Quantcast
Channel: جهان نيوز - پربيننده ترين عناوين فرهنگ :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 16070

آن‌چه یک ژاپنی را به ایران کشاند

$
0
0
به گزارش جهان به نقل از ایسنا، پروفسور "کوراناگی" شاید نخستین فردی بود که آثار و شاهکارهای ادبیات فارسی را به ژاپنی ترجمه کرد و اکنون آیانو ساساکی و دیگرانی همچون او در ژاپن راه استاد کوراناگی را ادامه می‌دهند و ساساکی بر روی ادبیات کهن با محوریت عطار کار می‌کند.خانم آیانو ساساکی به مناسبت روز بزرگداشت عطار، مقاله خود را با محوریت "دشواری‌های ترجمه آثار عطار" در همایش "بررسی منظومه فکری و آثار عطار نیشابوری" در دانشگاه اصفهان ارائه کرد و وجود ویژگی‌هایی همچون آرایه‌های ادبی، رسم‌الخط متفاوت، شناخت نداشتن مردم ژاپن از شخصیت‌های تاریخی و اسطوره‌ای ایران و منتقل نشدن ارزش موسیقایی شعر در زبان دیگر را از جمله مشکلاتی دانست که بر سر راهش برای ترجمه عطار وجود داشته است.آن‌چه در ذیل می‌آید مصاحبه‌ای است که در حاشیه همایش یادشده با آیانو ساساکی انجام شده است.*چه شد که به ایران آمدید و در رشته زبان و ادبیات فارسی تحصیل کردید؟ می‌خواستم در ژاپن دکتری بگیرم، اما اساتیدم گفتند که از دست‌شان خارج شده‌ام! و اگر بخواهم که دکتری بگیرم باید بروم ایران، چراکه می‌گفتند هیچ‌کدام نمی‌توانند استاد راهنمای من باشند. به من گفتند مجبوری بروی ایران و خودت کار را پیگیری کنی. بنابراین من را تقریباً رها کردند! (می‌خندد). خودم اراده داشتم و تصمیم گرفتم که درسم را تنها تا فوق لیسانس تمام نکنم. پس برای مقطع دکتری خودم راهم را پیدا کردم و آمدم دانشگاه تهران و بعد هم خیلی شانس آوردم که حضور دکتر پورنامداریان رسیدم.* چه عاملی سبب شد که در ادبیات به سمت خواندن و ترجمه آثار عطار حرکت کنید؟به نظر من نگاهی عاطفی و محبت‌آمیز نسبت به زن در آثار عطار وجود دارد و همین نگاه او موجب شد تا به این عارف جذب شوم. عطار بین آدم‌های مختلف فرقی نمی‌گذارد و دیدگاهی عادلانه دارد و این نشان می‌دهد که چشمش خیلی باز بوده است. اصلاً فکر نمی‌کند چون انسانی زن یا مرد است باید پایین‌تر از دیگری باشد بلکه می‌گوید همه یکسان هستند.* آیا نگاهی که شما در عطار پیدا کردید در فرهنگ‌های دیگر همچون فرهنگ ژاپنی هم وجود دارد؟ در فرهنگ ژاپنی هم عرفان "ذن" را داریم. آیا عرفان عطار و نگاه او به زن با نگاه عرفای ذن شباهت دارد؟باید باشد. عرفان در هر جا عرفان است و به نظرم باید این نگاه در آثار هر یک از عرفا باشد. عرفان عطار هم با عرفان ذن خیلی شبیه است. به عنوان مثال مراحل عرفانی که عرفای ذن طی می‌کنند با مراحلی که عطار می‌گوید شبیه است. یک نقاشی معروف در ژاپن به نام نقاشی "۱۰ گام" وجود دارد که در آن مراحلی به تصویر کشیده شده که شبیه مراحل عرفانی عطار است. در مورد نگاه به زن نمی‌توانم به صورت قطعی بگویم که نگاه عرفان ذن شبیه عطار است ولی شباهت‌هایی بین آن‌ها وجود دارد.*آیا نگاه عطار نسبت به زن را در آثار دیگر شاعران فارسی‌زبان نیز دیده‌اید؟ مولانا هم شاید این نگاه را دارد، البته حافظ هم باید این نگاه را داشته باشد ولی چون مبهم است نمی‌توان در موردش به طور کامل قضاوت کرد. اما مولانا را خیلی دوست دارم و مشخص است که از عطار تأثیر گرفته است. شاید در دیگر شاعران کمتر باشد اما در عطار به دلیل زمان و تحت تأثیر پدرش که عارف بوده این نگاه بیش‌تر است.* ترجمه یک اثر از زبانی به زبان دیگر سختی‌های گوناگونی دارد و همان‌طور که در سخنرانی خود گفتید تفاوت‌های زبانی و معنایی موجب می‌شود تا مترجم در ترجمه اثری ادبی و منظوم با مشکل روبه‌رو باشد، اما آیا شباهت‌های میان فرهنگ ایرانی و ژاپنی نتوانست تا حدودی به شما در این راه کمک کند؟ شاید کمک کند. من سعی کردم در ترجمه به فرهنگ ایرانی توجه داشته باشم، اما نه این‌که مردم ژاپن فکر کنند که فرهنگ ایرانی یک فرهنگ عجیب ‌وغریب است. شباهت‌ها و نقاط مشترکی هم هست. شاید موضوعات یکسان باشد، اما شاید آغازها متفاوت باشد و یا این‌که ژاپنی‌ها از یک زاویه به یک مفهوم نگاه کرده‌اند و ایرانی‌ها از یک زاویه دیگر، اما چیزی که هر دو به آن نگاه کرده‌اند یک چیز است و طرز فکر هر دو یکی است. همچنین ممکن است نکاتی را ژاپنی‌ها متوجه نشده باشند و نکاتی را نیز ایرانی‌ها به آن توجه نکرده باشند، بنابراین با این ترجمه‌ها می‌توانند نکات دیده‌نشده را به هم منتقل کنند. من می‌خواهم در ترجمه این نکته مثبت را ارائه کنم، نه این‌که خوانندگان ژاپنی فکر کنند که طرز فکر ایرانی‌ها به شدت متفاوت است. هر کسی فرهنگ و افکار خاص خود را دارد اما می‌تواند در مورد افکار و فرهنگ‌های دیگر نیز فکر کند و حداقل بگوید فکری متفاوت با تفکر خودش نیز هست. کنار گذاشتن افکار فایده‌ای ندارد، ما می‌خواهیم با همدیگر بفهمیم و نکات تازه را بیاموزیم.* از تفاوت‌هایی که نام بردید به نگاه مردم ژاپن نسبت به رسم‌الخط فارسی اشاره کردید که از نظر آن‌ها خط فارسی شبیه به نقاشی است. نکته جالب این است که مردم ایران نیز در مورد خط ژاپنی چنین دیدگاهی دارند و آن را شبیه به نقاشی می‌دانند... من از این خبر داشتم و این تفاوت‌ها وجود دارد ولی چیزی که کار را برای من سخت می‌کرد این بود که یک فارسی‌زبان شکل جیم و میم را می‌داند و وقتی شاعر از شکل این حروف برای تشبیه و صنایع دیگر ادبی استفاده می‌کند یک فارسی‌زبان به سادگی متوجه آن می‌شود، اما برای من که باید اثر را به ژاپنی ترجمه کنم و خوانندگان ژاپنی‌ام شکل حروف فارسی را نمی‌دانند مشکل ایجاد می‌شود.* از موارد روایی در ژاپن که گفتید این بود که در داستان‌های بودایی یک روایت خنده‌دار در ابتدا توسط واعظ گفته می‌شود تا مردم جمع شوند و سپس او شروع می‌کند به وعظ کردن، آیا این مورد را در روایت‌های عرفانی ادبیات فارسی هم دیده‌اید؟در ژاپن حکایت‌هایی هست که محتوای آن‌ها با حکایت عطار یکسان است، اما در فرهنگ بودایی آن حکایت خنده‌دار مهم نیست بلکه صرفاً برای جمع‌کردن مردم می‌آید و وعظ پس از حکایت مهم می‌شود. اما در عطار خود حکایت مهم است حتی اگر خنده‌دار باشد. علاوه بر این یک جمع‌بندی چندسطری در پایان هر حکایت وجود دارد که بسیار پیام‌آور و آموزنده است و عطار نکات مهمی را بیان می‌کند. زمانی‌که به این نقطه می‌رسم ترجمه برایم سخت می‌شود. حکایت شیرین است اما جمع‌بندی چندسطری آن سخت است. *آیا تکنیک داستان در داستان مشکلی برای ترجمه ایجاد نکرده است؟ داستان هزار و یک شب در ژاپن مشهور است و مردم با این سبک آشنایی دارند، بنابراین با این تکنیک‌ها گیج نمی‌شوند.* همان‌گونه که به ترجمه آثار فارسی به ژاپنی روی آورده‌اید و با توجه به شناختی که از ادبیات فارسی و ژاپنی دارید، ممکن است به ترجمه آثار ژاپنی به فارسی هم وارد شوید؟ ترجیح می‌دهم که آثار فارسی را به ژاپنی ترجمه کنم. علاقه چندانی هم به ادبیات ژاپنی ندارم و ادبیات فارسی برای من بویژه عطار و مولوی خیلی آموزنده است.

Viewing all articles
Browse latest Browse all 16070

Trending Articles