جهان نیوز - پژمان کریمی: میگویند آدولف هیتلر نقاش چیرهدستی بود و به هنر عشق میورزید. رهبر نازیها، سینما- هنر هفتم- را دوست میداشت و از مشوقان فیلمسازان آلمانی به شمار میرفت.نام سرپاس مختاری- دست کم برای علاقهمندان تاریخ- آشناست. رئیس شهربانی دوره رضاخان به موسیقی مشتاق و علاقهمند بود و در زمره نوازندگان متبحر قلمداد میشد.و شاید؛ ناصرالدین شاه- این پادشاه قجری- در رویکرد به هنر، نسبت به سرپاس مختاری، آشناتر به نظر آید [که میآید].ناصرالدینشاه به شدت مفتون شعر و شاعری بود و از او دیوانی هم- میگویند- به جا مانده است. و حالا یک پرسش:آیا در جانی بودن هیتلر و سفاکی سرپاس مختاری و امثال آنها میتوان تردیدی کرد؟!آیا میتوان در مستبد بودن و مسئول بودن ناصرالدینشاه در جنایتهای قجری علیه مردم ایران، شکی داشت؟تاریخ میگوید: خیر!بنابراین میل و گرایش به هنر، دلیلی بر تبرئه جانیان و جنایتپیشگان و... مجرمان نیست! نمیتوان حکم داد یک هنرمند به صرف هنرمند بودن، از پذیرش مسئولیت رفتار و عملکرد و جرائماش، معاف است!براساس عقل و منطق نمیتوان پذیرفت یک هنرمند- به هر اندازه هم مجرم- باید از کیفر کارهایش مصون بماند و هر طور که خواست و پسندید در جامعه رفتار کند!در یک جامعه سالم یعنی در جامعهای دینی، همگان هنرمند و غیرهنرمند در قبال قانون یکسان تلقی میشوند. چه بسا جرم یک هنرمند، به خاطر دامنهداری و تائیدش، از جرم یک فرد عادی بیشتر و سنگینتر شود. چرا که هنرمند به عنوان یک نخبه قابل تأسی است و اثرش که برآمده از حس و امیال اوست، مخاطب کلان و زمان نامحدودی را برای القاء عمیق مفاهیم گوناگون صواب و ناصواب، دربر میگیرد.آدمی عاقل میتواند آنچه را ابراز شد نادیده بگیرد؟! اصلا مگر واقعیت قابل انکار است؟ متأسفانه در کشور ما دیدگاهی سطحی وجود دارد که تأیید میکند «هنرمند، به عنوان فردی فرهنگی و نخبه، آزاد است هر حرفی بزند، هر کاری بکند، هر نوع اندیشه و خلاقیتی را فارغ از درستی و اخلاقی بودن، پی بگیرد!»صاحبان این دیدگاه میگویند؛ «باید جهانی فکر کرد، و اینجهانی فکر کردن نیازمند عدول از برخی موازین اخلاقی است، نگاه حرفهای یعنی هنرمند، سزاوار خلاقیت و اعمال نگاه خود- ولو مسموم- است!» این گزاره آیا مورد تأیید عقل است؟ مورد تایید تعالیم آسمانی اسلام عزیز است؛ مسلما خیر!هنرمند هم مثل همه مردم در برابر خداوند و مردم مسئول است! باید پاسخگوی اثر هنریاش باشد؛ پاسخگوی نگاه و رفتار و اثرش باشد!آنهایی که قائل به جدایی «هنرمند» از «پذیرش مسئولیت اثر» هستند و هنرمند را مجاز به هر نوع رفتاری میخواهند و تأیید میکنند، نه تنها در حیطه دشمنان و یا دست کم بیگانه با «دین» ارزیابی میشوند که؛ شناختی درست هم از هنر و هنرمند و رسالت هنرمند ندارند.سال گذشته؛ خوانندهای به روشنی، در مقام حامی بهائیان آشکار شد؛ از رسانه دولتی روباه پیر استعمار - انگلیس- بازدید کرد، با عوامل بهائی این شبکه پشت درهای بسته گفتوگو نمود، با عوامل شبکه «من و تو» مدافع همجنسگرایی و شاعری ملحد عکس یادگاری گرفت، با رسانههای آمریکایی علیه نظام دینی گفتوگو کرد. حالا همین فرد هدف تمجید برخی دولتمردان قرار میگیرد و عکساش به روی جلد روزنامه دولتی ایران میرود!لابد؛ برای اینکه شأن هنرمند ایجاب میکند گناه و تقصیر و خیانت و حمایتاش از مشتی جانی و ملحد باید نادیده گرفته شود!قبلا هم نمونههایی از تجاهل در برخورد با برخی خواص(!) را شاهد بودهایم. به طور مثال، وقتی زنی بازیگر به غرب مهاجرت کرد و در محافل گوناگون علیه حجاب و سایر احکام اسلامی داد سخن داد، برخی از اهالی رسانه، همچنان با آب و تاب از آن زن گفتند و گفتند و تحسیناش کردند.یکی از دلایل عقبماندگی عرصه فرهنگ و هنر ما، دقیقا وجود افراد بیبصیرت و سطحینگر و مرعوبی است که قدرت حسابگری و ارزیابی ندارند. افرادی که در عرصه فرهنگ و هنر و نیز رسانه فعالاند و متأسفانه برخی از تریبونها و رسانهها را در اختیار دارند!نیروهای متعهد با ازدیاد رسانههایی که ارتباطی به صورت شبکهای دارند میتوانند تا اندازهای از ماهیت مرعوبان و هنرمندنمایان پرده بردارند و تکاپوی اجتماعی و فرهنگی بینسبتان با هنر و فرهنگ دینی و ملیمان را بیاثر سازند. یادمان باشد که سطحینگری، آفت بزرگ هر پدیدهای به ویژه در اثر فرهنگی و عرصه فرهنگسازی است!