Quantcast
Channel: جهان نيوز - پربيننده ترين عناوين فرهنگ :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 16070

ماجرای سرودن شعر؛ آمدم ای شاه ...

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از موسسه اوج، البته موفق نشدیم تا مصاحبه مفصلی با ایشان داشته باشیم اما وی با ذوق و شوق زیادی خاطره شعری که با صدای زلال و تاثیرگذار استاد «کریم خانی» خوانده شده است را برایمان روایت کرد. * ماجرای سرودن شعر ای شاه پناهم بده از زبان حسان_ جناب حسان! از شما شنیدم که شعر معروفی که با صدای استاد کریم‌خانی، خوانده شد و معروف‌تر شد:«آمدم ای شاه پناهم بده/ خط امانی ز گناهم بده» با خاطره‌ای همراه ست. خوشحال می‌شوم برای شروع مصاحبه آن خاطره شیرین را بشنویم.اشعاری که در طول زندگی گفته‌ام بیشتر تحت تاثیر پدر و مادری علاقمند به چهارده معصوم (ع) هستم و خوشبختانه ملاقات با علامه -کم نظیر صاحب کتاب «الغدیر»- امینی بودم. حالا به این خاطره‌ای که گفتید بپردازم؛مادرم در آخرین لحظاتی که خدمت شان رسیدم، همیشه آن حال و هوای ارادت به چهارده معصوم را داشت و در همان حال که سکته کرده بود، دکتر را خبر کردیم. دکتر مشغول گرفتن نوار شد و وقتی خواست برود متاسفانه مادرم سکته دیگری کرد. من به دکتر آن را اعلام کردم. دکتر خطاب به من گفت: «فردی که این گونه سکته کند کمتر زنده خواهد ماند!» به هر حال دکتر راهی شد و من خدمت مادر برگشتم و به ایشان عرض کردم، شما آرزویتان چیست؟ ایشان گفت آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت رضا (ع) را زیارت کنم. و این نکته را هم بگویم که راه رفتن ایشان خیلی سخت بود و حال خوبی نداشت و من دو بازوی مادر را می‌گرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند. با هواپیما به سمت مشهد رفتیم. نمی‌دانم در ایام تولد حضرت رضا (ع) بود یا شهادت، حرم خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم هم یقینا مشکل و حتی برای مادرم غیرممکن بود، گفتم مادرجان! از همین جا سلام بدهی زیارت است. گفت: «ما قدیمی‌ها تا ضریح را نبوسیم، به دلمان نمی‌چسبد» گفتم: دل چسبی‌اش به این است که حضرت جواب بدهد. هرچه کردم دیدم مادر قبول نمی‌کند. خلاصه بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت ضریح حرکت می‌کردیم؛ در همین حال دیدم که حال شعر برایم فراهم شد، من تمام توجه‌ام را به شعر و الهامی که عنایت شده بود دادم، دیدم زبان حال مادرم است نه زبان حال من! و شعر تا «تخلص» رسید. وقتی شعر به «تخلص» رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمی‌تواست برود. خودش را به ضریح رسانده بود و داشت ضریح را می‌بوسید و من هم ضریح را بوسیدم و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است. یکی از خادمین اهل بیت (ع) که آذری‌زبان هست این شعر را خوب و عالی خوانده است، هم صدا جالب است...* زبان حال یک شیعه و دوستدار امام رضا(ع)_ هم شعر جالب است..._ شعر جالب است به جهت این که زبان حال یک شیعه و دوستدار امام رضا (ع) است؛«آمدم ای شاه پناهم بدهخط امانی ز گناهم بدهای حرمت ملجا درماندگاندور مران از در و راهم بدهای گل بی‌خار گلستان عشققرب مکانی چو گیاهم بدهلایق وصل تو که من نیستماذن به یک لحظه نگاهم بدهای که حریمت به مثل کهرباستشوق و سبک خیزی کاهم بدهتا که ز عشق تو گدازم چو شمعگرمی جان‌سوز به آهم بدهلشکر شیطان به کمین منندبی‌کسم ای شاه پناهم بدهاز صف مژگان نگهی کن به منبا نظری یار و سپاهم بدهدر شب اول که به قبرم نهندنور بدان شام سیاهم بدهای که عطا بخش همه عالمیجمله حاجات مرا هم بدهآن چه صلاح است برای حساناز تو اگر هم که نخواهم بده هر موقع این شعر توسط مداح خوانده می‌شود من فیض می‌برم.* نمی‌شود عاشورایی بیاید و دسته‌ای این شعر را نخواند_ راجع به این غزل مشهور هم اگر نکته‌ای هست بفرمایید؛«امشب شهادت نامه عشاق امضا می‌شودفردا ز خون عاشقان این دشت، دریا می‌شودامشب کنار یکدیگر نبشته آل مصطفیفردا پریشان جمعشان چون قلب زهرا می‌شودامشب بود بر پا اگر این خیمه ثاراللهیفردا به دست دشمنان بر کنده از جا می‌شودامشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولیفردا صدای الامان زین دشت برپا می‌شودامشب کنار مادرش لب تشنه اصغر خفته استفردا خدایا بسترش، آغوش صحرا می‌شودامشب که جمع کودکان در خواب ناز آسوده‌اندفردا به زیر خارها گمگشته پیدا می‌شودامشب رقیه حلقه زرین اگر دارد به گوشفردا دریغ این گوشوار از گوش او، وا می‌شودامشب به خیل تشنگان عباس باشد پاسبانفردا کنار علقمه بی‌دست سقا می‌شود ...» * این را در شب عاشورا گفتم، این که در شب عاشورا چه کسی بود و در غروب عاشورا چه کسی نبود. وزن این شعر هم طوری است که برای سینه زدن مناسب است. لذا نمی‌شود عاشورایی بیاید و دسته‌ای این شعر را نخواند.* استاد! من چند اسم متبرک نام می‌برم راجع به این اسامی عزیز، چند کلمه بفرمایید؛امام حسین (ع)این اسامی‌ای که شما نام می‌برید باید ساعت‌ها راجع به ایشان صحبت کرد؛ آن هم از یک فرد دانشمند و عالمی مثل «علامه امینی» برمی‌آید. نمی‌شود در چند لحظه شما چند تا اسم ببرید و ... هرکدام هزار و سیصد سال است که راجع به فداکاری و زندگی ایشان سخن گفته شده و کتاب نوشته شده است.(اینجای صحبت ها خود استاد می‌گوید: «اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم» و من هم که می‌بینم این شاعر گرانقدر صلوات می‌فرستد خجالت کشیدم مصاحبه را ادامه دهم. من هم با او صلوات می‌فرستماللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.)

Viewing all articles
Browse latest Browse all 16070

Trending Articles