سرویس فرهنگی جهان نیوز ـ محمدعلی الفتپور: مردن به وقت شهریور یکی دیگر از این داستان هاست که این بار به مشکل پشت کنکوری ها توجه کرده است.پسری که به موسیقی علاقه دارد و در شرایط سختی که پدرش برای او رقم زده است مشغول کشاکش با وی برای داشتن آزادی بیشتر برای تفریح و پرداختن به موسیقی است سینا در یک رپ پارتی با«ام جِی» آشنا میشود. «ام جِی» به سینا قول میدهد که با کمک او موسیقی بسازند و بفروشند. در اثنای این رابطه سینا متوجه میشود که »ام جِی» یک شیاد است. فضای حاکم بر فیلم درباره طبقه مرفه جامعه ایران سخن میگوید طبقه ای که علی رغم حجم بسیار کم تعداد جمعتشان از نظر تصویری و اجتماعی حجم بسیاری از فضای سینمای ایران را اشغال کردهاند. فیلم در حوالی شهرک غرب اتفاق میافتد و دغدغههای طبقه ای از جوانان این دوره زمانه را به نمایش میکشد که دیگر کم نیستند. پدر خانواده یک پرسوناژ اغراق شده از یک پدر شکست خورده است که همسرش از وی جدا شده و الان در آمریکا زندگی می کند رضا در ارتباط با فرزندانش بسیار مماشات میکند و خود را مسبب تمام مشکلات بوجود آمده از طرف آنها می داند. این موضوع علی رغم برخوردهای قهر آمیز رضا در شکستن ارگ سینا به وضوح در ذهن مخاطب نقش بسته است. با وجود رفتارهای محبت آمیز رضا که البته گاها با تلخی اندکی هم همراه است و با عنایت به عدم سازگاری و آگاهی سینا از شرایطی که در آن قرار دارد این مطلب به مخاطب القا می شود که شاید رفتار آرام و دور از تنش رضا برای حل مساله سینا به وی این اجازه را داده است که گستاخانه در مقابل پدر بایستد. درست است که فرآیند تربیت زمان بر و محتاج صبر و تحمل بسیار است ولی مسیر صحیحی که پدر خانواده طی میکند سبب بازگشت سینا نمیشود بلکه یک حادثه تلخ و ناگوار باعث نهیب اصلی به سینا برای شناختن فضای پیرامونی اوست. البته باید دقت شود که در فرآیندهای تربیت محور حادثه و اتفاق قطعا جایگاه مهم و موثری نخواهند داشت. این فیلمها با ژانر خانواده علی رغم بیان معضلات تربیتی هیچ راه حل صحیحی از ارتباط مناسب بین اعضای خانواده ارائه نمیکنند واگر چنین اتفاقی هم بعضا در سینمای ایران میافتد بسیار کلیشه ای و سطحی جلوه میکند. مانند همین فیلم آقای علیمردانی که تمام مشکلات فیلم و گرههای داستانی درام را میخواهد در چند دقیقه و آن هم به صورت فانتزی حل کند. تیتراژ پایانی فیلم که نقش گره گشایی از فیلم را دارد مانند کپسول نتیجه گیری است که برای سینما دوستان ایرانی سالهاست که رنگ هنری ندارد. البته باز گذاشتن انتهای فیلم به این سبک و سیاقی که در این چند سال در سینمای روشنفکری ایران وجود دارد نیز مورد نظر تماشگر فهیم سینما نخواهد بود ولی چیزی که بسیار میتواند ناخوشایندتر از موضوع ذکر شده باشد همین مستقیم گویی و نتیجه گیریهای رک گویانه در پایان داستانهای فیلم های سینمای ایران است که دیگر مخاطب را زجر می دهد.فیلم مردن به وقت شهریور نقش طلاق را در به هم ریختگی و آشفتگی بنیان خانواده بسیار خوب ترسیم میکند و مخاطب را به فکر وادار میکند که در بین دو راهی انتخاب پدر خانواده در انتخاب عشق دومش یا فرزندانش که با همسر دومش نمیسازند چه کار باید بکند؟ مردن به وقت شهریور آگاهانه یا ناآگاهانه به بیان ناتوانی شخصیت دختران جوان میپردازد. دختران جوان این فیلم همه با یک نگاه عاشق میشوند و با یک اخم و ناراحتی قهر میکنند. واقعیت داشتن این مساله در قشر و طبقه ای که علیمردانی قصد به تصویر کشیدن معضلات آنها را دارد دور از انتظار نیست ولی بروز این نوع شخصیت در تمام کاراکترهایِ زنِ فیلم او این تلقی را ایجاد میکند که نگاه نویسنده به تمام زنها چنین است. خواهر سینا، صدف دختری که اِم جِی پایش را به زندگی سینا باز کرده است و ندا همسر دوم پدر خانواده همگی از این درد رنج می برند. البته نباید از این مساله غفلت کرد که ساده اندیشی، زودباوری، عشقهای نارَس و خیالی تهدیدهایی است که دختران جوان امروزی را با مخاطره جدی روبرو کرده است که در صورت بی توجهی به آن بروز سرنوشتی مانند اتفاقی که برای خواهر سینا در انتهای این فیلم میافتد قریب الوقوع به نظر میآید. علی رغم برخی از هم فکران؛ نگارنده اعتقادی به شیرین اندیشی در بیان معضلات اجتماعی ندارد اتفاقا این فیلم در بیان این مساله خوب جلوه میکند. نتیجه یک سهل انگاری حادثه ای ایست که دیگر قابل جبران نیست مثل مواد مخدری که «ام جی» به صورت برادر «ام اس دار» سینا فُوت میکند و باعث نابینایی موقت وی میشود. حالا می توان گفت که در بیان معضلات اجتماعی باید از تلخ گویی فاصله گرفت؟ نشان دادن وضعیت هشدارگونه برخی مخاطرات اجتماعی هنرمندی خاص خود را می خواهد که علیمردانی در این بخش موفق عمل کرده است.