به گزارش جهان به نقل از فرهنگ نیوز، هر چند فیلم سینمایی بدون مرز جایزه جشنواره آینده آسیا را از جشنواره توکیو برده است و بر خلاف مقررات وارد جشنواره فیلم فجر شده اما هرگز نمی توان آن را اثری شاخص درباره سینمای جنگ و ضد جنگ دانست. اولین ساخته امیر حسین عسکری درباره پسر بچه ای است که هر روز برای ماهیگیری به کشتی به گل نشستهای در نقطه صفر مرزی پا میگذارد و آنجا را به محلی برای آرامش خود تبدیل کرده، اما حضور پسر بچه ای عرب آرامش او را به هم می ریزد. آنها در ابتدا با یکدیگر به شدت اختلاف دارند و با هم دعوا می کنند. اما پس از اتفاقاتی پسر بچه ایرانی متوجه می شود شخصی که آرامشش را بر هم ریخته اصلاً پسر نیست و دختری است که خود را به شکل پسرها درآورده. پس از انفجار یک مین در نقطه صفر مرزی بعد از گذشت چند سکانس دختر فیلم با فرزندی با چشم گریان به کشتی باز می گردد، و پسرک ایرانی برای آنان شیر خشک و غذا تهیه می کند، چند روزی می گذرد و سربازی آمریکایی به جمع آنان اضافه می شودو قصد دارد دختر عرب را گروگان بگیرد که با شجاعت پسر ایرانی، سرباز آمریکایی تسلیم و داخل یکی از اتاق های کشتی زندانی می شود، مدتی می گذرد و در پی تشنگی سرباز آمریکایی، روابط این سه شخصیت با هم گرم تر می شود تا اینکه فردای آن روز سرباز آمریکایی و دختر عرب ناپدید می شود. تنها نقطه مثبت، تیتراژ خوبشروع فیلم به خوبی آغاز می شود، نمایی از پسر بچه ای که در حال رکاب زدن دوچرخه است به و به سمت نیزار ها و نقطه صفر مرزی می رود، لباس های خود را برای شنا کردن به سمت کشتی در می آورد ، به محض فرو رفتن در آب، تیتراژ فیلم شروع می شود و مخاطب را با خود همراه می کند و نوید فیلمی جذاب را به او می دهد، اما هر چه زمان می گذرد اتفاق خاصی در فیلم رخ نمی دهد و آنچنان فیلم ملال آور می شود که دیگر کسی توجهی به آن ندارد. یکی از مهم ترین سؤال های موجود در ذهن هر مخاطبی آن است که چرا و به چه دلیلی چنین فیلمی ساخته شده است، فیلمی که تنها می توانست به اندازه یک فیلم کوتاه حرف برای گفتن داشته باشد و وقت مخاطبان را یک ساعت و نیم هدر ندهد. شکنجه گاه مخاطببی شک بدون مرز فیلمی خالی از مفهوم، تکنیک و خلاقیت است و تنها در راه کشف تجربه ای جدید برای گروه تولید خود می باشد. فیلمی تقریباً صامت که در طول ۹۰ دقیقه شاید کمتر از ۱۰۰ کلمه دیالوگ برای آن نوشته شده باشد و از آنجایی که آن هم به بدترین شکل ممکن توسط نابازیگرهای آن ادا می شود، سینما را به شکنجه گاه مخاطبان خود تبدیل می کند. نابازیگرانی که نه تنها معمولی نیستند، بلکه به شدت غیر منطقی هستند و به دنبال ادا درآوردن اند، از سرباز آمریکایی گرفته که در حال شعر دادن است و آن قدر ذلیل که فرق او با یک دوره گرد خیابان مشخص نیست تا دختر عرب و پسر ایرانی که یک لغت را نیز نمی توانند واقعی و به دور از دستپاچگی کارگردان بیان کنند. شاید یکی از علت های نداشتن دیالوگ در فیلم ، لو رفتن اوست که چیزی در چنته برای گفتن ندارد . فیلمنامه ای لا مکان و لازمان فیلمنامه ای که نه گذشته ای دارد و نه آینده ای، کارکترهای فیلم هم نمی دانند برای چه در آن مکان هستند و اصلاً برای چه فعالیت می کنند، تنها در حال دست و پا زدن برای پیش برد خط اصلی داستان که آن هم مشخص نیست یا اگر بخواهیم دقیق بگوییم اصلاً علت و معلولی در منطق فیلمنامه شکل نگرفته که کسی بخواهد درباره آن حرفی بزند. فیلمی لا مکان و لا زمان و البته بی کلام، اگر کارگردانی بخواهد فیلمی خلق کند که کمتر در آن حرف بزند و بیشتر از طریق تصویر مفهوم خود را انتقال دهد، حداقل باید دارای خلاقیت فوق العاده در زیبایی شناسی بصری باشد که آن هم تنها در فیلم های کوتاه مصداق پیدا می کند و نه در ۹۰ دقیقه فیلم سینمایی. بدون مرز در آرزوی بیان صلح و عواطف انسانی است اما هیچ گاه به آن دست پیدا نکرده، در پی بیان صلح و آرامش است. اما نمی تواند آن را به درستی ادا کند و اینجاست که مخاطب نمی تواند حرف کارگردان را باور کند. زیرا آنقدر فضا خالی از عقلانیت است که جایی برای فکر و اندیشه نمی گذارد.فیلم |
↧
فیلمی که فقط تیتراژش دیدنی بود!
↧