جهان نیوز - سید یوسف آلداود: در خبرها آمده است که داریوش مهرجویی به تهران بدرود گفته و به یکی از شهرستانهای خوش آب و هوای ایران اسلامی پناه برده تا بلکه هوایی بخورد و نفس چاق کند از این فیلمسازیهای پیدرپی و حضور پررنگ در جشنوارههای فیلم فجر سالیانه!
سال گذشته بود که"نارنجیپوش" آقای مهرجویی روی پرده سینماها رفت و لقب سفارشیترین فیلم تاریخ ایران را از آن خود کرد، فیلمی که خیلی از مخاطبین سینما از رد پای آشکار شهرداری تهران در آن میگفتند و البته نزدیکی انتخابات و مشابه این حرفها.
اما حالا مهرجویی کمکم دارد خاطرات خوب مردم از فیلمهایش و مهمانهایی که برای مامان آمده بودند را پاک میکند. او که انتظار میرفت با آخرین ساخته خود یعنی"چه خوبه که برگشتی" جشنواره سیویکم فیلم فجر را تکانی اساسی دهد آن را در بهت فرو برد. مخاطبین و منتقدینی که به حرمت تجربه و خاطرات شیرینشان از نام صاحب اثر روی صندلیهای خود نشسته بودند دائم به دنبال اتفاقی تازه بودند و البته با پایان به یکباره فیلم متعجبانه سالن را ترک کردند.
این همان وضعیتی است که این روزها با اکران عمومی فیلم مذکور روزانه چندین بار برای صدها مخاطب سینما تکرار میشود.
بهداد که سالیانی را در خارج از کشور زندگی میکرده حالا به خانهاش در"متل قو" یکی از شهرهای شمالی ایران برگشته و با عمه خانم خود، رویا تیموریان زندگی جدیدش را آغاز میکند. اما روابط میان عطاران و بهداد است که دستمایه موضوع فیلم قرار گرفته و نام فیلم نیز از زبان عطاران خطاب به بهداد است، اینکه: چه خوبه که برگشتی!
دعواهای مستمر این دو با یکدیگر و لجبازیهای پدید آمده در حین فیلم قصه را شکل داده است. درباره فیلم، تکنیک، فرم و محتوا واقعا نمیتوان حرفی زد چرا که به نظر میرسد چند بازیگر در یک لوکیشن ثابت ریخته شده و از آنها خواسته شده که بازی کنند! فی البداهه.
از عشق چند ضلعی و تکراری به یک خانم که بگذریم باید بگوییم که تمام بار کار بر دوش رضا عطاران است. هر چند سعی شده فضایی شاد برای فیلم ایجاد شود اما نه تنها چنین اتفاقی نیافتاده بلکه نمایش مضحکی از یک رفاقت دیرینه حاصل شده است.
به نظر میرسد داریوش مهرجویی به یک استراحت نیاز داشت و چه خوب شد که از تهران رفت!