن بیچاره فریب خورد و گفت: دخترم را به پسرت دادم، اشعث شتابزده به نزد امیرالمؤمنین(ع) رفت و گفت: تو دختر سعید را برای حسن خواستگاری کرده‌ای؟! حضرت فرمود: بلی! اشعث گفت: آیا دختری را نمی‌خواهی که در شأن فرزندت باشد؟ حضرت فرمود: آن دختر کیست؟ اشعث گفت: جعده دختر من.حضرت فرمود: ما با مرد دیگری در این باره گفت‌وگو کرده‌ایم، اشعث گفت: درباره آن گفت‌وگو راهی برای شما وجود ندارد، حضرت فرمود: او رفته است تا با مادر دختر مشورت کند، اشعث گفت: او دخترش را به محمد بن اشعث (پسر من) داد، حضرت فرمود: کی چنین کاری کرده؟ اشعث گفت: قبل از اینکه به اینجا بیایم و چنین بود که امیرالمؤمنین با این پیشنهاد موافقت کرد.وقتی که سعید فهمید فریب اشعث را خورده پیش او شتافت و گفت: ای مرد یک چشم با من نیرنگ باختی؟ اشعث گفت: کور خبیث تو هستی که خواستی درباره فرزند پیامبر مشورت کنی، آیا تو احمق نیستی؟، اشعث شتابان به حضور امام حسن(ع) رفت و گفت: آیا نمی‌خواهی با همسرت دیدار کنی، چون او می‌ترسید فرصت از دست برود و بعد راه بین خانه امام و خانه خودش را فرش کرد و دخترش را به همسری امام بخشید، به این ترتیب جعده به خانه امام(ع) رفت».(۳)از آنجا که امام حسن مجتبی(ع) فرزند پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) بود، هر کسی دوست داشت به گونه‌ای خود را به خاندان پیامبر نزدیک کند، اهل بیت پیامبر(ص) هم به جهت حُسن خلقی که داشتند و حتی نسبت به دشمنان مهربان بودند، با این گونه پیشنهادات مخالفت نمی‌کردند و تا خطایی از کسی نمی‌دیدند او را از در خانه خود نمی‌راندند، علاوه بر اینکه طبق داستان فوق امام مجتبی(ع) در برابر کار انجام شده واقع شدند و تن به این ازدواج دادند، ولی بعضی از تحلیلگران سبب ازدواج امام حسن(ع) با جعده را این گونه بیان کرده‌اند:‌همان گونه که برخی ازدواج‌های رسول خدا(ص) رنگ سیاسی داشت، پاره‌ای ازدواج‌های امام حسن(ع) هم سیاسی بود، با توجه به نفوذ بسیار زیاد اشعث بن قیس در کوفه به نحوی که در جنگ صفین در به حکمیت کشاندن جنگ تلاش فراوانی داشت و مؤثر هم واقع شد، حضرت با دختر او جعده ازدواج کرد، این ازدواج صورت گرفت و البته بدون فرزند پایان یافت، جعده که نفاق را از پدر به ارث برده بود با توطئه معاویه به دشمن حضرت تبدیل شد و در یک اقدام ننگین امام حسن(ع) را زهر داد.*پی‌نوشت‌ها:۱. نهج البلاغه، خطبه ۱۹، ترجمه: محمد دشتی، ص ۶۴، چاپ دوم.۲. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ناشر: دارالمعرفه، ص ۵۰.۳. قرشی، باقر شریف، زندگانی حسن بن علی، ج ۲، ترجمه فخرالدین حجازی، ج۲، ص۵۶۷ به نقل از تاریخ ابن عساکر، ج ۴، ص ۲۱۶.

مرتضی احمدی دار فانی را وداع گفت +فیلم

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از مهر، مرتضی احمدی متولد سال ۱۳۰۳ تهران از ۱۶ سالگی به ورزش باستانی و فوتبال گرایش پیدا کرد. وی که از جمله طرفداران با سابقه و شناخته شده تیم پرسپولیس تهران بود، در برنامه تلویزیونی ۹۰ به تهیه ‌کنندگی عادل فردوسی‌پور حضور پیدا کرد. وی از سال ۱۳۲۱ به کارآموزی تئاتر پرداخت و به عنوان پیش‌ پرده‌خوان از سال ۱۳۲۲ در اجراهای نمایشی حضور پیدا کرد و پس از آن علاوه بر فعالیت به عنوان بازیگر تئاتر، در رادیو تهران نیز حضور پیدا کرد. احمدی از چهره‌های شناخته شده و مطرح بازیگری سینما، تئاتر و تلویزیون ایران بعد از مدتی بیماری دار فانی را وداع گفت.جهان نیوز فقدان این هنرمند مطرح و با سابقه سینما، تئاتر، تلویزیون و رادیو را به خانواده وی و اهالی فرهنگ و هنر تسلیت می گوید.فیلم

استفتاءازرهبرانقلاب‌درباره‌خرافات آخرصفر

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب، متن استفتا به این شرح است:چند سالى است در شب اول ماه ربيع‌الاول حركتى در بعضى مساجد باب شده است شائبه بدعت و يا ترويج نوعى خرافه در آن مى‌رود، ماجرا از اين قرار است كه در شب اول ماه ربيع‌الاول از حدود نيمه‌شب تا اذان صبح افرادى كه غالباً خانم‌ها هستند با در دست داشتن شمع پشت درب مساجد مراجعه و با كوبيدن به درب مساجد و خواندن اذكارى توسل جسته و حاجات خود را طلب مى‌نمايند، البته اين عمل را تا هفت مسجد ادامه مى‌دهند و خصوصاً اين حال توسل در هنگام اذان صبح به اوج خود مى‌رسد و معتقد هستند بدينوسيله اتمام ماه صفر و آمدن ماه ربيع‌الاول را خبر مى‌دهند نظر حضرتعالى در اين باره چيست؟ج) عمل مذكور مستند روايى ندارد و شيوه‌اى قابل تأييد نيست. عمل مذكور مستند روايى ندارد و شيوه‌اى قابل تأييد نيست. اگر چه اصل اذكار و ادعيه و طلب حاجات از خداوند متعال عمل پسنديده‌اى است، لكن اشكال در شيوه عمل به نحو ياد شده است، آقايان علماى اعلام (دامت افاضاتهم) و مؤمنين (ايدهم الله تعالى) با پند و اندرز و موعظه و نصيحت از رواج چنين رفتارهايى كه چه بسا ممكن است منتهى به وَهْن مذهب گردد، جلوگيرى نمايند.

این کار عاقلانه نیست اما عاشقانه است!

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از فارس، سید مهدی شجاعی نامی است که اهل مطالعه حتما با او آشنا هستند. شجاعی از جمله نویسندگان متعهد کشورمان است که نشان داد بر خلاف بعضی نویسندگان دیگر در دوران جنگ و سختی نیز در کنار ملت خویش است. قلم سید مهدی گیراست و اغلب آثارش را که می‌خوانی تو را تا ته ماجرا می‌کشاند.آنچه خواهید خواند گزارشی است ادبی و زیبا از روزهای آغازین جنگ در جبهه غرب که وی با حضور در منطقه و کنار رزمندگان از حال و هوای آن شب ها نوشته و به خوبی شما را در فضا غرق می‌کند. او اینگونه گزارش خود را آغاز کرده است:***ولی ایمان چه چیز عجیبی است و عشق چقدر عجیب‌تر. ما از عشق فقط حرفش را شنیده بودیم، در اینجا می‌شود عشق را با همه قداستش لمس کرد و بویید. برادری که همسرش را چند ساعت پس از ازدواج رها کرده بود و به عشق امام به سنگر آمده بود تصویر عشق را برایم کشید، از وجود اینهمه حنظله و عمار و حبیب و قاسم و... که عارض زیبای شاهد تاریخمان را آرایش جاودانه خواهد کرد و بر زیرگونه‌های او خون تازه خواهد دواند در خود احساس غرور می‌کنم. اینجا هم مثل چند جبهه دیگر نیروها را قر و قاطی چیده‌اند و گاهی وقتها تانک و توپ و ضدهوایی از نیروهای پیاده جلوتر قرار گرفته است حتماً براساس مصالحی است من که نظامی نیستم که این چیزها را بفهمم.اتفاقاً برادران سرباز و سپاه هم همه جا به این مسئله اعتراض داشتند. خوب آنها هم نظامی نیستند درست است که اینگونه مسائل تا به حال خسارات زیادی به ما وارد کرده است اما مسلماً بعضی از فرماندهان دلایل محکمی برای اینکار داشته‌اند مثلاً فکر کرده‌اند بهتر است ما این خسارتها را ببینیم و این برادران را از دست بدهیم در عوض بعداً آنها را محاصره کنیم و مثل تاریخ گذشته خودمان آنها را در خاک دفن کنیم من که گفتم از مسائل نظامی اصلاً سر در نمی‌آورم.برادران در سنگرهای گودی که مثل جوی درست کرده اند و روی آن را با آهن و جعبه‌های پر از شن پوشانده‌اند مستقر هستند؟ سعی می‌کنیم مزاحم کسانی که معتقد به استحباب قیلوله هستند، نشویم. سراغ دیده‌بان را از برادران می‌گیریم. سنگر کوچکی را در ۱۵۰۰ متری نشان می‌دهند، فکر می‌کنم حال که آنقدر دیده‌بان به نیروهای خودمان نزدیک است بهتر است سری هم به او بزنیم و «خسته‌ نباشیدی» هم به او بگوییم بچه‌ها معتقدند «خطرناک است و دشمن می‌زندتان» که در همین موقع صفیر خمپاره‌ای در هوا می‌پیچد و یکی فریاد می‌کشید: «بخوابین داره می‌آد اینور» و همه حتی این دوستمان که لباسش قدری نو است و معمولاً به جای اینکه بخوابد دولا می‌شود، بر روی زمین تخت می‌شویم خمپاره با صدای وحشتانکی در نزدیکی ما به زمین می‌افتد، ترکش‌هایش دست یکی را زخمی می‌کند، کلاه فلزی دیگری را قر می‌کند، یک تکه‌اش هم در ضلع شرقی سر حقیر به فاصله چند سانتی متری به زمین می‌افتد که وقتی آن را برمی‌دارم که حساب کنم اگر به رأس اینجانب فرو می‌رفت چه می‌کرد از داغی،‌ آن را دوباره به زمین می‌اندازم ولی این مسئله اصلاً باعث نمی‌شود که ما از زیارت دیده‌بان منصرف شویم.یکی از برادران داوطلب می‌شود که ما را تا سنگر دیده‌بان همراهی کند ژ-۳‌اش را برمی‌دارد، به ما سفارشات لازم را می‌کند قدری از راه را دولا دولا می‌رویم. ولی شدت خمپاره و حتی کالیبر پنجاه‌ها زیاد است این است که مجبور می‌شویم سینه‌خیز برویم اما دشمن که نمی‌فهمد ما داریم ملاحظه می‌کنیم و سینه‌خیز می‌رویم همچنان شلیک می‌کند و ما به هر ترتیب خودمان را به سنگر دیده‌بان می‌رسانیم از این سنگر کاملاً مواضع دشمن و تردد و انفعالات آنها مشخص است، از چهار پنج نفری که آنجا هستند جز یک نفر که حتی در موقع حرف زدن هم سرش را بیش از چهار سانتی‌متر از سنگر بیرون نمی‌آورد بقیه روحیه‌شان بسیار خوب است و معتقدند اگر کمی هم‌آهنگی باشد صددرصد پیروزی نصیبمان خواهد شد.در این فاصله دشمن حتی از نثار گلوله‌های اسلحه سبک هم دریغ نمی‌کند، بعد از گپی یک ساعته که بچه‌ها معتقدند می‌شود سیگار را با ترکش گداخته خمپاره‌ها روشن کرد به خط اول بازمی‌گردیم با همان وضعی که آمده‌ایم وقتی برمی‌گردیم حدود بیست نفر از بچه‌های سپاه و سربازان با ایمان را می‌بینم که دور هم نشسته‌اند و برنامه‌ریزی حمله چریکی را می‌کنند. دهانم از تعجب باز می‌ماند حمله چریکی در روز روشن؟! یکی از برادران سپاه همه سؤالهایم را در یک جمله پاسخ می‌دهد و ذهن کنجکاوم را به آتش می‌کشد. «بله عاقلانه نیست ولی عاشقانه است» آرپی‌جی‌ها را برمی‌دارند، فشنگها را دور کمر می‌پیچند زیر لب دعایی می‌خوانند، همین، و راه می‌افتند. بر شبنم اشکهایمان چون گل‌ لبخند می‌زنند، خدا می‌داند که چند نفرشان سالم برمی‌گردند. اینان چه آرام و استوار به دیدار معشوق می‌روند.خدا قطره‌ای از این دریای آرامش را نصیب کویر قلب ما کناد.راهی سنگرهای دیگری می‌شویم بوی عشق در فضا پیچیده است اما هر گلی بوی خودش را دارد، امیر اهل کاشان است می‌گوید از سنگر برای کاری بیرون آمدم خمپاره در سنگر افتاد و همه چیز را متلاشی کرد از اسلحه گرفته تا دفترچه یادداشتم، اما دعای کمیل که روی دفترچه یادداشت بود سالم مانده است. معجزه نیست؟ اگر از بین می‌رفت شبها به خدا چه می‌گفتم؟.... از گریه‌ام گریه‌اش می‌گیرد چشم‌های خیسش را می‌بوسم و از آنها گل امید می‌چینم.ناهار را در زیر نخلهای استقامت و بر سفر سبز صداقت با قاشق محبت می‌خوریم، کوله‌بارمان را از ایمان‌ پر می‌کنیم با برادران، همچون دو یار قدیمی وداع می‌کنیم و راه می‌افتیم. این نخلها با همه زیباییش برای بچه‌ها نفرت‌انگیز است. می‌گویند:این نخلها عجیب باعث درد سر شده است، ستون پنجم دشمن در لابلای این نخلها مخفی می‌شود و دردسر ایجاد می‌کند همین چند روز پیش دوازده نفر از منافقین را در لابلای همین نخلها با بی‌سیم و تشکیلات دستگیر کردیم، اینها تازه کسانی هستند که از جای دیگر آمده‌اند و منطقه را خوب نمی‌شناسند عربهایی که به آنها وابسته شده‌آند که وضعشان روشن است. می‌پرسم این گروه‌ها چرا چنین می‌کنند؟ با زهرخندی پاسخ می‌دهد مبارز، مبارزه است در هر جا و برای هر کس بخصوص که اینها در اینجا از نظر چهار راه مضیقه هستند و امکان برپایی پلاکارد و عکس و کتابفروشی ندارند، این است که با بی‌سیم و چراغ قوه و کلاشینکف مبارزه می‌کنند. امروز و فردا قرار است از جبهه‌های ذوالفقاری و ایستگاه هفت و ایستگاه دوازده دیدن کنیم.اینجا ساختمان درهم شکسته ایران گاز است در چند کیلومتری آبادان به طرف ماهشهر. ما در پشت لوله‌های نفت که از آبادان شروع می‌شود و تا ماهشهر ادامه می‌یابد هستیم در این لوله‌ها جز ته مانده‌های نفت سیاه خبر دیگری نیست.از زیر لوله‌های نفت عبور می‌کنیم و به خط اول جبهه می‌رویم. قبل از اینکه به سنگر برادرانمان برسیم یکی از داخل سنگر فریاد می‌کشد: «بخوابین می‌بیننتون» لااقل دولاشین سریع بدوین». و ظاهراً‌ هم اشتباه نمی‌کند، رگبار فشنگ است که از چپ و راست و بالای سرمان عبور می‌کند و به زمین می‌افتد به پشت سنگری که از تل خاکی تشکیل شده است می‌رویم، رگبار فشنگها همچنان ادامه دارد هنوز از سلام و علیک فارغ نشده‌ایم که اولین خمپاره در بیست متری جلوی سنگر به زمین می‌افتد، یکی از برادران ارتشی دستش را محکم به پشت دست دیگرش با ناراحتی می‌زند و می‌‌گوید: «دیدنتون دیگه شروع شد الان یه پذیرایی گرم و نرمی ازتون می‌کنن. اگر سنگرمون امروز نره رو هوا خیلی شانس آوردیم» می‌پرسم: «مگر چقدر به ما نزدیکند»؟ دوربین را به دستم می‌دهد ولی ظاهراً زیاد هم به دوربین احتیاج نیست، دشمن نزدیکتر از آن است که برای رؤیتش احتیاج به دوربین باشد. دوربین فقط این کمک را می‌کند که مواضع و سنگرهای بتونی خودمان را که به دست دشمن افتاده است و لوله‌های توپ و تانکی که از آن بیرون آمده است ببینیم و ببینیم که چگونه تانک از پشت سنگرهای خودمان بیرون می‌آید ما را زیر آتش می‌‌گیرد و تا بیایند سمت و گرا بدهند و توپخانه بزند یا نزند به سنگر بازمی‌گردد.ولی مثل اینکه دشمن راستی راستی می‌خواهد از ما پذیرایی کند و چه پذیرایی گرمی! به ما حضری بسنده نمی‌کند و هرچه که دارد برایمان می‌آورد از کالیبر پنجاه و خمپاره گرفته تا توپ و تانک و حتی موشک تاو.یا ما باید خیلی مهم باشیم یا دشمن باید خیلی احمق باشد که برای نفر موشک بفرستد و دومی به عقل بیشتر جور درمی‌آید و عجیب این است که این چند موشک تاوی که برایمان ارسال می‌کنند با این همه دم و دستگاه هیچکدام به درد ما نمی‌]ورد همه به خاک می‌افتد هر چند در دو متر و سه متری ما.گلوله‌های تانک عیبشان این است که صوت و صفیری ندارند و تا آدم بیاید بفهمد که چیست و از کجاست کار از کار گذشته است علت زخمی شدن این دو برادر هم همین است،‌ همه منتظر شنیدن صفیر خمپاره یا چشم براه آتش موشک تاو هستیم که گلوله تانک از این فرصت استفاده می‌کند و در پشت ما به زمین می‌نشیند. من مطمئنم که شهادت که چه عرض کنم لیاقت زخمی شدن را هم ندارم. یکی از برادران زخمش سطحی است ولی دیگری که ترکش با شکم و روده‌اش کلنجار رفته حالش نسبتاً وخیم است. او را به هر زحمتی هست روانه بیمارستان می‌کنند و هنوز آتش‌بازی دشمن تمام نشده که یکی فریاد می‌کشد هلی‌کوپتر و با دست نقطه دوری را نشان می‌دهد. همه یقین می‌کنند که هلی‌کوپتر دشمن است. به سرعت دو برادر پشت ضدهوایی قرار می‌گیرند و قبل از اینکه نزدیک شود شروع می‌کنند به زدن. در نتیجه وقتی که هلی کوپتر کاملاً نزدیک می‌شود فشنگ جعبه ضد هوایی تمام شده است، مجبوریم صاف صاف بنشینیم و هلی کوپتر را تماشا کنیم.- البته برایش دست تکان نمی‌دهیم - فقط چند تا از بچه‌ها که خیلی دلشان شور می‌زد با ژ-۳ شروع به تیراندازی می‌کنند که قدری دیر شده است هلی کوپتر چند کیلومتر آن طرفتر بر روی نیروهای خودی مختصری راکت پراکنی می‌کند و از راه دیگر برمی‌گردد. برادری اصفهانی که ایمان و روحیه‌اش تحسین برانگیز است به برادری که پشت ضدهوایی نشسته است می‌گوید: «جان تو چیزی نمونده بود بپرم و یک ماچ آبدار ازت بکونم اما...»من که بقیه حرفش را نشیندم.هوا رو به تاریکی است و باید هرچه زودتر خودمان را به آبادان برسانیم.مجال شرح جبهه‌‌های دیگر آبادان و خونین شهر نیست. باید هرچه زودتر مقال را به دروازه پایان رساند.پس از رجعت از جبهه‌های دیگر آبادان و خونین شهر بر آن می‌شویم تا سری هم به گلخانه شهدای (سردخانه شهدا) آبادان بزنیم، شهدای جبهه‌های اطراف و خود شهر را همه به این سردخانه می‌برند و چه دلی دارند این چند برادر با ایمان که جسدهای سوخت و قطعه‌ قطعه شده و سرخ و سیاه را بسته‌بندی می‌کنند و برای خانواده‌هایشان می‌فرستند. می‌گویند چند روز اول در این سردخانه عظیم جسدها را چند طبقه گذاشته بودند و باز هم جا کم آورده بودند. صحبت‌ با این برادران قدری به طور می‌انجامد و تا فیلمبرداری مختصری هم بکنیم یک ربعی از تاریک شدن هوا می‌‌گذرد و ما آنقدر سر این بچه‌های پرشور و ایمان را گرم می‌کنیم که آنها یادشان می‌رود که یک چراغکی در طبقه فوقانی روشن مانده است. و ما هنوز با ماشین از داخل محوطه سردخانه خارج نشده‌ایم که چند سرباز مسلح دورمان می‌ریزند و ما را مؤظف می‌کنند که از جایمان تکان نخوریم و دستهایمان را بر روی سرمان بگذاریم.روز بعد در زیر آتش خمپاره‌ها از آبادان به طرف اهواز حرکت می‌کنیم. وضع آوارگان خونین شهر و آبادان در شادگان آنچنان دردآور است که قلم مرا یاری بیان یک قطره از آن دریای درد نیست. شرح حال بچه‌‌های کوچکی که پدر و مادر و خویشاوندانشان را از دست داده‌اند و کاسه به دست در شهر به قول خودشان به دنبال نعمت می‌گردند، کپرهایی که اتاق و طویله و آشپزخانه و.... همه هست، کودکی که مگس صورتش را پوشانده است. سرنوشت و آینده دختر پانزده - شانزده ساله‌ای که همه کسش را در خونین شهر از دست داده است.درد سوزنده چشمان مادری که هشت شهید داده است... شرح اینهمه،‌ کجا از عهده این قلم عاجز برمی‌آید؟

آخرین‌وضعیت‌جسمانی مدیرحوزه‌های علمیه

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از رسا، آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری مدیر حوزه های علمیه کشور که روز گذشته به علت احساس درد در سینه خود به بیمارستان قلب در بوشهر مراجعه و تحت مداوا قرار گرفته بود، امروز از بیمارستان مرخص شد.علیرضا رییسی رییس دانشگاه علوم پزشکی بوشهر در این باره گفت: نماینده مردم استان بوشهر در مجلس خبرگان رهبری با حضور پزشکان متخصص بیمارستان قلب بوشهر تحت بررسی‌های پزشکی و درمان قرار گرفت و از ایشان نوار قلب گرفته شد.وی با بیان این که پس از مشاهده نوار قلب ایشان، اکو و آزمایش آنزیم قلبی برای آیت‌الله حسینی بوشهری انجام شد، ابراز داشت: خوشبختانه مشکل خاصی مشاهده نشد و برای احتیاط بیشتر در بیمارستان تحت مراقبت قرار گرفتند.رییس دانشگاه علوم پزشکی بوشهر اضافه کرد: وضعیت عمومی مدیر حوزه‌های علیمه کشور مطلوب است و درد قفسه سینه آیت الله حسینی بوشهری نیز در حال حاضر از بین رفته است.

ترویج بی‌حجابی در نمایشگاه عفاف و حجاب

$
0
0
به گزارش به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا، توسعه و ترویج الگوهای حجاب، ایجاد تنوع در اقلام و ملزومات مورد نیاز حجاب از اهداف برپایی این نمایشگاه اعلام شد.اما با نگاهی گذرا به این نمایشگاه و محصولات عرضه شده در آن باید گفت که متاسفانه در این نمایشگاه محصولاتی که هیچ تناسبی با عفاف و حجاب نداشت عرضه شد.همانظوری که در تصاویر منتشر شده در ذیل به وضوح آشکار است ظاهرا مسئولان برگزاری این نمایشگاه، هیچ نظارتی بر محصولات عرضه شده نداشتند و هر یک از غرفه‌داران هر محصولی را که مد نظر داشت عرضه کرده است. البته این موضوع هم در جای خود قابل بررسی است که چرا مسئولان برگزاری این نمایشگاه هیچ نظارتی بر حجاب غرفه داران نمایشگاهی که به نام عفاف و حجاب برگزار شده نداشتند و غرفه داران در این ئنمایشگاه که باید خود مروج و الگویی برای حجاب اسلامی باشند با ظاهری متفاوت در محل نمایشگاه حضور پیدا کردند.البته شبکه اطلاع رسانی دانا در راستای عدم ترویج فرهنگ غربی ترجیح داد تصاویر بیشتری از این نمایشگاه منتشر نکند تا انشا‌لله مسئولان با دیدن همین چند تصویر به خود آمده و فکری برای بهبود اوضاع کنند.

آخرین آرزوی مرتضی احمدی قبل از مرگ

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از ایسنا مرتضی احمدی که صبح امروز (یکشنبه) در ۹۰ سالگی به دلیل مشکلات ریوی دار فانی را وداع گفت، قبل از مرگش در گفت‌گویی با مسئولان باشگاه پرسپولیس عنوان کرده بود دوست دارد یک بار دیگر در ورزشگاه آزادی بازی پرسپولیس را تماشا کند.اما آرزوی دیگر مرد خاطره ساز هنر ایران هر شنونده‌ای را منقلب می‌کند. او در اظهار نظری جالب گفته بود: آرزو دارم پس از مرگم در روزنامه‌ پرسپولیس درشت بنویسند "آی پرسپولیسی‌ها! عمو مرتضی رفت" تا همه پرسپولیسی‌ها از رفتن من با خبر شوند.

شفا یافتن دختر معلول در حرم سیدالشهدا(ع)+عکس

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از وبگاه رسمی عتبه حسینی، سمیره ولی‌محمد دختر فلج پاکستانی که به همراه پدر و مادرش از پاکستان به زیارت عتبات عالیات مشرف شده بود، روز شنبه ۲۹ آذر با حضور در حرم مطهر حسینی، به ناگاه از روی صندلی چرخدار خود برخاسته و به سمت ضریح سیدالشهداء حرکت کرد.شیخ حمزه فتلاوی، یکی از مسئولان بخش راهنمایی شرعی عتبه مقدسه اعلام کرد: ساعت ۱۰ صبح روز گذشته، پس از شنیدن فریادهایی در حرم حسینی، مردم دختربچه‎ فلجی را مشاهده کردند که به برکت امام حسین علیه السلام خداوند بر او منت گذاشته و شفا یافته بود، به نحوی که این دختر با قدم‎های خودش به سمت پنجره‎های حرم امام علیه السلام به حرکت در آمد.آنچنان که والدین این کودک اظهار کردند، ایمان آنها به خدا و اعتقادشان به مقام سیدالشهداء علیه السلام موجب شده بود که از پاکستان برای طلب شفای دختر فلج خود به زیارت عتبات عالیات مشرف شوند.این در حالی است که تلاش‎های این خانواده برای درمان دختر معلولشان در بیمارستان‎های مختلف پاکستان در طول مدت سال‎های گذشته نیز به نتیجه‎ای نرسیده بوده است. بر این اساس در سال جاری برای طلب شفای سمیره به زیارت حرم امیرالمومنین علیه‎السلام و زیارت کربلا مشرف شده‎اند. پدر و مادر سمیره در توضیح نحوه شفا یافتن این دختر فلج اعلام کرده‎اند: پس از زیارت حرم امیرالمومنین علیه السلام، امروز برای طلب شفای او ابتدا به زیارت حرم ابالفضل العباس رفتیم و از آنجا به سمت حرم حضرت سیدالشهدا علیه السلام راه افتادیم، هنگامی که دخترم گنبد شریف حرم حسینی را دید به گریه افتاد و به امام حسین علیه السلام گفت که به سویت آمدم یا آقای من، به سویت آمدم ای سید جوانان بهشت و همینطور سخن می‌گفت تا اینکه داخل حرم حسینی علیه‎السلام شدیم، که ناگهان دختر فلج ما از روی ویلچر برخاست و شروع به حرکت به سمت ضریح سید الشهدا علیه السلام کرد.

یک دل سیر گریه در «اتاق اشک» حرم رضوی

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از قاصدنیوز، فرقی نمی‌کند از کدام نقطه ایران یا جهان راهی حریم ملکوتی امام هشتم(علیه السلام) شده باشی؛ گنبد را که می‌بینی، سلام می‌دهی، اذن دخول می‌گیری، وارد می‌شوی و یک‌راست راهت را می‌کشی و می‌روی طرف حرم. خیلی خوش به حالت اگر بغضی فرونشسته باشد در گلویت یا آینه چشمانت موج برداشته باشد با اولین نگاهی که انداخته‌ای به گنبد طلای امام رضا(علیه السلام). گریه، مانند همه توفیقات معنوی دیگر، روزی باید باشد. قطره‌های کوچک اشک، جان می‌شویند وقتی که از آسمان چشم‌ها سرازیر می‌شوند و بر گلبرگ گونه‌ها می‌نشینند.***اینجا مشهد است و تو حالا در حرمی؛ از صحن گوهرشاد که به طرف صحن جامع راه می‌افتی، از ایوان مقصوره که می‌گذری، سمت راستت، بیرون مسجد، اتاقک کوچکی قرار دارد که وسعتی دارد به اندازه تمام دنیا انگار! خیلی‌ها، حتی خادم‌ها، خبرندارند از وجود چنین جایی و خیلی‌ها وقتی می‌بینندت که بلافاصله بعد از نماز ظهر در صف ورود به اتاق ایستاده‌ای و فقط با نگاه پرسشگرانه‌ای، از کنارت می‌گذرند! اگر اینجا مدت زیادی پاتوقت بوده باشد، بسیاری از چهره‌ها برایت آشنا هستند. هرچند شوق ورود به اتاق و ترس از پرشدن و بی‌جا ماندن، هول و ولا می‌اندازد به جانت که زودتر بروی داخل، اما نگران نباش؛ اینجا همیشه جا برای همه هست. هرگز ندیده‌ام که کسی بی‌جا مانده باشد اینجا و این است که می‌گویم، وسعتی دارد به اندازه تمام دنیا این اتاق، وسعتی دارد به اندازه عشق و گستره‌ای دارد به اندازه اقیانوس اشک!***وارد که می‌شوی، باید گوشه‌ای را برای خودت پیدا کنی و مهربان بنشینی و جا باز کنی برای دیگری. در جلو جمعیت، پیرغلام‌ها هستند که به قانون نانوشته‌ای کسی نمی‌نشیند جایشان و احترام خاصی دارند پیش عزادارها. چشم که بگردانی چند نفری بینشان هستند که معروفند و چند نفری که نمی‌شناسی‌شان و گاهی آن گمنام‌ها از این معروف‌ها دلت را بیشتر می‌سوزانند! و در این میان، پیرمرد نورانی و با صفایی هست که محوریت مجلس با اوست. همه پیش از آنکه بخوانند، با چشمانشان رخصتی می‌گیرند از او؛ سید رضا مؤید است نام او. همان شاعر کم‌نظیراهل بیت(علیه السلام) در عصر حاضر. با توجه به ایام هفته، مجلس با توسل به عده خاصی از معصومان(علیهم السلام) شروع می‌شود... «یا وجیهاً»ای می‌گویند جمعیت و شفاعتی می‌طلبند و حاجاتشان را به روی دست می‌گیرند و یک‌جا می‌برند به آستان کرامت اهل بیت(علیه السلام). بعد از آن نوحه‌خوان‌ها یکی یکی کارشان را شروع می‌کنند و هرکدام با خواندن اشعاری ناب و لبریز از کنایه و آرایه و احساس و هنر، اشک می‌گیرند از جمعیت. آنها که قبلاً «مجمع‌الذاکرین»ی را تجربه کرده باشند با این مجلس خیلی زود ارتباط برقرار می‌کنند. اینجا مجمع‌الذاکرین است البته، اما ذاکرانش از قبل معلوم نیستند همیشه. گاهی درست وسط مجلس، صدای محزونی به روضه بلند می‌شود و همه و بیشتر پیرغلام‌ها، دل می‌دهند به مصیبت و هیچ کسی نمی‌پرسد نامت چیست، سابقه‌ات چیست؟ حتی اگر صدای زیبا هم نداشته باشد، با سوز و اخلاص ذاکر اشک جمعیت که دم مشکشان است انگار، در می‌آید.اتاق اشک حرم امام رضامجلس هرچه بیشتر حال داشته باشد، مداح‌ها بیشتر مصیبت می‌خوانند، یعنی که اینجا همه چیز با دست غیبی اداره می‌شود انگار! مسیر روضه‌ها حتی اختیاری انتخاب نمی‌شود. معمولاً حدود یک ساعت طول می‌کشد جلسه و در پایان مجلس آقای دکتر که او هم سال‌ها پای ثابت این روضه است، روایتی می‌خواند که گاهی پندی اخلاقی می‌دهد به جوان‌ترها و گاهی قدر محبت اهل بیت عصمت(علیه السلام) را باز می‌گوید و گاهی درباره ایمان و اعتقاد می‌گوید. بعد هم دعا می‌کند و جمعیت «آمین» می‌گویند با دل شکسته و چشمان اشک‌بارشان و سرآخر رو به قبله سلام می‌دهند به چهارده معصوم(علیهم السلام) و وقتی نوبت به امام هشتم(علیه السلام) می‌رسد، رو می‌کنند به روضه مقدس آقا و شعری را با هم زمزمه می‌کنند که هر وقت آقای دکتر باشد این هم‌خوانی هم هست و گرنه یکی از پیرغلام‌ها بیتی می‌خواند در وصف فقر و احتیاج عزادارها و درد دلشان با آقا و بعد سلام می‌دهند.***نام این محفل را گذاشته‌اند «اتاق اشک» یا «اتاق عشق». البته معلوم نیست اولین بار کی و چه کسی اینجا را به این نام خوانده است اما هرچه هست نام با مسمّایی دارد اتاق. یک بار که روزی‌ات شود حضور در «اتاق عشق»، دیگر با هیچ چیز حاضر نیستی معاوضه‌اش کنی. کم‌کم زیارتت رنگ و بوی دیگری می‌گیرد؛ وقتی نفس پیرغلام‌ها و نوکران نشان‌دار سیدالشهدا(علیه السلام) می‌خورد به تو. وقتی بیرون می‌روی از اتاق اشک، راحت‌تر پرواز می‌کند دلت به بلندای آستان آسمانی امام هشتم(علیه السلام). چای روضه در «اتاق اشک» هم لذتی دارد برای خودش؛ مست می‌کند آدم را. همه بعد از روضه می‌نشینند و چای می‌خورند و نفس تازه می‌کنند و نفس می‌گیرند برای فردا روز! اگر احساس کردی دلت در روزمرگی ها هوای گریه کرده است، به اینجا سری بزن. مجلس روضه در «اتاق اشک» بعد از نماز ظهروعصر در تمام ایام سال برپاست...منبع:نشریه چاووش

زائري كه باديدن حرم امام حسين جان سپرد+عكس

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از شیعه نیوز، شهريار نديمي زاير ۶۰ ساله اي كه به عشق زيارت سيدالشهدا (علیه السلام) در آيين اربعين حسيني با پاي پياده از شهر كيان از توابع شهرستان شهركرد راهي كربلا شده بود، پس از ديدار حرم و بارگاه امام حسين (علیه السلام) جان به جان آفرين تسليم كرد.يكي از فرزندان اين زاير گفت: شنبه هفته گذشته پدرم به همراه ۱۰ زاير ديگر پاي پياده راهي زيارت عتبات عاليات شدند.مسلم نديمي افزود: بنا بر مشاهدات همسفران، پدرم پس از مشاهده حرم ابا عبدالله الحسين (علیه السلام) منقلب شده و پس از چند لحظه به روي زمين افتاده و از دنيا مي‌رود.وي گفت: همراهان پدرم پس از به زمين افتادن، وي را به چادرهاي هلال احمر ايران رسانده اند كه پزشكان مستقر در اين جمعيت علت فوت را ايست قلبي اعلام كردند.وي گفت: روز گذشته كه قرار بود پدر از زيارت كربلاي معلي بازگردد، خبر فوت وي را از همراهانش شنيديم.نديمي افزود: اعضاي خانواده تصميم گرفته اند كه جسد پدر را در كربلا به خاك بسپارند به همين منظور تعدادي از بستگان آماده حركت به سمت كربلا شده اند.بيش از دو هزار و ۵۰۰ نفر زاير از استان چهار محال و بختياري براي زيارت اربعين به كربلا اعزام شدند.

توصیه‌های آیت الله بهجت در باب زیارت امام رضا(ع) / زیارت امام هشتم بالاتر از زیارت امام حسین(ع)

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از باشگاه خبرنگاران،حضرت آیت‌الله‌العظمی بهجت قدس‌سره در یکی از سفرهای خود به مشهد مقدس در بین جمعی از ارادتمندان، بیاناتی درباره زیارت حرم شریف امام رضا علیه‌السلام و کرامات آن حضرت ایراد فرمودند، خلاصه‌ای از این بیانات در ادامه آمده است:زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید. اگر حال داشتید، به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا علیه‌السلام اذن دخول می‌طلبید و می‌گویید: «أ أدخُلُ یا حجةَ الله؛ ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟»، به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت به شما اجازه داده است.اذن دخول حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام گریه است؛ اگر اشک آمد، امام حسین علیه‌السلام اذن دخول داده‌اند و وارد شوید.اگر حال داشتید، به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید.زیارت امام رضا علیه‌السلام از زیارت امام حسین علیه‌السلام بالاتر است؛ چراکه بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین علیه‌السلام می‌روند، ولی فقط شیعیان اثنی‌عشری به زیارت حضرت امام ‌رضا علیه‌السلام می‌آیند.بسیاری، از حضرت رضا علیه‌السلام سؤال کردند و خواستند و جواب شنیدند؛ در نجف، در کربلا، در مشهد مقدس. کسی مادرش را به کول می‌گرفت و به حرم می‌برد، چیزهای عجیبی را می‌دید.ملتفت باشید! معتقد باشید! شفا دادن الی‌ماشاءالله به تحقق پیوسته! یکی از معاودین عراقی غدّه‌ای داشت و می‌بایستی مورد عمل جراحی قرار می‌گرفت. خطرناک بود. از آقا امام رضا علیه‌السلام خواست او را شفا بدهد، شب حضرت معصومه علیها‌السلام را در خواب دید که به وی فرمود: « غده خوب می‌شود؛ احتیاج به عمل ندارد». ارتباط خواهر و برادر را ببینید! از برادر خواسته، خواهر جوابش را داده است.همه زیارتنامه‌ها مورد تأیید هستند. زیارت «جامعه کبیره» را بخوانید. زیارت «امین الله» مهم است. قلب شما بخواند. با زبان قلب خود بخوانید.کسی وارد حرم حضرت رضا علیه‌السلام شد، متوجه شد سیدی نورانی در جلوی او مشغول خواندن زیارتنامه می‌باشد. نزدیک او شد و متوجه شد که ایشان اسامی معصومین سلام‌الله‌علیهم را یک‌یک با سلام ذکر می‌فرمایند. هنگامی که به نام مبارک امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف رسیدند سکوت کردند! آن کس متوجه شد که آن سید بزرگوار، خود مولایمان امام زمان سلام‌الله‌علیه و ارواحناله‌الفداء می‌باشد.در همین حرم حضرت رضا علیه‌السلام چه کراماتی مشاهده شده است! کسی در رؤیا دید که به حرم حضرت رضا علیه‌السلام مشرف شده و متوجه شد که گنبد حرم شکافته شد و حضرت عیسی و حضرت مریم علیهما‌السلام از آنجا وارد حرم شدند. تختی گذاشتند و آن دو بر آن نشستند و حضرت رضا علیه‌السلام را زیارت کردند.روز بعد، آن کس در بیداری به حرم مشرف گردید. ناگهان متوجه شد حرم کاملاً خلوت می‌باشد! حضرت عیسی و حضرت مریم علیهماالسلام از گنبد وارد حرم شدند و بر تختی نشستند و حضرت رضا علیه‌السلام را زیارت کردند. زیارتنامه می‌خواندند. همین زیارتنامه معمولی را می‌خواندند. پس از خواندن زیارتنامه از همان بالای گنبد برگشتند. دوباره وضع عادی شد و قیل و قال شروع گردید. حال، آیا حضرت رضا علیه‌السلام وفات کرده است؟!منبع:برگی از دفتر آفتاب، ص۱۶۲

ترویج بدحجابی در نمایشگاه حجاب +تصاویر

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از دانا، هفتمین نمایشگاه عفاف و حجاب با عنوان «گوهر زیبایی» هفته گذشته در بخش جنوبی مصلای امام خمینی(ره) برپا شد. توسعه و ترویج الگوهای حجاب، ایجاد تنوع در اقلام و ملزومات مورد نیاز حجاب از اهداف برپایی این نمایشگاه اعلام شد. اما با نگاهی گذرا به این نمایشگاه و محصولات عرضه شده در آن باید گفت که متاسفانه در این نمایشگاه محصولاتی که هیچ تناسبی با عفاف و حجاب نداشت نیز عرضه شد. همانطوری که در تصاویر منتشر شده در ذیل به وضوح آشکار است ظاهرا مسئولان برگزاری این نمایشگاه، هیچ نظارتی بر محصولات عرضه شده نداشتند و هر یک از غرفه‌داران هر محصولی را که مد نظر داشته عرضه کرده است. البته این موضوع هم در جای خود قابل بررسی است که چرا مسئولان برگزاری این نمایشگاه هیچ نظارتی بر حجاب غرفه داران نمایشگاهی که به نام عفاف و حجاب برگزار شده نداشتند و غرفه داران در این نمایشگاه که باید خود مروج و الگویی برای حجاب اسلامی باشند با ظاهری متفاوت در محل نمایشگاه حضور پیدا کردند. البته در راستای عدم ترویج فرهنگ غربی ترجیح داده شد تصاویر بیشتری از این نمایشگاه منتشر نشود تا انشا‌لله مسئولان با دیدن همین چند تصویر به خود آمده و فکری برای بهبود اوضاع کنند.

نقش آفريني يك "بي مخ"در صحنه سياست

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از روابط عمومي و اطلاع رساني موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران؛ شماره ۱۴۱ ماهنامه بهارستان منتشر شد. نگاهی به پرونده های مراجع قضایی ایران در بخش " از هردري " نشان مي دهد، در سالهای پایانی دهه ۱۳۳۰، مجموع پرونده های وارده به دادگستری در شش ماه نخست سال ۱۳۳۷ش، بیش از ۳۶۲هزار پرونده بود در حالی که این تعداد، با رشدی قابل توجه به مقدار ۸۰ هزار پرونده، در شش ماه اول سال ۱۳۳۸ش بالغ بر ۴۴۵ هزار پرونده قضایی شد. از ۱۳۳۲ش تا ۱۳۴۱ش، منحنی صعودی میزان چالشهای اجتماعی جامعه ایران، طی یک دهه، به طور نمایانی قابل درک است.بخش هاي تازه تري از ياددداشتهاي روزانه ناصر الدين شاه قاجار و نمونه هاي تازه تري از مشق شاهانه و هنرنمايي هاي سلطان صاحبقران، بخش هاي ديگري از اين نشريه است.پيچ امين الوله هم حكايت خاندان مين الدوله و فخرالدوله است؛ دختر مظفرالدین شاه كه با زرنگی ذاتی ای که داشت همه بار زندگی را به دوش گرفت و مانند مردی کارآزموده که در آن وانفسای بی التفاتی به زنان، کاری کرد کارستان. بزرگ کردن هشت پسر و یک دختر و به سامان رساندن همه آنان، به طوری که در دنیای سیاست و نظامیگری آن زمان سری میان سرها در آوردند.

کنفدراسیون فرهنگ و هنر به ثبت رسید

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از مهر، خلیل ارجمندی مدیرعامل صندوق حمایت از هنرمندان، نویسندگان و روزنامه‌نگاران صبح امروز سه‌شنبه ۹ دی در صبحانه کاری وزیر ارشاد با فعالان بازار سرمایه، با اشاره به اولویت‌های کاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای فعال کردن حوزه اقتصاد فرهنگ در دوره جدید، گفت: ساماندهی صنوف فرهنگی از جمله این محورهاست. باید بپذیریم که تشکل‌های صنفی ما چندان قدرت مانور و فعالیت گسترده‌ای ندارند و لذا وزارت ارشاد باید در این خصوص دست به اقداماتی بزند.وی افزود: در این زمینه یک منشور همکاری حدودا ۲۵ صفحه‌ای با بخش‌های مختلف برای ساماندهی صنوف فرهنگی تدوین شده‌است و خوشحالم که امروز اعلام کنم در حال حاضر کنفدراسیون فرهنگ و هنر به‌عنوان اولین خروجی این تلاش‌ها، در اتاق بازرگانی ایران ثبت شده‌است و فردا (چهارشنبه ۱۰ دی) اولین جلسه اش را در اتاق بازرگانی برگزار می‌کند. ارجمندی همچنین با اشاره به فروش ۲۴ میلیارد تومانی فیلم‌ها در گیشه‌های کشور در سال ۹۲، میزان فروش فیلم را در ۹ ماهه اول امسال بیش از ۴۰ میلیارد تومان اعلام کرد، با این حال گفت: این عدد، عدد بسیار پایینی است، تا رسیدن به وضعیت مطلوب، فاصله بسیاری داریم.مدیرعامل صندوق حمایت از هنرمندان، نویسندگان و روزنامه‌نگاران با اشاره به دو تفاهم‌نامه‌ای که وزارت ارشاد با وزارتین نفت و صنایع و معادن امضا کرده است، آنها را تلاش هایی در جهت فعال کردن حوزه‌های فرهنگی در زمینه های مربوطه خواند و همچنین گفت: ما تلاش کرده‌ایم که موسسات و بانک‌ها را به سرمایه‌گذاری در حوزه‌های فرهنگی و هنری تشویق کنیم و در این زمینه در حال حاضر حدود ۳ بانک، سرمایه‌گذاری برای حمایت از فعالیت‌های فرهنگی و هنری را در دستور کار خود قرار داده اند.ارجمندی همچنین با اشاره به شیوه غلط تامین مالی برای پروژه‌های فرهنگی و هنری در ایران که عمدتا از بازار پول صورت می‌گیرد، ورود پول را به عنوان اسپانسرشیپ عرصه فرهنگ و هنر، یک معضل خواند.مدیرعامل صندوق حمایت از هنرمندان، نویسندگان و روزنامه نگاران که در پایان این نشست تفاهم‌نامه‌ای را با مدیرعامل کانون نهادهای سرمایه‌گذاری ایران امضا کرد، خواستار تشکیل کارگروهی مشترک برای پیگیری مفاد مندرج در این تفاهم نامه شدذ.ارجمندی همچنین از فعالان بازار سرمایه خواست نسبت به سرمایه گذاری در صندوق نیکوکاری که اخیرا مجوز خود را اخذ کرده است، اقدام کنند.

پنجمین جشنواره سراسری تئاتر ایثار

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از نسیم، میعاد صادقی از ارسال ۷۳۵ اثر نمایشی به دبیرخانه پنجمین جشنواره سراسری تئاتر ایثار خبر داد و گفت: این جشنواره در دو بخش نمایش های صحنه ای بزرگسال و کودک و نوجوان(عروسکی و غیر عروسکی) در اسفند ماه سال جاری همزمان با هفته گرامیداشت شهدا برگزار می شود.وی افزود: هنرمندان نقش بی بدیلی در تشریح و تبیین ارزش ها و آرمان های انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در جامعه بر عهده دارند.رییس ستاد پنجمین جشنواره سراسری تئاتر ایثار با اشاره به اینکه هنرمندان در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت نقش اساسی به عهده دارند، افزود: استفاده از تمامی ظرفیت‌های هنری هنرمندان و زبان هنر می‌تواند ارزش‌های دفاع مقدس و فرهنگ ایثار و شهادت را به شیوه‌ای موثر و تاثیر گذار میان نسل امروز نهادینه کند که این امر بدون شک یکی از راه های دستیابی به موفقیت به شمار می رود.وی از فرهنگ ایثار و شهادت به عنوان ناب‌ترین فرهنگ، نام برد و گفت: تلاش در راستای ترویج این فرهنگ ناب وظیفه هر ایرانی متعهد و دوستدار نظام و انقلاب است.معاون پژوهش و ارتباطات فرهنگی بنیاد با اشاره به استقبال کم نظیر هنرمندان و تقدیر و تشکر از آنان، اظهار کرد: در این جشنواره استان های تهران با ۲۲۱ اثر، اصفهان با ۵۵ اثر و قزوین با ۵۲ اثر بیشترین تعداد آثار را به خود اختصاص داده اند.

خدا تماشا می‌کرد...

$
0
0
 دفتر تا خورده 9 دی را می گشایی  و به احترام نجابتش  تمام قد بپا می خیزی  بیاد پرستوهای مهاجر  زیارت نامه می خوانی  اشک های فروریخته را حرکت می دهی  و بغض ناسپاسان را در خود فرو می بری     9 دی کلبه های تاریک را  نوری فراگیر بخشید  و امید را به دلها روانه کرد  9 دی ستاره های آسمانی را زمینی کرد    و پرستوهای زمینی را آسمانی  9 دی خدا تماشا می کرد  9 دی حقیقتی است بی تردید.                                        علیرضا زرقانی -7/10/91

۹دی دشمنان و کفار را مایوس کرد

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از نسیم، محسن مؤمنی شریف رئیس حوزه هنری در جشنواره مردمی رسول آفتاب گفت: حماسه ۹ دی موجب شد که کفار و دشمنان از کشور ما مأیوس شوند و چشم طمع خود را از مردم ما کم کنند.وی افزود: این جشنواره در سال نخست خود از زنده یاد امیر حسین فردی، در سال دوم از محمدرضا سرشار، در سال سوم از گلعلی بابایی تقدیر و تجلیل کرده است و امسال نیز از جهانگیر خسرو شاهی تقدیر می کند.مومنی ادامه داد: جهانگیر خسروشاهی فردی است که سلوک و فضائل اخلاقی وی برای همه قابل تأسی است. او فردی بزرگ و با افتخار است. این ویژگی او برای ما جالب بود که او بدون توجه به تجربه‌های نویسندگان غربی کتابی برای دفاع مقدس خلق کرده بود زیرا در آن دوران بخشی از نویسندگان به تجربه‌های نویسندگان غربی متکی بودند.رئیس حوزه هنری خاطرنشان کرد: خسروشاهی فعالیت های خود را صرفا به ادبیات و ادبیات داستانی محدود نکرده بود. بلکه در حوزه‌های مختلفی چون سینما و فیلم مستند فعالیت کرده و در حوزه‌های اندیشه‌ای با افرادی همچون مرحوم فردید و استاد داوری اردکانی دوستی و مراوداتی داشته است.وی تصریح کرد: نکته جالب اینکه همزیستی با هنرمندان در طول این سال‌ها تأثیری بر شخصیت جهانگیر خسروشاهی نداشته بلکه برعکس توانسته تأثیر نیز بگذارد. در حقیقت او از سال ۶۹ به بعد متواضع‌تر شده است.راضیه تجار نویسنده که در این مراسم حضور داشت در سخنانی گفت: همه ما نویسندگان یک قرارداد پنهانی منتهی ایمانی با هم امضا کردیم که موجب شده همه ما گرد هم بیاییم. سبک زندگی همه ما موجب شده تا در این راه که قلم زدن در جهت فرهنگ پاسداری از انقلاب اسلامی است گام برداریم.وی افزود: در عمر ۳۵ ساله ای که از انقلاب اسلامی ایران گذشته است همه ما به نوعی خیشاوند هم شده ایم. حتی بیش از فامیل های خود همدیگر را می بینیم. من در دیدارهای اندکی که با خسروشاهی داشتم احساس می کنم که او را بسیار خوب می شناسم.تجار ادامه داد: او خنجری در پشت خود ژنهان نکرده بود و یا سلامی از روی خیانت باشد به کسی نکرده بود. او از آن دسته افرادی است که بی دلیل خوب است.
Viewing all 16076 articles
Browse latest View live