به گزارش گروه جهاد و مقاومت جهان نیوز، آرپی جی زنی، از دشوار ترین بخش های جنگ بود و آرپی جی زنان زبده، قابل تحسین ترین رزمندگان(البته بعد از تخریب چی ها) به شمار می رفتند.یک آر پی جی زن، ناچار بود برای هدف گرفتن یک تانک، به فاصله ای نزدیک با آن برسد و در تیررس تیربارچی تانک و حتی گلوله مستقیم تانک های دیگر یا همان تانک مورد هدف مستقر شود. دیگر آن که موفقیت یا عدم موفقیت آر پی جی زن در متوقف کردن تانک های مهاجم، نقش بسیار زیادی در روحیه ی رزمندگانی داشت که به دلیل فقدان نیروی زرهی، در برابر هجوم تانک ها کاملا بی دفاع و بی پناه بودند. گاهی با زدن یک یا دو تانک، سرنوشت یک محورعملیاتی تغییر می کرد و گاهی چند تانک می توانستند محوری را که با زحمات فراوان آزاد شده بود، به سقوط بکشانند. انهدام تانک های دشمن،در جبهه مقابل نیز، که تکیه فراوانی به نیروی زرهی داشت، تاثیرات فراوانی می گذاشت و گاهی چند آرپی جی زن کارکشته می توانستند یک گردان تانک را به بدترین وضعیت ممکن بکشانند. در هر حال، آرپی جی زن ها همیشه محبوب و مورد عنایت خاص همرزمانشان بودند.در عکس زیر، یک بسیجی آرپی جی زن، به محل ماموریت خود می رود تا با کندن سنگری انفرادی، آماده نبرد با تانک های دشمن شود. علاوه بر یک بیلچه ، هندوانه ای هم به رزمنده ی آرپی جی زن داده شده است تا خستگی ناشی از کندن سنگر را تا حدودی جبران کند.هندوانه ای که قرار است در گرمای خوزستان، جگرِ شیرِ آرپی جی زن بسیجی را خنک کرده و توان او را برای تمرکز بر هدف و شکار غول های آهنی متجاوز مضاعف گرداند. گوارای وجودش ، |
↧
عکس / هندوانه علیه تانک
↧
شبیه ترین افراد به پیامبر (ص) که بود؟
↧
↧
حرمرضوي پساز انفجار 30 خرداد73 +فیلم
به گزارش جهان به نقل از فارس، بیست سال پیش در چنین روزی درست روز عاشورای سال ۱۴۱۵ هجری قمری در ساعت ۱۴:۲۶ دقیقه جمعیت عزادار حسینی حرم رضوی شاهد جنایت هولناکی از سوی منافقان کوردل بود. در حالی که رواقها و صحنها و بستهای حرم مملو از جمعیت عاشقی است، ذکر یا حسین بر لبان آنها قطع نمیشود و صدای نوحه صحن رضوی را عطرآگین کرده است، در این حین انفجاری سهمگین همه جا را به لرزه در میآورد. بمب که در قسمت بالای سر مبارک ثامنالحجج(ع) منفجر میشود و همه چیز را در هم میریزد و زائران را وحشت زده و سراسیمه به اطراف مینگرند، شدت انفجار به حدی است که اعضای بدن تعدادی از زائران همچون سر و دست و پا و انگشت جدا شده و به اطراف محل حتی پشت بام حرم و سقف ضریح مطهر پراکنده میشود. نه تنها سطح حرم و روضه منوره رضوی آغشته میشود، بلکه قطعات خرد شده پوست و گوشت زائران به همراه خون، سطح دیوارهای حرم مطهر امام و داخل آن را پوشانده و به خون آغشته میشوند و بوی خون و سوختگی و دود، فضای حرم رضوی را پر میسازد. طاقت فرساترین و سوزناکترین صحنه برای خدام رضوی آنجایی است که باید به جمع آوری و پاکسازی حرم مطهر از قطعات ریز ریز شده گوشت، پوست و خون بدنهای پاره پاره شده زائران بپردازند، به گونهای که باقی مانده بدنهای زائران در ظهر عاشورای حسینی(ع) در سطح بیشتر رواقها همچون رواق دارالحفاظ، دارالسعادة و نیز گنبد الله وردیخان، گنبد حاتم خانی و... بخش وسیعی از دیوارها را پوشانیده است، این کار سخت و جگرسوز در همان شب و با زحمت بسیار انجام گرفت و صبح روز بعد حرم فرزند موسی بن جعفر(ع) آماده زیارت و طواف عاشقان دلسوخته و عزادار شد. به مناسبت سالروز هتک حرمت به ساحت امام علی بن موسیالرضا(ع)، فیلمی از این حادثه هولناک در ادامه میآید که حاوی صحنههای دلخراشی است.فیلم |
↧
مصاحبه رهبر انقلاب درباره دکتر شریعتی
به گزارش جهان به نقل از ایسنا امروز 29 خرداد، سی و ششمین سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی است. بخش هایی از گفت و گوی مجله سروش (شماره 102 ، خرداد 1360 ) با حضرت آیت الله خامنه ای که در آن نقل قولی هم از امام خمینی (ره) درباره دکتر علی شریعتی دارند از این قرار است: با توجه به اینکه شما با دکتر شریعتی سابقه دوستی و صمیمیت داشتید و با او از نزدیک آشنا بودید، آیا تمایل دارید در مورد چهره و شخصیت او با ما مصاحبه کنید؟ بسم الله الرحمن الرحیم. بله، من حرفی ندارم که درباره شخصیت شریعتی و معرفی شخصی از جوانب انسانی که برای مدت های مدیدی مرکز و محور گفت و گوها و قال و قیل های زیادی بوده، آشنایی های خودم را تا حدودی که در این فرصت می گنجد بیان کنم. به نظر من شریعتی برخلاف آنچه که همگان تصور می کنند یک چهره همچنان مظلوم است و این به دلیل طرفداران و مخالفان اوست؛ یعنی از شگفتیهای زمان و شاید از شگفتیهای شریعتی این است که هم طرفدارانش و هم مخالفانش نوعی همدستی با هم کردهاند تا این انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگهدارند و این ظلمی به اوست. مخالفان او به اشتباهات دکتر شریعتی تمسک می کنند و این موجب می شود که نقاط مثبتی که در او بود را نبینند. بیگمان شریعتی اشتباهاتی داشت و من هرگز ادعا نمیکنم که این اشتباهات کوچک بود. اما ادعا میکنم که در کنار آنچه که ما اشتباهات شریعتی میتوانیم نام بگذاریم، چهره شریعتی از برجستگیها و زیبایی هایی هم برخوردار بود. پس ظلم است اگر به خاطر اشتباهات او برجستگی های او را نبینیم. من فراموش نمی کنم که در اوج مبارزات که می توان گفت که مراحل پایانی قال و قیل های مربوط به شریعتی محسوب می شد، امام در ضمن صحبتی بدون این که نام از کسی ببرند، اشاره ای کردند به وضع شریعتی و مخالفت هایی که در اطراف او هست، نوار این سخن همان وقت از نجف آمد و در فرونشاندن آتش اختلافات موثر بود. در آنجا امام بدون این که اسم شریعتی را بیاورند این جور بیان کرده بودند: کسی را که خدماتی کرده (چیزی نزدیک به این مضمون) به خاطر چهار تا اشتباه در کتاب هایش بکوبیم این صحیح نیست، این دقیقا نشان می داد موضع درست را در مقابل هر شخصیتی و نه تنها شخصیت دکتر شریعتی؛ ممکن بود او اشتباهاتی بعضا در مسایل اصولی و بیانی تفکر اسلامی داشته باشد، مثل توحید، یا نبوت و یا مسایل دیگر. اما این نباید موجب می شد که ما شریعتی را با همین نقاط منفی باید بشناسیم. در او محسنات فراوانی هم وجود داشت که البته مجال نیست که الان من این محسنات را بگویم، برای اینکه در دو مصاحبه دیگر درباره برجستگی های دکتر من مطالبی گفته ام. این درباره مخالفان. دشمنی دوستان اما ظلم طرفداران شریعتی به او کمتر از مخالفانش نبود؛ بلکه حتی کوبنده تر و شدیدتر هم بود. طرفداران او به جای اینکه نقاط مثبت شریعتی را مطرح کنند و آنها را تبیین کنند، در مقابل مخالفان صف آرایی ها کردند و در اظهاراتی که نسبت به شریعتی کردند سعی کردند او را یک موجود مطلق جلوه بدهند. سعی کردند حتی کوچک ترین اشتباهی را از او نپذیرند. سعی کردند هرگونه اختلافی را که با روحانیون یا با متفکران بنیانی و فلسفی اسلام دارند در پوشش حمایت و دفاع از شریعتی بیان کنند. در حقیقت شریعتی را سنگری کردند برای کوبیدن روحانیت و یا کلا متفکران اندیشه بنیانی و فلسفه اسلام. خود این منش و موضع گیری کافی است که عکس العمل ها را در مقابل شریعتی تندتد و شدیدتر کند و مخالفان او را در مخالفت حریص تر کند. بنابراین من امروز می بینم کسانی که به نام شریعتی و به عنوان دفاع از او درباره شریعتی حرف می زنند، کمک می کنند تا شریعتی را هر چه بیشتر منزوی کنند. متاسفانه به نام رساندن اندیشه های او یا به نام نشر آثار او یا به عنوان پی گیری خط و راه او فجایعی در کشور ما صورت می گیرد. فراموش نکرده ایم که یک مشت قاتل و تروریست به نام "فرقانی ها" خودشان را دنباله رو خط شریعتی می دانستند. آیا شریعتی به راستی کسی بود که طرفدار ترور شخصیت عظیمی مثل شهید مطهری باشد؟ او که خودش را همواره علاقه مند به مرحوم مطهری و بلکه مرید او معرفی می کرد. من خودم از این مطلب را شنیدم، مخالفان را می شود با تبیین و توضیح روشن کرد. می شود با بیان برجستگی های شریعتی، اگر در میان مخالفان معاندی وجود دارد، او را منزوی کرد. اما این گونه موافقان را به هیچ وسیله ای نمی شود از جان شریعتی و از سر شریعتی دور کرد. بنابراین من معتقدم چهره شریعتی در میان این موافقان و این مخالفان چهره مظلومی است و اگر من بتوانم در این باره یک رفع ظلمی بکنم به مقتضای دوستی و برادری دیرینی که با او داشتم، حتما ابایی ندارم. ابعاد ناشناخته شخصیتی شریعتی عده ای معتقدند که معمولا شخصیت ها از دور یا پس از مرگ مبالغه آمیز و افسانه ای جلوه می کنند. آیا به نظر شما در مورد شریعتی نیز می توان این نظر را صادق دانست و آیا چهره او نیز دستخوش چنین آفتی شده است؟ البته من تصدیق می کنم که بخشی از شخصیت شریعتی مبالغه آمیز و افسانه آمیز جلوه می کند، در میان قشری از مردم، اما متقابلا بخش های ناشناخته ای از شخصیت شریعتی هم که آنها به قدر آنچه که بوده اند هم بروز نکرده اند و رویش امروز حساب نمی شود، مثل فرقانی ها هستند، در یک سطح دیگری، کسانی که امروز در جنبه های سیاسی در مقابل یک قشری یا جریانی قرار گرفته اند و خودشان را به شریعتی منتسب می کنند. از آن جمله هستند بعضی از افراد خانواده شریعتی، اینها در حقیقت از نام و از عنوان، از آبروی شریعتی دارند سوءاستفاده می کنند برای مقاصد سیاسی و این طرفداری و جانبداری است که یقینا ضربه اش به شخصیت شریعتی کمتر از ضربه مخالفان شریعتی نیست، وجود دارند. شریعتی را ممکن است به عنوان یک فیلسوف، یک متفکر بزرگ، یک بنیانگذار جریان اندیشه مترقی اسلام، معرفی بکنند. اینها البته همان طوری که اشاره کردید، افسانه آمیز و مبالغه آمیز است و چنین تغیراتی باب مرحوم دکتر شریعتی نیست. اما متقابلا شریعتی یک چهره دردمند پرسوز پیگیر برای حاکمیت اسلام بود، ااز جمله منادیانی بود از طرح اسلام به صورت یک ذهنیت و غلفت از طرح اسلام به صورت یک ایدئولوژی و قاعده نظام اجتماعی رنج می برد و کوشش می کرد تا اسلام را به عنوان یک تفکر سازندگی ساز و یک نظام اجتماعی و یک ایدئولوژی راهگشای زندکی مطرح کند. این بعد از شخصیت شریعتی آنچنان که باید و شاید شناخته نشده است و روی این بخش وجود او تکیه نمی شود. می بینید که اگر از یک بعد از سوی قشری از مردم شریعتی چهره اش مبالغه آمیز جلوه می کند، باز بخش دیگری از شخصیت او و گوشه دیگر از چهره او حتی ناشناخته و تاریک باقی مانده است. بنابراین می توانم در پاسخ شما بگویم بله، در صورت مشروط در مورد شریعتی هم این بیماری وجود داشته است، اما نه به صورت کامل و قسمت هایی از شخصیت او آنچنان که باید هم حتی شناخته نشده است. شریعتی و آغازگری ها نقش دکتر شریعتی در آغازگری ها چه بود؟ آیا او را در این مورد با اقبال یا سید جمال می توان مقایسه کرد؟ البته شریعتی یک آغازگر بود. در این شک نباید کرد. او آغازگر طرح اسلام با زبان فرهنگ جدید نسل بود. قبل از او بسیاری بودند که اندیشه مترقی اسلام را آنچنان که او فهمیده بود فهمیده بودند. چنین کسانی اما هیچ کدام این موفقیت را پیدا نکردند که آنچه را فهمیده بودند در غالب واژه ها و تغییراتی که برای نسل امروز ما و یا بهتر بگویم نسل آن روز شریعتی، نسلی که مخاطبین شریعتی را تشکیل می داد گیرایی داشته باشد مطرح کنند. موفق نشده بودند به زبان آنها این حقایق را بیان کنند. جوری که برای آنها قابل فهم باشد این مسایل را بگویند. شریعتی آغازگر طرح جدیدترین مسایل کشف شده اسلام مترقی بود به صورتی که برای آن نسل پاسخ دهنده به سوال ها و روشن کننده نقاط ابهام و تاریک بود. اما اینکه ما او را با سید جمال یا با اقبال مقایسه کنیم، نه! اگر کسی چنین مقایسه ای بکند ناشی از این است که اقبال و سید جمال را به درستی نشناخته است. دقیقا در یکی از جلسات یادبود مرحوم دکتر، شاید چهلم او بود، در مشهد سخنرانی، سخنرانی کرد و او را حتی از سید جمال و از کواکبی و از اقبال و اینها هم برتر خواند، بلکه با آنها غیر قابل مقایسه هم دانست. همان وقت هم این اعتراض در ذهن کسانی که شریعتی را به درستی می شناختند پدید آمد؛ زیرا تعریف از شریعتی به معنای این نیست که ما پیشروان اندیشه مترقی اسلام را تحقیر کنیم. با توجه به دوستی و ارتباط عمیق و نزدیک بین شما و مرحوم شریعتی، شما در مجموع چه احساسی نسبت به خط حرکت مبارزاتی و ایدئولوژیکی و عقیدتی شریعتی دارید و جمعا آن را چگونه برآورد می کنید؟ از مطالبی که گفتم فکر می کنم بتوان گفت که احساسات من نسبت به مرحوم شریعتی چه می باشد، من همیشه شریعتی را یک عنصر پیکاری ناپذیر در خط گسترش فکر اسلامی می دیدم و احساس می کردم. از سال 1336 که من شریعتی را از نزدیک شناختم و با هم دوست شدیم (قبل از اینکه به فرانسه برود) در جلسات کوچکی در حاشیه کار پدرش آقای محمد تقی شریعتی که در کانون نشر فرهنگ اسلامی داشت، او را فردی می دیدم که یک انگیزه تمام نشدنی در او وجود دارد برای آن چیزی که او از اسلام درک می کند. البته تلاش های او را در خارج از کشور من نمی دانم، در حدود 5 الی 6 سال در خارج از کشور بود، یعنی همان سال 1336 بود که به خارج از کشور رفت و اواخر سال 1342 بود که به ایران برگشت. بعد از آنکه ایشان به ایران مراجعت کردند، چهار الی پنج سالی به طور محدود فقط در دفتر کارش در مشهد بود و بعد در سطح ایران این تلاشش به خوبی مشهود شد. او یک انسان تلاشگر و در راه عقیده و فکر اسلامی خستگی ناپذیر و ارعاب ناپذیر بود. وجودی بود که در یک مقطع زمان واقعا به وجود او نیاز بود و او خلایی را پر کرد. البته این به آن معنی نیست که کار شریعتی بی عیب و نقص بود. یقینا کار او اگر فارغ از بقیه تلاش هایی که در جامعه انجام می داد، مورد ملاحظه قرار بگیرد، یک کار کاملی نخواهد بود؛ اما در کنار تلاش هایی که آن روز انجام می گرفت، حقیقتا یک جریان برای گسترش فکر اسلامی بود. |
↧
تصاویر حضور رهبر انقلاب در جمکران
به گزارش جهان به نقل از فارس، یکی از مکانهای مقدس برای دعا و راز و نیاز با امام زمان(عج) طبق روایات رسیده مسجد مقدس جمکران در شهر قم است، به همین منظور در ادامه به تاریخچه مختصر احداث مسجد مقدس جمکران از کتاب «نجمالثاقب» تألیف محدث نوری اشاره میشود.شیخ حسن بن مثله جمکرانی میگوید: من شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان سال ۲۷۳ هجری در خانه خود خوابیده بودم که ناگهان عدهای از مردم به در خانه من آمدند و در حالی که نیمی از شب گذشته بود، مرا بیدار کردند و گفتند: «برخیز و خواسته امام مهدی(عج) را اجابت کن که تو را میخواند».حسن بن مثله جمکرانی میگوید: برخاستم و به در خانه آمدم، جماعتی از بزرگان را دیدم؛ سلام کردم، جواب دادند و آنگاه مرا آوردند تا جایگاهی که اکنون مسجد است. دیدم تختی گذاشتهاند و فرشی بر آن پهن کردهاند و ...؛ جوانی سی ساله بر آن بالشها تکیه کرده و شخصی پیر در مقابل او نشسته و کتابی در دست گرفته و میخواند، آن پیرمرد حضرت خضر(ع) بود.آن پیرمرد مرا نشاند و امام(عج) به من فرمود: «برو و به حسن بن مسلم بگو که تو چند سال است که در این زمین میکاری و ما خراب میکنیم و پنج سال است که زراعت میکنی و امسال دوباره زراعت کردی، دیگر اجازه نداری که در این زمین زراعت کنی و باید هر نفعی که از این زمین بردهای، برگردانی تا در این مکان مسجد بنا کنند، به او بگو: حق تعالی این زمین را از میان زمینهای دیگر برگزیده است و تو آن را همراه زمین خود گرفتی و حال آن که خداوند به سبب این عمل تو، دو پسر جوانت را از تو گرفت و تو بیدار نشدی»!.حسن بن مثله گفت: ای مولای من، باید لیل و نشانی بر گفته شما داشته باشم تا مردم حرف مرا تصدیق کنند. حضرت(عج) فرمود: «ما در این جا علامتگذاری میکنیم، تا تو را تصدیق کنند، تو نزد سید ابوالحسن برو و بگو تا حسن بن مسلم را حاضر کند و درآمد چند ساله این زمین را از او بگیرد و خرج بنای مسجد کند و مابقی مخارج مسجد را از «رهق» (یکی از روستاهای کاشان) بیاورد و مسجد را تمام کند».در ادامه تصاویری از حضور رهبر انقلاب را در مسجد مقدس جمکران را مشاهده میکنید: |
↧
↧
اولین سفیر جوان امام زمان(عج) کیست؟
به گزارش جهان، هفتمین روز از دهه مهدویت به نام «مهدویت و جوان» نامگذاری شده است، نشان از جایگاه ویژه جوانان در دوران عصر غیبت و به خصوص دوران ظهور دارد.طبق روایات رسیده از ائمه معصومین(ع) اکثریت مطلق یاران خاص و انصار حضرت حجت(عج) را جوانان تشکیل میدهند، آری! همان گونه که جوان مظهری از نشاط، شادی، طراوت، معنویت، محبت، تلاش و معرفت است، حکومت حضرت مهدی(عج) نیز عرصه درخشش جوانان خواهد بود و این نشاط و شادی در سطح جهان گسترده خواهد شد.درباره اینکه چرا جوانان بیشترین تعداد یاران حضرت حجت(عج) را تشکیل میدهند باید گفت، چون نسل جوان از فطرت دست نخورده و سرشت پاکی بهرهمند است، در طول تاریخ همواره از حرکتهای اصلاحی و دینی استقبال و حمایت کرده است.این امر در همان ابتدای آغاز رسالت پیامبر(ص) و پیش از آشکار شدن رسالت ایشان با لبیک گفتن جوانان به دعوت حق به منصه ظهور رسید و پیغمبر(ص) نیز با سپردن کارهای مهم به جوانان به مقام جوان ارج نهاد، این رویه در زمان امامان معصوم(ع) نیز ادامه یافت به گونهای که جوانان نقش و جایگاه مهمی در اشاعه و ترویج معارف شیعی داشتند.نمونه ملموستر آن حضور پرشور و پویای جوانان مسلمان در تمام مراحل انقلاب اسلامی بود که با حضور حماسی، از جان خود در راه رشد، بالندگی و پیروزی انقلاب مایه گذاشتند و بیشک میتوان ادعا کرد که اگر حضور چشمگیر و حماسی جوانان در انقلاب اسلامی ایران نبود، امروز سرنوشت انقلاب و جایگاه آن معلوم نبود.*چهره امام زمان(عج) در دوران ظهوراین در حالی است که تشکیل حکومت جهانی اباصالح المهدی(عج) نیز بر نیروی فراوان و با نشاط جوان تکیه دارد، به گونهای که اباصلت هروی از امام رضا(ع) در مورد علامت حضرت مهدی(عج) در زمان قیام سؤال میکند، حضرت(ع) در جواب میفرماید: «عَلامَتُهُ اَن یَکونِ شیخِ السِن شابَ المَنظَر حَتی انَ الناظِرَ الیهِ لَیَحسَبَ اِبن اربَعینَ سنَة اَو دُونها، واَن مِن علامَتِهِ اَن لا یهرُمُ بِمُرُورِ الاَیامِ وَاللیالی حتی یَأتیَ اَجَلُهُ»؛(۱) نشانه و علامت حضرت این است که از نظر سن پیر ولی از نظر ظاهر جوان است، به حدی که اگر کسی به او توجه کند او را در سنین ۴۰ و یا کمتر مییابد و نشانه او این است که به گذشت روزها و شبها پیر نمیشود تا زمانی که وقت رحلتش فرا رسد، آری! رهبر این جامعه جهانی، جوان با تمام نشاط و قدرت جوانی است گرچه عمر دراز بر او گذشته باشد.البته در روایتی از امام صادق(ع) درباره یاران جوان امام زمان(عج) هنگام ظهور این گونه یاد میشود که چگونه جوانان نقش اصلی را در قیام حضرت ولی عصر(عج) ایفا میکنند، امام(ع) میفرماید: «بیَنا شِبابَ الشیعَة عَلی ظُهورِ سُطوحِهِم نیامً اذاً تَوافُوا اِلی صاحِبِهِم فی لَیلَةَ واحِدَةٍ علی میعادٍ فَیُصَبحُونَ بمکةِ»،(۲) جوانان شیعه پشت بامهای خویش در خوابند که ناگهان ندای صاحب خود در یک شب بدون وعده قبلی پاسخ میدهند و صبح در مکه حضور دارند.*آماری از تعداد حضور جوانان در حکومت مهدوی به روایت امام علی(ع)با این وجود روایت جالبی از امام علی(ع) نقل شده است که امیرالمؤمنین(ع) به صراحت از تعداد جوانان در حکومت مهدوی سخن به میان میآورند، ساقی کوثر(ع) میفرماید: «اَصحابَ المَهدی شَبابَ لاکهُولَ فیهِم اِلا مَثل کحلِ العَینِ والملحِ فی الزادِ وَاَقَلُّ الزّاد المِلح»،(۳) یاران مهدی(عج) جوانند و پیری در آنها نیست مگر مثل سرمه چشم و یا به اندازه نمک در زاد و توشه سفر که معمولاً نمک کمترین وسیله سفر است.چنین نسل جوانی اداره تحت عنایات و قدرت امام زمان(عج) را به عهده خواهند داشت و کفر و ستم و بیداد را از صحنه زمین محو خواهند کرد.*نخستین سفیر جوان امام مهدی(عج) کیستامام جعفر صادق(ع) میفرماید: هنگام ظهور آن حضرت، جوانی از سوی آن حضرت به عنوان سفیر انتخاب میشود و از جانب آن حضرت به سوی مکه میرود تا پیام امام را به اهل مکه برساند و آنها را به پیروی از حکومت حق فراخواند، -در برخی روایات، از او با عنوان «نفس زکیه» و «سید حسنی» یاد شده است- وی خود را به مکه میرساند و پیام آن حضرت را به مردم ابلاغ میکند، اما حکمرانان مکه او را میان رکن و مقام به شهادت میرسانند، این جوان سلحشور، نخستین سفیر حضرت حجت و اولین شهید در راه تحقق حکومت جهانی امام زمان(عج) است.(۴)*ویژگیهای یاران جوان امام مهدی(عج) از منظر قرآنحال که مشخص شد جوانان اکثریت یاران حضرت صاحب الامر(عج) را تشکیل میدهند، به بازخوانی اجمالی ویژگیهای یاران امام مهدی(عج) در قرآن میپردازیم:- متواضع هستند: «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا»- اهل طاعت و سجده و قیام هستند: «وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیَاماً»- اهل پرورش جاهلان و نادانهای جامعه هستند: «وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا»- اهل اعتدالند: «إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا»- موحدند و غیر خدا را نمیخوانند: «لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ»- خود را آلوده به گناه که منجر به ورود به جهنم میشود نمیکنند: «وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ»- به جان انسانها احترام میگذارند: «وَلَا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ»- دنبال پاکسازی روان خویش هستند: «مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً»- پاکدامنند: «وَلَا یَزْنُونَ»- جبران کننده عقب ماندگیها و پرکننده خلأها هستند: «إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا»- کلامشان صحیح است: «وَالَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ»- اهل لغو نیستند: «وَإِذَا مَرُّوا بِاللَغْوِ مَرُّوا کِرَامًا»- حتی مرتکب مقدمات گناه هم نمیشوند و در مجالس گناه هم شرکت نمیکنند: «وَإِذَا مَرُّوا بِاللَغْوِ مَرُّوا کِرَامًا»- امام دیگرانند: «وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا»- پرورش دهنده نسل سالم و مفید هستند: «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ»- ایمان دارند: «قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ»-- بنده خدی متعال هستند و امور خود را واگذار به خدای متعال میکنند: «ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِبَادًا لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ»- شیطان را به زانو در آوردهاند: «وَ لأغوِیَنَّهُم أجمَعِینَ إلاّ عِبَادَکَ مِنهُمُ المُخلَصِینَ»- در کار خیر از همدیگر سبقت میگیرند: «وَیُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ أُولئِکَ مِنَ الصَّالِحینَ»- ویژگیهای صالحین را دارند، یعنی صددرصد اعمالشان صالح است: «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ»*پینوشتها:۱- بحار الانوار جلد ۵۲، صفحه ۲۸۵۲- بحار الانوار جلد ۵۲، صفحه ۳۷۰۳- بحار الانوار جلد ۵۲، صفحه ۳۲۳۴- ارشاد،مفید، جلد ۲، صفحه ۳۶۸ |
↧
3 فرمانده لشکر ۲۷ محمدرسولالله
به گزارش جهان به نقل از مشرق، لشکر ۲۷ محمد رسول الله(صلوات الله علیه) در طول سال های دفاع مقدس، اصلی ترین یگانِ پیاده ی سپاه پاسداران به شمار می رفت و نقش غیر قابل انکاری در اکثر عملیات های جنگ هشت ساله ایفا نمود. این لشکر که امروز به «سپاه محمد رسول الله» تبدیل شده است، در طول جنگ چهار فرمانده ی لشکر و ده ها فرمانده ی گردان و گروهان خود را تقدیم انقلاب اسلامی نمود.تصویری که در پیش رو دارید، عکسی است منحصر بفرد از سه فرمانده ی شهید لشکر ۲۷ محمد رسول الله(صلوات الله علیه): حاج عباس کریمی، فرمانده ی لشکر (شهادت: ۲۴ اسفند ۱۳۶۳- عملیات بدر)حاج مجید رمضان، رییس ستاد لشکر(شهادت: ۲۵ دی ۱۳۶۵- عملیات کربلای ۵)حاج محمد عبادیان، فرمانده پشتیبانی و تدارکات لشکر( شهادت: ۲۴ دی ۱۳۶۵ - عملیات کربلای ۵) |
↧
عکس / رییس شورای شهر تهران در کنار برادرش
به گزارش جهان نیوز، مهندس مهدی چمران، رییس فعلی شورای شهر تهران، در سال 1320 در تهران متولد شد. ایشان فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ارشد معماری در دانشگاه تهران است.مهندس چمران،پیش از حضور در شورای شهر تهران، معاونت فرهنگی ستاد فرماندهی کل قوا و مشاور تحقیقات علمی رئیس ستاد فرماندهی کل قوا نیز بوده است. مهندس چمران، با 71 سال سن، در آخرین انتخابات شورای شهر تهران که چند روز قبل انجام گرفت، مجددا مجوز ورود به دوره جدید شورای شهر را پیدا کرد. او برادر کوچک تر شهید دکتر مصطفی چمران و مسئول بنیاد شهید چمران نیز می باشد. در ایامی که شهید دکتر چمران، از لبنان به ایران بازگشت و در متن انقلاب اسلامی به فعالیت مشغول شد، مهدی نیز در کنار وی حاضر بود و در ستاد جنگ های نامنظم نیز، در رکاب برادرش حضور داشت.عکس زیر که در سال 1358 گرفته شده است، مهدی چمران را در کنار برادرش دکتر مصطفی چمران به تصویر کشیده است. 31 خرداد ماه امسال، برابر است با 3ی و دومین سالگرد شهادت دکتر مصطفی چمران ، که مهندس چمران و یک نسل از انقلابیون ایران اسلامی، مرهون نام و راه و رسم آن شهید بزرگوار هستند. شادی روحش صلوات |
↧
تشییع جنازه استاد جلیل شهناز
↧
↧
عکسی کمتر دیده شده از وزیر دفاع ایران و رییس جمهور سوریه
به گزارش جهان نیوز، عکسی که می بینید، همزمان با سی و دومین سالگرد شهادت دکتر مصطفی چمران، برای نخستین بار در این ابعاد توسط جهان نیوز در فضای مجازی منتشر می شود. در آبان ماه سال 1358، کشور الجزایر، بیست و پنجمین سالگرد انقلاب علیه اشغالگران فرانسوی را جشن گرفت و از سران کشورهای جهان برای شرکت در این جشن ها دعوت نمود. عکس زیر، در الجزایر و در جریان جشن های مذکور گرفته شده است. دکتر مصطفی چمران، به عنوان وزیر دفاعِ دولت موقت، همراه هیئت ایرانی در این جشن ها شرکت نمود. در عکس، دکتر مصطفی چمران، در حال گفتگو با مرحوم "محمد حافظ الاسد"، رییس جمهور پیشین سوریه در جریان اجلاس الجزایر می باشد. |
↧
نیوشا ضیغمی: فقط چهره ملاک نیست
↧
نظر جالب میرشکاک درباره صادق هدایت
↧
دلیل لرزش بدن اولیاء خدا در نماز
به گزارش جهان به نقل از تسنیم، دویست و چهل و نهمین جلسه درس اخلاق آیتالله قرهی با موضوع «شر» روز چهارشنبه هفته گذشته در مهدیه القائم المنتظر(عج) برگزار شد. مشروح این جلسه به شرح زیر است:بندگی؛ مقدّر شده برای انسان از روز ازل!آنچه که خدای متعال، از روز ازل و از روز خلقت انسان، برای انسان مقدّر داشت؛ بنده شدن بوده است. پروردگار عالم خلقت ما را در باب بندگی قرار داد، «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ». بندگی برای انسان میسور نمیگردد، إلّا به ترک آنچه ما سوی الله است. اولیاء خدا و عرفای عظیمالشّأن بیان کردند: حکمت هم موقعی در قلب انسان قرار میگیرد که از دنیا بریده باشد.مولیالموالی، امیرالمؤمنین(علیه الصّلوة و السّلام) فرمودند: آن موقعی حکمت بر قلب کسی قرار میگیرد که بداند دنیا، فانی است و بقا، جای دیگر است و آن که فهمید دنیا، فانی است، علقه به دنیا نخواهد داشت که عمده شرّ، هم همین علقه به دنیا است.دنیای راکب!حال، میخواهیم ببینیم راه این که انسان، بالجد به دنیا وابسته نشود، چیست؟ یعنی راه این که انسان در دنیا باشد و از دنیا بهره ببرد، امّا فریب دنیا را نخورد. آیتالله العظمی نائینی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به شاگردانشان یک تعبیر بسیار عالی را بیان کردند. ایشان فرموده بودند: دنیا در دو حال است، یک حالش، حال غالب است و آن این که دنیا، راکب است، نه مرکب؛ یعنی دنیا بر انسانها سوار است و یک حال هم حال مغلوب است.فرمودند: حال اوّل که معالأسف اکثر مردم در دنیا دچار آن میشوند، این است که دنیا بر آنها سوار میشود. یعنی عوض این که آنها از دنیا بهره بگیرند و استفاده کنند و سوار بر دنیا باشند؛ دنیا بر آنها سوار است. لذا بیان میکنند: دنیای مذموم است که بر انسان، سوار است.امّا یک عدّه هم هستند که برعکس، آنها بر دنیا سوارند، قلیلند، امّا متّقین هستند. آنها در همین دنیا استفاده میکنند و بهره میبرند، امّا فریب دنیا را نمیخورند و هیچگاه به دنیا علقه نمیبندند. تازه نسبت به دنیا تنفّر دارند تا نکند دنیا بر ایشان سوار شود و فریبشان دهد.انسان چه کند که اینطور شود تا از اولیاء خدا و مقرّبین حضرت حقّ شود که خدا آنها را میپسندد؟ به تعبیری دیگر انسان چه کند که دنیا در تسخیر او باشد و او سوار بر دنیا باشد، نه این که دنیا سوار بر او باشد؟ یک مطلب، این است که اجازه ندهد لذائذ دنیا به زیر دندان او بماند.چگونه مصیبت را عین رحمت ببینیم؟اولیاء خدا میگویند: آن موقعی که بنده (عبد) بخواهد علقه به دنیا ببندد، پروردگار عالم او را به یک مصیبت ظاهری دچار میکند که به دنیا علاقه نبندد. بندگان حقیقی خدا هم این را عین رحمت و لطف خدا میدانند. لذا نه تنها شکوه نمیکنند که خدایا! چرا به این مصیبت گرفتار شدم، بلکه شکر میکنند، برای این که میدانند این مصیبت، رحمت است. چون اگر این مصیبت نبود، چنان علقه به دنیا پیدا میکردند که دیگر فراموش میکردند دنیا، دار فناست، نه دار بقا. لذا به خاطر همین اگر مصیبتی به آنها وارد شود، آن را رحمت خدا میدانند . شکوه نمیکنند. امّا بعضیها اگر کوچکترین مصیبتی برایشان بیاید، ناله میکنند، فغان میکنند و شکوه به پروردگار عالم میکنند، گاه به جایی میرسد که حتّی دینشان را هم از دست میدهند! امّا اولیاء اینطور نیستند.برای این که انسان به این حال برسد، چه کند؟ میفرمایند: اگر میخواهیم به این حال برسیم، بایداز دنیا به قدر قناعت و رفع احتیاج بهرهبرداری کنیم. این مطلب، نسخه بزرگی است که خیلی شنیدیم، امّا اگر عملیاتی شود، انسان، آرام میشود و دیگر مصیبت برایش عین رحمت میشود. لذا اگر انسان این نسخه را بالجد در زندگیش پیاده کند و از دنیا به قدر رفع احتیاج بهره ببرد، به طوری که به آنچه که ذوالجلال و الاکرام به او مرحمت کرده، قانع باشد؛ دیگر حریص نیست و همیشه با طمأنینه خواهد بود، نگران نیست و غصه نمیخورد. اولیاء خدا در دنیا غصّه نمیخورند؛ اگر هم غصّه بخورند، غصّهشان، دین است.بندگان حقیقی خدا و پرهیز از ذلیل شدن در مقابل دشمن، به خاطر لقمه!پس اگر بخواهیم عبد شویم، نباید وابسته به دنیا باشیم و باید دنیا را فانی بدانیم. اگر بخواهیم به این حال دچار شویم، باید برسیم به آنجا که بدانیم: - همانگونه که آیتالله العظمی نائینی فرمودند - ما باید سوار بر دنیا باشیم، نه دنیا سوار بر ما باشد، از دنیا بهره ببریم، امّا به قدر همان چیزی که باید برای رفع احتیاج داشته باشیم. اگر اینطور شد، دیگر دنیا بر ما سوار نیست، دیگر قناعت پیشه کردیم، حرص نمیخوریم، غصّه نمیخوریم، آرامش به دست می-آوریم، متانت به دست میآوریم، حالمان، حال خوشی میشود و دیگر سراغ بندگی میرویم.اولیاء خدا، بندگان خاصّ پروردگار عالم، عمده مطلبشان و تمام تلاش و همّ و غمّشان، رسیدن به این است که عبدالله (عبد خدا، بنده پروردگار عالم) شوند. آن که در این سیر دارد حرکت میکند، در سیر دنیا نیست، در ازدیاد مال نیست، به دنبال این که در این دنیا حرص بزنم نیست و برعکس، هرچه بود، قانع است. وقتی قانع شد، چون سیر و فکر او به سمت دیگری است و فکرش دنیا نیست، بلکه فکرش بندگی پروردگار عالم است؛ لذا هرطور بگذرد، برایش میگذرد.بنده خدا فقط یک چیز را اجازه نمیدهد که اینطور شود و آن این که در مقابل دشمن و شیطان برای لقمه ذلیل بشود و فقط بندگی خدا را میخواهد. حتّی لقمه را عنوان رفع احتیاج میداند تا در آن سیری که باید به بندگی پروردگار عالم برسد، قدرت و قوه داشته باشد که بتواند حرکت کند.اکل و دفع نزد اولیاء خدا، یکی است!لذا شاید ما این تعبیر را خوب نفهمیم و خیلی هم خوشایندمان نباشد، امّا بدانید ابوالعرفاء، آیتالله العظمی ادیب(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمودند: اولیاء خدا، معصومین، بزرگان، تمام بندگان خاصّ خدا، اکل و دفع در نزدشان، یکی است. عرض کردم: موقعی که میروید دفع فضولات کنید، دعا دارد. بیان شده: چشمتان که افتاد، بگویید: «اللّهم اطعمنی طیباً فی عافیة و اخرجه منّی خبیثاً فی عافیة». لذا وقتی اکلش برای قوت و قدرت داشتن در راه بندگی است و خروج پیدا کردن مواد زائدش هم برای این است که بدن در سلامت باشد؛ پس هر دو یکی است.اولیاء خدا اصلاً در فکر جسم نیستند و اگر هم باشند، فقط برای بندگی است «قَوِّ عَلَى خِدْمَتِكَ جَوَارِحِی»؛ یعنی جسم را هم میخواهند برای خدا و بندگی. لذا کسی که این حال را دارد، سیر فکریاش به سمت پروردگار عالم و بندگی خداست، پس دیگر غصّه دنیا را نمیخورد و غصّهاش فقط آخرت و بنده بودنش است که آیا بنده شدم یا نشدم؟به خاطر همین انبیاء، حضرات معصومین و اولیاء خدا نسخه دادند و گفتند:اگر میخواهید عبد بشوید، باید از شرارتهای نفس دور بشوید و یکی از مطالب بسیار مهمّش همین است که نکند حریص و سیریناپذیر شوید؛ چون در آن صورت خوی پلیدان در شما به وجود میآید.اگر بعضی از مطالب، راجع به خلق و خوی الهی است و مواردی است که سبب میشود انسان به اخلاق الهی متخلّق میشود؛ بعضی از مطالب هم انسان را به خلق و خوی شیطان و دور دن از بندگی خدا مبتلا میکند. میفرمایند: «الشَّرَهُ سَجِیَّةُ الْأَرْجَاسِ» - عرض کردم «الشَّرَهُ» به معنی سیریناپذیری است که جالب است آن هم با شر آمده است - سیریناپذیری، خوی پلیدان و بدان است. اگر انسان، قانع شد دیگر طبیعی است ناراحت نمیشود در پست، مقام و ... چه خواهد شد. اینقدر این مطلب مهم است که اگر انسان مثلاً در جمعآوری مال، قانع باشد، آرامش پیدا میکند.حالا عرض میکنم که یکی از خصائصی که در روایات راجع به علاج سیریناپذیری بیان میکنند، این است که اگر انسان قانع شد، دیگر پارسای حقیقی میشود.باز امیرالمؤمنین(علیه الصّلوة و السّلام) فرمود: «الشَّرَهُ مِنْ مَسَاوِی الْأَخْلَاقِ» سیری-ناپذیری از آن خصلتهای بسیار زشت، اخلاق سوء و بد است. چرا انسان به جایی میرسد که سیری پیدا نمیکند؟! چون اگر به دنیا دل بست، آنقدر جلو میرود که دیگر تمامی ندارد. یک راه برای دلبسته نشدن به دنیابرای اینکه انسان دلبسته به دنیا نشود، اوّل باید بداند اینجا دار فناست و این را باید تمرین کند. اگر جدّاً فهمیدیم که اینجا دار فناست، تمام است. میدانید چرا در قدیم، در روستاها و شهرستانهای کوچک، قبرستانها را ورودی روستا و شهر قرار میدادند؟ برای این که هم موقع ورود و هم موقع خروج که میخواستند سرکارشان بروند، قبرستان را ببینند و به دنیا دل نبندند.شاید بعضیها که درک این مطلب را ندارند، بگویند: اینها میخواهند مردم را به سمت غم و اندوه ببرند، امّا اینها نمیفهمند منظور اولیاء خدا و بزرگان چیست. این مطلب برای آن است که انسان، دلبسته به دنیا نشود. حتّی در بعضی از شهرها، گذشتگانی بودند که قبرهای امواتشان را کنار درب ورودی خانه قرار میدادند که وقتی از خانه بیرون میآمدند، اوّل پایشان روی قبر برود و وقتی هم که میخواستند ورود به خانه پیدا کنند، باز هم اوّل پایشان روی قبر میرفت. لذا دائم به خودشان تذکار میدادند که برای این دنیا نیستی، دائم میفهمیدند که من اصلاً نیامدم اینجا باشم، چقدر راحت لنگر انداختم، اصلاً لنگری نباید بیاندازم، من برای اینجا نیستم، اینجا دار فناست و ... .وقتی کسی جدّی فهمید که این دنیا، دار فناست؛ معلوم است حرص نمیزند و دیگر قانع میشود.چه کسی میتواند تکلیفگرا شود؟چه کسی سیریناپذیر است؟ آنکه باور نکرده باید برود. برای همین آرزوها میکند که بعداً چنین و چنان میشوم، مثلاً معاون وزیر میشوم، بعد وزیر میشوم و بعد رئیس جمهور میشوم! آنوقت اگر هم نشود، معلوم است همه را طوری خطاب میکند که گویی طلبکار است.برای همین قبرها را کنار خانه قرار میدادند و تا درب خانه را باز میکردند، پایشان روی قبر میرفت و میفهمیدند که متعلّق به این دنیا نیستند و برای همین آرام بودند. وقتی کسی آرام شد، تکلیفگرا میشود.یک موقعی عرض کردم که یک مرتبه محضر آیتالله العظمی بهاءالدّینی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بودیم، ظهر بود و ایشان میخواستند ناهار میل کنند، به من و یکی از آقایان فرمودند: شما هم بمانید. در آن هنگام، به ایشان گفتند: کسی آمده و اصرار دارد که شما را ببیند. ایشان اجازه دادند، آن شخص آمد و گفت: میخواهم یک مطلبی بگویم. فرمودند: بفرمایید. گفت: جلوی اینها بگویم؟ فرمودند: بله، بگویید. گفت: میخواهم کاندیدای مجلس بشوم.فرمودند: حتماً تصوّر کردی که بهتر از دیگران هستی و میتوانی از عهده این کار بر بیایی؟ گفت: بله. آقا فرمودند: همین احساس برتر بودن از دیگران، خودش اشتباه است. اگر خودت احساس کردی و میگویی: من از دیگران بهترم؛ یعنی این که اوّلاً خود را به دانستی و بعد بهتر. ما تعجّب کردیم، پرسیدیم: پس چه کنیم؟ بالاخره چه کسانی باید این تکلیف را احساس کنند؟ فرمودند: تنها کسانی که یک عالم ربّانی به آنها تکلیف کند، میتوانند حضور پیدا کنند.لذا وقتی کسی بداند بنده خداست و دین تکالیفش را برایش بیان کرده؛ دیگر حرص نمیزند. برای همین است که میفرمایند: این سیریناپذیری خوی پلیدان است، «الشَّرَهُ سَجِیَّةُ الْأَرْجَاسِ» و از اخلاق زشت و سوء است، «الشَّرَهُ مِنْ مَسَاوِی الْأَخْلَاقِ».لذا کسی که سیری ندارد، گرفتار میشود و همان سیریناپذیری سرآمد همه عیبها میشود. امیرالمؤمنین(علیه الصّلوة و السّلام) میفرمود: «رَأْسُ الْمَعَایِبِ الشَّرَهُ» سیریناپذیری، رأس همه بدیها و عیب-هاست. یعنی با این خصلت، سایر عیبها هم شروع میشود. وقتی حریص به دنیا شدی، طبیعی است سیریناپذیر میشوی و دنیا مدام تو را به سمت خودش میکشد. دیگر یک موقعی میبینی که تمام است و چیزی نداری. به ظاهر خواستی دنیای خود را آباد کنی، امّا آن را هم آباد نکردی؛ چون باید بگذاری و بروی.آسید جمال الدّین گلپایگانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن آیت حقّ میفرمایند: آن کسانی که ثروت انبوهی دارند که به کارشان نیامده، موقعی که مرگشان فرا میرسد، تک تک آن ثروتها سراغشان میآید و شیطان همه آنها را به او جلوه میدهد و بعد میفهمد حتّی خودش هم نتوانسته از آنها هم بهره ببرد و فقط حمّال آنها بوده، جمع-آوری میکرده و گرفتار بوده است.میفرمایند:در آن هنگام، وقتی شیطان میآید، میگوید: ببین خدا ظالم است و از اموال خودت هم استفاده نکردی و ...؛ لذا دینش را هم میگیرد و او جان میدهد. جالب است میگویند: وقتی دارد جان میدهد، یک لحظه میبیند که همه آن اموال، دارالتّجاره، خانهها، ویلاها، باغها و ... به او میخندند و شیطان هم میخندد که نتوانستی بهره ببری و استفاده کنی.اصل و ریشه سیریناپذیریحرص، بدکشنده است و انسان را گرفتار و بیچاره میکند. موقعی که انسان به دنیا گرفتار است، سیریناپذیری برای او میآید. حال، چه میشود که انسان دیگر حریص و سیریناپذیر میشود؟! امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علیّبنابیطالب(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرمایند: علّتش طمع است، «أَصْلُ الشَّرَهِ الطَّمَعُ وَ ثَمَرَتُهُ الْمَلَامَةُ» ؛ اصل و ریشه این حرص و سیریناپذیری، طمع است، طوری که به کم قانع نیست و دائم میخواهد و به آن قدرت و ... طمع دارد!اولیاء خدا میگویند: حتّی در علم هم بگو: خدایا! من آمدهام تا برای رضای خودت، درس بخوانم؛ چون نبی مکرّم هم خطاب کرده: «اطلبوا العلم من المهد إلى اللّحد» ، یا این که خود پروردگار عالم میفرماید: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ» ، یا این که در جای دیگر میفرماید: «وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ».ملّاصدرای عظیمالشّأن(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن فیلسوف و فقیه صمدانی بیان میفرمایند: اگر به این عنوان به مباحث علمی ورود پیدا کنی که بگویی حتماً میخواهم به فلان مدرک برسم، این نوعی به دنیا دلبستن است. البته خود ایشان میگوید: انسان باید به دنبال درس و علم برود. لذا منظور، این نیست که درس نخوانیم. بلکه باید درس را برای رضای خدا خواند. اتّفاقاً باید سفت و محکم هم درس خواند امّا باید بگوییم که هرچه خدا بخواهد. این که بگویی: درس بخوانم تا این کاره بشوم، غلط است، باید گفت: هرچه تو بخواهی، نه اینکه برای خودمان جورچین درست کنیم.اگر یک لحظه ملکالموت بیاید، همه چیز تمام است. یکی از اعزّه روحانی، چند وقت پیش، در حالی که خیلی سرحال و جوان بود و با اینکه به ظاهر احتیاط هم کرده بود، امّا برق او را گرفت و تمام شد. هیچ کس نمیداند که چه کسی، کجا میمیرد، هیچ نمیدانیم. لذا انسان باید تکلیفگرا باشد و بگوید: هر چه خدا میخواهد.اگر انسان بگوید: درس میخوانم که به فلان مدرک یا مقام برسم، آنوقت اگر نرسد به پروردگار عالم بدبین میگردد. لذا حتّی به آن درجات بالای علمی هم نباید طمع ورزید. اولیاء خدا حتّی در مقامات معنوی هم غبطه نمیخورند!شاید بپرسید: مگر در اسلام نگفتهاند که غبطه خوردن نسبت به چیزهای خوب، مثلاً نسبت به کسی که به درجات بالای معنوی رسیده است، اشکالی ندارد؟ بله، امّا باید آن را از خدا بخواهیم. اگر خودمان بخواهیم جورچین درست بکنیم و بعد به آن نرسیم، اوّل مطلبش این است که نسبت به پروردگار عالم بدبین میشویم. پس عیبی ندارد که بگوییم: خدایا! این مقامات و مطالب علمی و معنویاتی که فلانی دارد را نصیب ما هم بگردان.البته اولیاء خدا، عرفای عظیمالشّأن و مردان الهی، اگر جایی هم بخواهند غبطه بخورند، تنها در معنویات است و در مورد مادیّات ابداً غبطه نمیخورند. اگر عبد، عبد باشد، نمیگوید: فلانی چه ماشینی، چه خانهای، چه ویلایی دارد، خوش به حالش، ای کاش من هم داشتم. اولیاء خدا، هیچگاه، ولو به لحظهای، در مقابل مادیّات، غبطه نمیخورند و نمیگویند: فلانی چه خانه وسیعی دارد! بعد هم بگویند که حسب روایات شریفه، پروردگار عالم بیان فرموده: خوبی مرد به این است که همسر خوب، همسایه خوب، مرکب خوب و خانه وسیع هم داشته باشد، چه اشکال دارد که من هم حلالش را داشته باشم. ابداً اولیاء خدا ولو به لحظهای غبطه به اموال کسی، ولو حلالش نمیخورند، بلکه اگر غبطه هم بخورند، فقط در مسائل معنوی است، چرا که میدانند عمر بسیار کوتاه است و اصلاً جای این حرفها نیست.اولیاء خدا خیلی بهتر از من و شما میفهمند و میگویند: این عمر گرانبها، خیلی زود تمام میشود، من برای چه غبطه بخورم و بگویم: فلانی، چه خانه یا مقام و قدرتی دارد، یادش بخیر، ما با هم همکلاسی و همحجرهای بودیم، نوش جانش، امّا خدایا! نمیشود من هم آن خانه را داشته باشم، یا به فلان مقام و ریاست برسم.اولیاء خدا ابداً اینگونه غبطه نمیخورند، بلکه اگر هم غبطه بخورند (دقّت کنید، اگر دارد)، در معنویات است و حتّی بالاتر از آن، این که آنها، در معنویات هم، غبطه نمیخورند و میگویند: خدایا! اولیاء شدن خوب است، امّا ما میخواهیم بنده تو بشویم، پسندم آنچه را جانان پسندد. حال اگر پردهای کنار رفت، رفت؛ اگر نرفت هم نرفت.اولیاء خدا بیشتر از ما، از شیطان میترسندخدمتتان عرض کردم که آن بهجتالقلوب(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، یا دیگر اولیاء خدا و عرفای عظیمالشّأن، شهرت را نوعی ابتلای بزرگ میدانستند و میدانند. خداوند شرایط را اینطور قرار میدهد که دیگران از آنها بهره ببرند و به سمت آنها بروند، امّا از طرفی، خود اینها از این مسئله بسیار ناراحت میشوند. اصلاً اولیاء خدا گاهی میمانند که چه بکنند؟! از طرفی وظیفه دارند که مطالب را بیان کنند، امّا از آن طرف میترسند که شهره بشوند!ابوالعرفاء(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمودند: اولیاء خدا واقعاً ماندهاند که چه بکنند و شهرت را برای خود بلا میدانند و میگویند: خدا! ما را به چه بلیهای دچار کرد، اگر یک لحظه غافل شویم چه؟! اولیاء خدا اینگونه میترسند. این را به عنوان کد به شما بگویم، آن را به ذهنتان بسپارید: اولیاء خدا و عرفای عظیمالشّأن خیلی بیشتر از ما، از شیطان میترسند. میگویند: وای بر ما، اگر یک لحظه غافل بشویم.لذا میدانید، اولیاء خدا خواب و خورد و خوراکشان کمتر میشود؛ چون دائم میترسند و هرچه به مقامات عرفانی عروج پیدا میکنند و بالا و بالاتر میروند، وحشتشان از شیطان، ابلیس بیشتر میشود! عجیب است، آنها که دیگر نباید بترسند؛ چون مخلَصین عالم شدهاند - البته آنها یک لحظه هم خودشان را مخلِص نمیدانند، چه برسد به مخلَص - امّا دائم میترسند و هرچه بالاتر میروند، دائم گریه و فغان و ناله دارند، کمتر خورد و خوراک دارند و حالشان یک حال عجیبی است و مدام اضطرابی در درون خود دارند.دلیل اضطراب و لرزش بدن حضرات معصومین و اولیاء خدا در نمازنکتهای را در این شب که نزدیک ولادت آقا جانمان هستیم، بیان کنم. حضرت شیخنا الاعظم، شیخ مفید عزیز(روحی له الفدا و سلام اللّه علیه) فرمودند: دلیل این که حضرات معصومین و بعد تالیتلو معصوم و اولیاء خدا در هنگام نماز میلرزند و میترسند، دو مطلب است: ۱. یک دلیلش، اتّصال است؛ چرا که نماز، معراج مؤمن است «الصَّلَاةُ مِعْرَاجُ المُؤْمِنِ» و اینها دارند با خدا حرف میزنند. ۲. دیگر این که میدانند در اتّصال، اگر یک لحظه غفلت کنند، دیگر حضور قلب ندارند. لذا میترسند که اگر یک لحظه غافل شوند، شیطان حتّی به نمازشان هم وارد میشود. گرچه شیطان با معصومین و حتّی تالیتلو معصوم هم نمیتواند کاری داشته باشد (آن شهابٌ مبینها نمیگذارند که شیطان وارد شود)، امّا خودشان میترسند، چرا که شیطان با این که نمیتواند ورورد پیدا کند، امّا به اولیاء خدا هم طمع دارد. لذا اینها میترسند.پس دلیل این اشک و ناله و فغان، دو وجه است، یکی این که وقتی به پروردگار عالم میرسند و میبینند که پروردگار عالم اجازه داده که با او حرف بزنند؛ اشک شوق میریزند و یکی هم این که میترسند که نکند غفلت کنند و شیطان آنها را فریب دهد.ببینید اینها چه دیدی نسبت به مطالب دارند، غوغاست. این مطلب را چون نزدیک ولادت آقاجان بودیم بیان کردم، خودشان گفتند: اینطور بیان فرمودند که دو حالت دارد، حالتی هم که سیّدالسّاجدین در نماز میایستاد و روایت دارد که بدنشان میلرزید و الله اکبر میگفتند، اینگونه بود. البته هضمش یک مقدار برای ما سنگین است، چون میگوییم: به معصوم که شیطان نمیتواند ورود پیدا کند، بله امّا خود آن حضرات هم باز در اضطراب هستند.سؤال: مگر این دعای «أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ یَحْضُرُونِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» از خود معصوم وارد نشده که ۱۰ مرتبه قبل از طلوع آفتاب و ۱۰مرتبه قبل از غروب آفتاب آن را بگویید؛ پس خود معصومین هم میترسند که شیاطین وارد شوند، «أَنْ یَحْضُرُونِ». این اولیاء خدا اینطور هستند.تنها درخواست اولیاء خدالذا اولیاء خدا و عرفای عظیمالشّأن فقط بندگی میخواهند. عرض کردم اگر از خود پیامبر عظیمالشّأن(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بپرسیم که آقاجان! کدام مدال برای شما بالاتر است؟ نمیفرمایند: من به آن معراجی رفتم که هیچ کس نتوانسته بیاید، «قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى» - این آیه از آن آیههایی مشکله است که کسی نمیتواند حل کند و نمیداند «قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى» یعنی چه - من بودم و او بود، ملک هم نمیتوانست بیاید. یا نمیفرمایند: من خاتم الانبیاء و اشرف ملخوقات هستم و ...، بلکه میفرمایند: من عبدم.لذا بالاترین مدال افتخار نبی مکرم، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) این است که میفرمایند: من عبدم.پس اولیاء خدا و عرفا حتّی به مطالب معنوی هم طمع ندارند؛ میفرمایند: خدا! هرچه که تو بگویی میپسندیم و فقط بندگی میخواهیم. لذا طمع به آن عنوان که حتماً به آن مقامات معنوی بروند، نیز ندارند و فقط میگویند: خدایا! من فقط میخواهم تو امضاء کنی و من عبد تو باشم، دیگر هرچه دادند، دادند؛ ندادند هم، ندادند. قانع است. پرده بالا رفت، رفت، نرفت، نرفت. طیالأرض داشت، داشت، نداشت، نداشت. اصلاً دنبال این حرفها نیست. فقط دنبال بندگی خداست. ما باید دنبال بندگی باشیم، عبد بشویم، عبدالله. آنوقت همه مطالبمان درست میشود.ملامت کردن دیگران؛ ثمره سیریناپذیریفرمودند: ریشه سیریناپذیری، همین طمع است. ثمره آن چیست؟ ملامت، «وَ ثَمَرَتُهُ الْمَلَامَةُ». لذا بیان کردند: ثمره سیریناپذیری، ملامت است؛ چون وقتی به آن نمیرسد، دائم خودش و دیگران را ملامت میکند که تو نگذاشتی من به اینجا برسم، تو نگذاشتی آنطور بشود و ... . اگر گذاشته بودی، من به آن مطالب میرسیدم؛ اگر گذاشته بودی، من اینطور میشدم و ...، عجب! مدام حرص میزند، طمع دارد.میفرمایند: این طمع، ریشه سیریناپذیری است و ثمره و میوه آن هم، ملامت میشود که مدام دیگران را ملامت میکند.مثل بعضیها که ملامت میکنند که چنین و چنان کردید، مثلاً نگذاشتید آن یکی رئیسجمهور بشود، اگر اینطور میشد، او میشد. گفتید: آن اصلح است، صالح مقبول چنین شد و ... . دائم دیگران را ملامت میکنند، در حالی که اصلاً اشتباه است. این حرفها چیست؟! خدا میخواهد. ای بسا اتّفاقاً اگر اتّحاد هم میشد و فرض یک نفر هم میشد، آنهایی که به زید و عمرو و ... رأی میدادند، رأیهایشان را به همین رئیسجمهور منتخب میدادند، تازه رأی ایشان بالاتر هم میرفت. از کجا معلوم است که تو اینطور میگویی؟! معلوم میشود آنجا، حبّ ریاست است که مدام دیگران را هم ملامت میکنند و به حبّ ریاست گرفتار شدهاند.کما این که بعضیها که رأی نیاوردند، اصلاً هیچ چیز هم نگفتند که ای داد بیداد، چرا اینطور نشد و ... . امّا آن که به دنیا وابسته است، بیشتر هم داد و فریاد میزند و این و آن را متّهم میکند. پس ثمره سیریناپذیری، ملامت میشود. خیلی باید مواظب باشیم.یک روایت جامع و کاملی از پیامبر عظیمالشّأن(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) راجع به ریشه سیریناپذیری است که إنشاءالله هفته بعد به شرط حیات عرض کنم که بسیار عجیب است و انسان باید مراقبت کند.خنده شیطان و اموال و مقامات دنیایی، به انسان، در لحظه آخر عمرش!پس آقاجان! عبد بشویم، عبد. بنده خدا بشویم. بنده، طمع به هیچ چیز، حتّی به آن مقامات معنوی هم ندارد و فقط تکلیفگراست. میگوید: تکلیف من چیست؟ هرچه تکلیفم بود، آن را انجام میدهم. تکلیف را برای چه میخواهد؟ برای این که عبد و بنده خدا بشود، همین.لذا بندههای خدا فقط میدانند و دائم این تذکار را به خودشان بیان میکنند که دنیا دار فناست و میگذرد. تا الآن گذشته و باز هم میگذرد و یک موقعی چشم باز میکنی، میبینی تمام شد. آن یکی بود، رفت، این یکی بود، میرود. ما هم میبینی، ناگهان بانگی برآمد، خواجه مرد، رفتیم، تمام شد، مردیم. فکر خودمان باشیم. آنهایی که بودند، الآن نیستند. ما هم یک زمانی نیستیم.دنبال این باشیم که وقتی میمیریم، مهر میزنند که عبد بودی یا خیر؟ یا این که به قول آیتالله العظمی آسیّد جمالالدّین گلپایگانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) که عرض کردم، حسب روایت میفرمودند: وقتی لحظه مرگ میشود، همه را جلو میآورند و میبیند، بعد شیطان به او میگوید: ببین خدا چقدر ظالم است، باغت چه شد، مالت چه شد، همسرت چه شد، فرزندانت چه شد و ... . لذا دینش را میگیرد و در آن لحظه آخر، به قول ایشان، همه آنها و شیطان با هم به او میخندند! موقعی که دارد جانش بالا میآید، میبیند مالش دارد به او میخندد، حسابهای بانکی آن چنانیاش دارد به او میخندد، ویلاها و زمینها و پاساژها همه دارند به او میخندند پست و مقامش به او میخندد و شیطان هم به او میخندد؛ یعنی دیدی نتوانستی استفاده کنی.خیلی بد است که دیگران، انسان را شماتت کنند. شاید یکی از معانی ملامت هم که روایت میفرماید: ثمره سیریناپذیری، ملامت است؛ همین باشد که در آن لحظه آخر، همه میخندند و ملامتش میکنند که دیدی چه شد؟! ثمره این همه طمعی که داشتی و حرص زدی، چه شد؟! لذا به او میخندند و ملامتش میکنند که دیدی آخر گذاشتی و رفتی، چرا برای خدا خرجش نکردی؟ چرا دست کسی را نگرفتی؟ چرا برای امام زمان خرجش نکردی؟ چرا آن طرف برای خودت باقیات الصالحات نگذاشتی؟ اینها که مال اینجاست، خداحافظ!وصیّت انفاق ثلث مال بعد از مرگمطلبی را در اینجا بگویم و آن این که حتّی آن کسی که بگوید: یک سوم مالم را برای خودم خرج کنید، درست است که شرعاً اشکال ندارد، امّا اولیاء خدا میگویند: این چه خرجی است؟! اگر میخواست، خودش باید میکرد. معلوم است فقط وقتی که دستش از دنیا کوتاه است و میداند هیچی مال او نیست، میگوید: یک سوم مالم را هم خرجم کنید. باید گفت: اگر زرنگ بودی، در دنیا خرج میکردی. آن موقع که دیگر داری میروی و چیزی نداری. حالا که رفتی، میگویی: برایم خرج کنید؟! چطور خودت بودی، خرج نکردی؟! تو خودت هم، مال خودت نیستی.لذا دیدید دیگر، میگویند: ولیّ میّت باید اجازه بدهد. پس تازه بعد از مرگت هم، یکی دیگر ولیّ تو میشود. تا دیروز، تو ولیّ همسر و فرزندانت بودی، امّا همین که میمیری، ولیّ تو فرزند بزرگت میشود. مثلاً اگر وصیت نکرده باشد، میگویند: ولیّاش باید اجازه دهد فلان شود یا از ولیّاش میپرسند: فلانی نماز بخواند؟! پس وقتی بعد از مرگ، ولیّات هم یکی دیگر میشود، آن وقت میگویی: مال خودم است و میخواهم یک سوم آن را انفاق کنم؟!پروردگارا! ما را بندگان صالح خودت قرار بده.چرا شعبان، ماه پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) است؟ «السلام علیک یا مولای یا بقیه اللّه» ماه، ماه شعبان المعظّم، ماه آقاجانمان است. پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: ماه شعبان، ماه من است، امّا یک مطلب مهمّش این است که در این ماه کسی آمده که فرمود: «اسمه کاسمی». بله، پیامبر، خاتم الانبیاء است و او، خاتم الاوصیاء و محیّالدّین است.عرض کردیم: در این ماه، نه پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) به دنیا آمدند (ایشان در ربیعالاول دنیا آمدند)؛ نه به بعثت رسیدند (در بیست و هفت رجب مبعوث شدند)؛ نه رحلت یا شهادت ایشان در این ماه بوده (بیست و هشت صفر، به شهادت رسیدند) و نه آغاز هجرت در این ماه است (اوّل ربیع، هجرت آغاز شده) و ...؛ هیچ کدام از اینها نیست و به ظاهر این ماه هیچگونه مناسبتی با پیامبر عظیمالشّأن(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) ندارد، امّا چرا فرمودند: این ماه، ماه من است؟ چون آقاجانمان، مولایمان، سیّدمان، صاحبمان، سالارمان، حضرت حجّت بن الحسن المهدی(صلوات اللّه و سلامه علیه) در این ماه متولّد شدند که دین ایشان را احیا میکنند.بگذارید این نکته را هم بگویم که به غیر از دعاهایی که در ماه شعبان در مفاتیح دارد که بخوانید، اولیاء خدا میگویند: در این ماه خیلی یاد آقاجان باشید. دعای سلامتی «اللهم کن لولیک»، دعای فرج «الهی عظم البلاء»، زیارت آل یاسین، زیارت جامعه کبیره و ... را بخوانید و شب، روز، دائم یاد آقا باشید.عرض کردم موقع خواب، دقایقی با آقا حرف بزنید و در این ماه، بیشتر باشد. میدانید به زمان ورود به ماه مبارک رمضان و ضیافت الله، دیگر چیزی نمانده. دوشنبه که میآید روز ولادت آقاجانمان است و در حقیقت این ماه از نیمه میگذرد و بعد از نیمی دیگر، به ماه مبارک، ماه ضیافت الله، میرسیم، «دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَةِ اللَّهِ» . باید آقاجان امضاء کنند تا ورود پیدا کنیم، اصلاً همه چیز دست آقاجان است. شب قدر که اوج ماه مبارک رمضان و اوج ضیافت الله است، آقاجانمان مقدراتمان را امضاء میکنند. لذا تا میتوانیم در این ماه، یاد آقاجان باشیم.«السلام علیک یا مولای یا بقیه اللّه» |
↧
↧
چه تعداد از یاران امام زمان(عج) زن هستند؟
به گزارش جهان به نقل از خبر، محمد جواد طبسی در قسمتی از مقاله ای با عنوان « زنان در حکومت امام زمان، عجّل اللّه تعالی فرجه» که در مجله موعود منتشر شده به حضور تعدادی از زنان در بین یاران امام زمان(عج) اشاره کرده است که در ادامه این قسمت از مقاله را می خوانید.حضور پنجاه زن در بین یاران اماماولین گروه از زنانی که به محضر امام زمان می شتابند آنهایند که در آن ایّام می زیسته اند و همانند دیگر یاران امام، علیه السلام، به هنگام ظهور در حرم امن الهی به خدمت امام، علیه السلام، می رسند. در این باره دو روایت وجود دارد:روایت اول: امّ سلمه ضمن حدیثی درباره علایم ظهور، از پیامبر روایت کرده است که فرمود:یعوذ عائذ من الحرم فیجتمع الناس إلیه کالطّیر الواردة المتفرقة حتّی یجتمع إلیه ثلاث مأة و أربعة عشر رجلاً فیه نسوة فیظهر علی کلّ جبّار و ابن جبّار...(۱)در آن هنگام پناهنده ای به حرم امن الهی پناه می آورد و مردم همانند کبوترانی که از چهار سمت به یک سو هجوم می برند به سوی او جمع می شوند تا اینکه در نزد آن حضرت سیصد و چهارده نفر گرد می آیند که برخی از آنان زن می باشند که بر هر جبار و جبار زاده ای پیروز می شود.(۲)روایت دوم: جابربن یزید جعفی، ضمن حدیث مفصلی از امام باقر، علیه السلام، در بیان برخی نشانه های ظهور نقل کرده که:و یجیی ء واللّه ثلاث مأة و بضعة عشر رجلاً فیهم خمسون امراة یجتمعون بمکة علی غیر میعاد قزعا کقزع الخریف یتبع بعضهم و هی الآیة الّتی قال اللّه : «أینما تکونوا یأت بکم اللّه جمیعا إنّ اللّه علی کلّ شی ء قدیر...»(۳)به خدا سوگند، سیصد و سیزده نفر می آیند که پنجاه نفر از این عده زن هستند که بدون هیچ قرار قبلی در مکه کنار یکدیگر جمع خواهند شد. این است معنای آیه شریفه: «هرجا باشید خداوند همه شما را حاضر می کند. زیرا او بر هر کاری توانا است».پنجاه زن از سیصد و سیزده نفر!نکته شگفت در این دو روایت این است که می فرماید: سیصد و سیزده مرد گرد آیند که پنجاه نفر ایشان زن هستند!دوم آنکه: در روایتی که نام یاران برشمرده شده است نام هیچ زنی وجود ندارد.(۴)در پاسخ این شبهه می توان گفت: این چند نفر در زمره همان سیصد و سیزده نفر هستند. زیرا اولاً امام، علیه السلام، می فرماید: «فیهم»؛ یعنی در این عده پنجاه زن می باشد.دوم: شاید تعبیر مردان بدین سبب باشد که بیشتر این افراد مرد هستند و این کلمه از باب فزونی عدد مردان، چنین ذکر شده است.سوم: اگر مقصود همراهی خارج از این عده بود امام می فرمود: «معهم»، نه اینکه بفرماید «فیهم»، زیرا این سیصد و سیزده نفر مانند عدد اصحاب بدر برشمرده شده اند و همه یاران و فرماندهان عالی رتبه و ازنظر مقام و قدرت درحد بسیار بالایی هستند که برخی با ابر جابه جا می شوند و اینها بدون شک با بقیه مردم آن زمان فرق بسیار دارند. بنابراین اگر بگوییم آنها جزو همان سیصد و سیزده نفر هستند برای آنها رتبه و موقعیت ویژه قائل شده ایم و اگر بگوییم در زمره یاران دیگر حضرت باشند از امتیاز کمتری برخوردارند.پی نوشتها:(۱).صدوق، محمد بن علی بن الحسین، کمال الدین، ج ۲، ص۴۷۶.(۲).الهیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، ج ۷، ص۳۱۵؛ معجم احادیث الإمام المهدی، ج ۱، ص ۵۰۰.(۳).همان.(۴).المجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۲۳. |
↧
ابراز همدردی علما با آیت الله نوری همدانی
به گزارش جهان به نقل از رسا، مراسم بزرگداشت همشیره مکرمه حضرت آیت الله حسین نوری همدانی روز جمعه ۳۱ خردادماه در دفتر این مرجع تقلید برگزار شد. در این مراسم که با سخنرانی حجت الاسلام حیدری کاشانی از فضلای حوزه همراه بود، نمایندگان بیوت مراجع تقلید، علما، شخصیت های برجسته حوزه و مسؤولان استانی درگذشت همشیره آیت الله نوری همدانی را به این مرجع تقلید تسلیت گفتند و با ذکر فاتحه و قرائت قرآن علو درجات آن مرحومه مغفوره را از درگاه الهی مسالت کردند. در این مراسم نمایندگان بیوت مراجع تقلید، نماینده دفتر رهبر معظم انقلاب، آیت الله مصباح یزدی، آیت الله سیدهاشم حسینی بوشهری مدیر حوزه های علمیه، آیت الله سید احمد خاتمی عضو هیات رییسه مجلس خبرگان رهبری، آیت الله باریک بین نماینده ولی فقیه و امام جمعه قزوین و دیگر علما حضور داشتند. اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، نمایندگان خبرگان رهبری، نمایندگان مجمع طلاب و فضلای حوزه های علمیه سراسر کشور، نمایندگان مردم قم در مجلس شورای اسلامی، استاندار قم، حجت الاسلام سقای بی ریا رییس مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه و اساتید حوزه علمیه قم از دیگر حاضران در این مراسم بودند. گفتنی است، همشیره مکرمه حضرت آیت الله نوری همدانی روز یکشنبه به دلیل بیماری و کهولت سن دار فانی را وداع گفت و پیکر آن مرحومه در قبرستان باغ بهشت در جوار گلزار شهدای شهر مقدس قم به خاک سپرده شد./ |
↧
توصیههای جالب امام رضا(ع)درمورد عطرزدن
به گزارش جهان به نقل از قدس، در روایات و احادیث رسیده از معصومین علیهم السلام برای استفاده از عطر و بوی خوش آثار و خواص فراوانی در دنیا و آخرت ذکر شده است.ثواب اخروی، تقویت قلب، زیادی عقل و شادی و نشاط و... از جمله این آثار است.امام رضا (ع) استفاده از عطر را باعث انبساط روحی دانسته می فرماید: «چهار چیز است که دل را باز می کند و غم را از بین می برد: عطر زدن، عسل خوردن، سوارى کردن و به سبزه نظر کردن!» و نیز در توصیه ای دیگر به مردم می فرمایند: « برای مرد سزاوار نیست که استفادی هر روزه از بوی خوش را ترک کند پس اگر نتوانست، یک روز در میان و باز اگر نتوانست، در هر جمعه خود را خوشبو سازد و هیچ گاه این عمل را رها نکند».(۱)امام رضا (علیه السلام) در روایتی دیگر عطر زدن را از اخلاق انبیا دانسته می فرماید: «الطَیبُ من أخلاق الأنبیاء ؛ خوشبو کردن، از اخلاق پیامبران است».(۲)و در روایات دیگر نقل شده که بوی خوش همواره از محل زندگی امام رضا (ع) پراکنده بود . در همین زمینه از یکی از کنیزان امام رضا (علیه السلام) نقل شده که آن حضرت به عود هندى بخور مىکرد و بعد از آن گلاب و مشک به کار مىبرد.(۳) و حسن بن جهم می گوید: حضرت رضا (علیه السّلام) از منزل خارج شد، بوى خوش بخور از آن جناب ساطع بود.(۴)در مورد آداب استفاده از بوی خوش هم معمر بن خلاد نقل می کند: حضرت رضا (علیه السّلام) به من دستور داد برایش روغنى تهیه کنم که در آن مشک و عنبر باشد و به من فرمود که آیة الکرسى و سوره ام الکتاب و معوذتین (دو قل اعوذ) و آیاتى که براى حفظ از شیطان خوب است، در کاغذى بنویسم و آن را بین شیشه و جعبه آن قرار دهم. این کار را کردم بعد که خدمتش رسیدم، محاسن خود را عطرآگین کرد و من تماشا می کردم.(۵)و در روایتی دیگر حسن بن جهم میگوید: خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم، ظرفی نزد من آورد که در آن مشک بود. خطاب به من فرمود: از این مشک بردار و بر خود بمال. مقداری برداشتم و بر خود مالیدم. فرمود: مقداری دیگر بردار و بر گودی پایین گردن بمال. (۶)امام رضا علیه السلام در توصیه ای پزشکی خطاب به علی بن یقطین که به امام رضا علیه السلام نوشته بود در سرم سردی سخت حس میکنم به طوری اگر بادی بوزد کم میماند غش کنم. در پاسخ نوشتند: پس از غذا عنبر و زنبق را به بینی بکش انشاء الله نجات پیدا میکنی. (۷) .همچنین امام رضا(ع) ضمن توصیه به استفاده پیوسته از بوی خوش و فرستادن صلوات به هنگام عطر زدن فرمود: (کانَ یَعرِفُ مَوضِعَ سُجُودِ اَبِیعَبدِالله به طیبِ رِیحَه) جایگاه سجده امام صادق علیه السلام از بوی عطر آنجا شناخته میشد. (۸)پانوشتها:۱. بحارالانوار، ج۷۳، ص۱۴۰۲. الکافی، ج۶، ص۵۱۰۳. قمى، شیخ عباس، منتهى الآمال فی تواریخ النبی و الآل، ج ۳، ص،۱۶۲۲۴. قمى، شیخ عباس، منتهى الآمال فی تواریخ النبی و الآل، ج ۳، ص ۵۱۸٫۵. کافی، ج ۶، ص ۵۱۶، ح ۲۶. عباس عزیزی، عطر زینت نماز و زندگی، ص ۳۵۷. محسن کاظمی، عطر درمانی، ص ۱۲۹۸. مکارم الاخلاق، ص |
↧
پرویز پرستویی تنها یک عیب دارد!
به گزارش جهان، این کارگردان سینما که در آخرین تجربهی سینماییاش «مهمان داریم» با پرستویی همکاری داشته است همزمان با سالروز تولد این بازیگر در گفتوگو با ایسنا، کار کردن با این هنرمند را دارای محاسن زیادی دانست و ادامه داد: پرویز کاملا در جهت کار قرار میگیرد و ایدههای خوبی میدهد و کاملا تعامل با او برقرار میشود. وی افزود: او تنها یک عیب دارد و آن هم این است که وقتی با پرویز پرستویی کار میکنیم، دیگر بعد از آن کار کردن با دیگر بازیگران سخت میشود. کارگردان «مهمان داریم» به ایسنا گفت: وقتی آدم به چنین افرادی برمیخورد، دعا میکند که سالم بماند و همچنان در این وضعیت باشد و در کارهایی که انجام میدهد استوار باشد و همچنین دعا کنیم مثل ایشان در سینما به وجود بیاید. وی با بیان اینکه پرستویی تنها کار خودش را ملاک قرار نمیدهد، گفت: کارهای او دایرهی انسانی زیادی را شامل میشود که شاید از بسیاری از آنها خبر نداریم. عسگرپور در پایان گفت: برای پرویز پرستویی آرزوی موفقیت دارم و انشاءالله سایهاش سالیان سال بر سر سینما باشد. |
↧
↧
تغيير موضع رانتخوارها در آستانه تغيير مديران سينمايي!
↧
درباره عشق چمران به فرزندان و همسر اولش
↧
این شعر هیچ ارتباطی به رئیسجمهور منتخب ندارد
↧