به گزارش جهان؛ به نظر میرسد حدادیان با دنیای فیلم و سینما بیگانه نیست و در این زمینه حرف برای گفتن دارد:فیلمی دربارۀ کمروییاولاً خوشحالم که به موضوع نماز هم نگاه شد و این کار مبارکی است. البته مسألۀ اصلی این فیلم، نماز نیست و درواقع اولویت اصلی فیلم، بیماری کمرویی است و نماز تحتالشعاع این مسأله قرار گرفته است. کمرویی موضوعی نیست که برای همه جذابیت داشته باشد و این خانم، لیلا حاتمی است که یکتنه بار فیلم را به دوش کشیده، انگار تئاتری است که لیلا حاتمی به آن روی پردۀ سینما جان بخشیده است. صحنۀ گریۀ خانم حاتمی با آن میمیک، کار هر هنرپیشهای نیست. برج میلاد و معراجنماز موضوع سنگینی است و فیلم هم با همان سنگینی به جلو حرکت میکند و در این فضای اکشن و کمدی اگر پنج دقیقه از این فیلم برای خانوادهای که نماز نمیخوانند، پخش شود و آنها هم ببینند حادثهای در فیلم اتفاق نمیافتد، بهراحتی سراغ فیلم دیگری میروند. با اینکه این مدل فیلم نیاز بوده، ولی من دوست دارم کارهایی ساخته شود که تکبُعدی و انتزاعی به مسألۀ نماز پرداخته نشود. به نظر من خیلی بیشتر میتوانستند از لوکیشنهای مختلف استفاده کنند. مثلاً لوکیشن برج میلاد برای نشان دادن معراج خیلی خوب بود. ولی اگر یک نویسندۀ زبردست سر کار بود، میتوانست گرۀ فیلم را به دست خواهر کوچک لیلا حاتمی باز کند و به شوهر آیندۀ خواهرش بگوید که ایشان نماز میخواند، ولی رویش نمیشود به شما بگوید؛ دیگر لازم نبود ده نفر بخواهند گرۀ فیلم را با هم باز کنند و یک ساعت و نیم بنشینند و ببینند که این خانم بالاخره چه زمانی رویش میشود بگوید من نماز میخوانم. ولی باید جنبههای مثبت کار را هم در نظر گرفت که خیلی زحمت برایش کشیده شده بود و باید به عوامل این فیلم دستمریزاد گفت. نماز و طبیعتبعضی از شاتها گرانسنگ بود، مثلاً جایی که حاتمی از پنجره به بیرون نگاه میکند واقعاً خیلی زیبا شده بود، یا سکانس اذان که از دانشگاه پخش شد خیلی منطبق بود با آن نوستالژی که در این دو دهه شاهد آن بودیم. ولی برای نماز خیلی باید از طبیعت استفاده شود و طوری نباشد که انگار ما میخواهیم در قفس نماز بخوانیم. باید برای نماز دل به طبیعت زد و رها شد، چون نماز خود یک بهشت است. اگر دقت کنیم میبینیم لانگشاتی از طبیعت وجود نداشت که این خود ضعف سینمایی را نشان میدهد. روایتها دربارۀ تأخیر در نمازخلاصه اینکه بیشتر داستان حول همان کمرویی است تا نماز. مسألۀ نماز که در متن این فیلم است، به حاشیه میرود و علت آن هم نخواندن روایاتی است که دربارۀ به تأخیر انداختن نماز نقل شده است. اگر این روایات مطالعه شده بود یقیناً در داستان گنجانده شده بود. روایت داریم که هرچقدر نماز به تأخیر افتد، شیطان بزرگتر میشود. مثلاً من ساعت ۳ بعدازظهر وقتی میبینم یک فکر پلید به ذهنم میآید متوجه میشوم که نمازم را نخواندهام. قطعاً این روایات میتوانست در فیلمنامه تأثیر خودش را بگذارد.