به گزارش جهان، شبکه بیبیسی فارسی اخیرا گزارشی را در مورد مصطفی ملکیان منتشر کرده که مرور آن خالی از لطف نیست. بی بی سی نوشته است: ملکیان پس از آن که برای توجیه تغییرات مکررش میگوید: «من فضاهای زیادی را تجربه کردهام.... از بچگی به من میگفتند تو دمدمی مزاجی...»، سپس پنج مرتبه زندگیاش را به شرح ذیل بیان میکند.مرتبه اول: درباره این مرتبه، وی چنین اظهار میدارد : «من در ابتداء یک بنیادگرای اسلامی بودم، منهای خشونتش.». او خود را از ۱۷ سالگی تا سال ۶۳ بنیادگرا میخواند.مرتبه دومملکیان در این مرحله، به سنتگرایی اسلامی قایل میشود (از سال ۶۳) و آثاری از رنه گنون و حسین نصر میخواند.مرتبه سوماز سال ، ۶۷ از سنتگرایی اسلامی به تجددگرایی اسلامی کوچ میکند. در این دوره وارد روشنفکری دینی میشود. از مروّجان این تجددگرایی اسلامی به علی شریعتی، مهدی بازرگان، محمود طالقانی، سحابی، محمد مجتهد شبستری، احمد قابل، محسن کدیور و به خصوص عبدالکریم سروش اشاره میکند. تا سال ۷۴ که پروژه روشنفکری دینی را دارای عیب و نقص میبیند، تعلق خاطر وی میپاید و سپس از این نحله نیز روی برمیگرداند. وی میگوید: «این پروژه را ناموفق دیدم و هنوز هم میبینم.»مرتبه چهارمدرباره این مرحله اظهار میدارد: «از آنجا که عاشق چشم و ابروی هیچ مکتبی نبودم و میخواستم ببینم حقیقت کجاست از سال ۷۶ از آن دست کشیدم و به اگزیستانسیالیسم رو آوردم.»اما این تعلقخاطر نیز دیری نمیپاید: «از سال ۸۰ احساس کردم که [اگزیستانسیالیستها] هم سخنانشان برای من قابل دفاع نیست.»مرتبه پنجماین منزلگاه، همان است که به «عقلانیت و معنویت» معروف شده است. شاید این طولانیترین منزلگاهی است که ملکیان در آن اقامت دارد: ۱۲ سال! «اگر واقعا بفهمم که این هم قابل دفاع نیست، به راه ششم یا هفتم هم میروم.»«به نظر من علتالعلل درد و رنجهای بشری این است که بشر میان عقلانیت و معنویت تلفیق نکرده است.» . درکنار علتالعللخواندن و انتقاد از تلفیقنشدن عقل و معنویت، بی بی سی نقل میکند که ملکیان، خلوتگزینیِ اخیرِ خود را به دلیل بیماری افسردگی میداند که در یک سال و چند ماه گرفتارش شده است. حال باید پرسید این چه معنویتی است که به افسردگی منجر میشود؟!