به گزارش جهان، این شعر طنز را سعید سلیمانپور ارومی در تهران امروز منتشر کرده است:ای مدیران که در این دنیایید«یا از این بعد به دنیا آیید»«این که خفتهست در این خاک منم»از مدیران قدیمِ وطنم!یاد آن دوره بشکوه، بهخیر!یاد آن لذت انبوه، بهخیر!جاننثاران همگی دورم جمعجمله پروانه و من همچون شمعپاچهام تا که کمی میخاریدپاچهخار از همه سو میبارید!چونکه از زحمت امضا کردنخسته میگشت مرا گاهی تنبود کاناپه و بالش، حاضر!شانهمالان پی مالش، حاضر!لیک طرحی دگر آورد فلکبخت بد پای مرا کرد فلکچون ورق نیز چو بختم برگشتداخل حجله عروسم نر گشت!از مدیریت خود عزل شدممایه لودگی و هزل شدمپاچهخاران همه دلسخت شدندپاچهگیرِ من بدبخت شدند!تو نپندار بسی غم خوردمصبح معزول شدم، شب مردم!پند گیرید از این قصه منگر توانید، نمیرید اصلا!حالیا غمزده توی گورمسوژه طنز «سلیمانپور»م!شده جانی که ندارم بر لبپاچهخارم شده مور و عقربلیکن آن وسوسه و شور و شرمبهخدا هیچ نرفته ز سرمگر چه این دخمه شده ماوایمباز هم در طلب دنیایمهر کجا پُستِ خوش و میزِ نکوستمرده و زنده من طالب اوست! |
↧
طنز/ قبرنوشته یک مدیر!
↧