به گزارش جهان به نقل از فارس، در پی قتل فجیع یک دختر جوان افغان توسط گروهی از مردان خشمگین به اتهام آتش زدن قرآن در کابل، استاد علی معلمدامغانی رئیس فرهنگستان هنر طی یادداشتی با مردم افغان سخن گفت.در این متن میخوانیم: روی در مشرق ایران، دیار دلیران، بلاد افغان، سرزمین تُرک و تاجیک و هزاره و آریان. این بار اما از در همزبانی و نه همدلی. میگویم این روایت عطش و آتش و قرآن، فارغ از قرینه و برهان، اسطوره و افسانهایست شاید و نه بیشتر. دلهای ما بیگانه نیست، باری زنی را خوانا و ناخوانا با قرآن چه کار؟ قرآن نوری است به سیاهی و تاریکی به باریکی بر کاغذ نوشته، مردان مرد از آن بیخبرند، زنان به کدام مرتبه در اَند که بیرنج و ریاضت به گنج آن ره برند و آنگاه گنج سوختن در خطا و خُتَن نیز این عشوه نمیخرند.قرآن سوزی اندیشه و انگیزه میخواهد تا دریابی هر که در اینجا اهل یقینند، قرآن به برهان سوزان مستشرقینند. باری زن تا در نهفت خانه از برزن از نَمَرد خویش چه دید که آن جمله را حوالت با حضرت قرآن بود، از سر جهل بود، مدعا بود، بدون برهان بود. شاید زن سلیطه بود، مرد از زبان قرآن گویان بود که اَلرُجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النُّسَاء. سلطه مراست بی شرط، زن ناشزه بود شاید، به کدام دلیل مرد کام خود که ندانیم چه بود با تازیانه به حجت قرآن میخواست. مرد ثقه نبود، زن را از مرد نفقه نبود و هزار بلای دیگر، حوالت همه با الله و قرآن رسول الله(ص)، اینک گویی زن قرآن بسوخت تا مرد گوید زن خویشتن بفروخت و هزار آموخت کذب دیگر. با خویشتن آیید، شور شهوت شر است؛ شور غیرت نیز شر است و این همه را حوالت با قانون است؛ قانون کور است، قرآن اما نور است، در نور هر کس نتواند دید، راسخون در علم میبایند و اینک بگذر و بگذار. قدم به احتیاط باید زد خاصه جمع را. مردمان را که به هر بهانه فارغ از اندیشه به مِهر و قهر بیرون آیند، به تظاهر و این باد و آن مباد گویند. باری از لقمان حکیم بشنوند که گفت: شر، شر را بر میانگیزد و شهوت، غیرت را. میشد که به شرع یا قانون از هم بِبُرند و قصه فصل شود. قانون در میانه نبود و قرآن بر کرانه بود. شد آنچه شد. اینک این مردمان میگویند زن نکو کرد تا زنان این نکویی بیشتر کنند؟ میگویند مرد نکو کرد تا مردان بیدرد نَمَرد دردی جعل کنند و در جان جفت آویزند؟ باری هیاهو دگر کنید و عربدهای نکوتر سر کنید و اگر دانید و توانید نفی و دفع شر کنید که از بیدانشی خطرها خیزد.آنچه را زن سوخت قرآن نیستتا بدانی شر ما را شرع برهان نیستفعل اگر مستور حتی مصدری داردغار هم ایوان باز صد دری داردآخرینهای زمین این روزها گیجاندمرغ یک پایند و پا در بند آویجانداینکه شر را شر کند بیدار هنجاریستلیک در خوابست این هنجار بیداریستخون به خون شستن طریق آدمیت نیستتیغ را در چهره تهمت کشیدن از حمیت نیستکس نمیپرسد چرا دانای قرآن بود زن یا نهدین دیگر داشت آیا شخص عامد بود من یا نهغیرت مردان به نوعی غیر قرآن میشود یا نهقهر بر بیغیرتی از خشم برهان میشود یا نهفعلها را مصدری بایست فعل مرد را زن رافعل خاص خانه را و عام برزن رامهرتان بر کیست مردم قهرتان بر چیستقصه قرآن و برهان جمله کافی نیست دیگر چیستای شمایانی که مایید از شما دور است نااهلیقصه حیوانیست شور مادگی و شهوت فحلیقوچ میپرتابد آیا مادة نر را ز روی کوهشکوه میباید شما را آنک از بشکوهقصه گر این است شهوت علت شور استحال داور دیدهاش بیدار یا کور استداد اگر بر وفق قانون است نابیناسترمزشان گر ذوق داری جز حرا سیناستفهم ما زین هر دو وهم دیده بسته استتا بدان جاییکه از ما روح و جان هر دوان خسته استمرتضی فرمود قاضی بعد من مانامن نمیگویم تو خود این قصه بر خواناچشم قاضی نزد قرآن دیدة باز استورنه با شیطان و شک نادیده انباز استچشم قاضی چشم قوچ و چشم آهو نیستقصه را گر دید اگر سنجید غیر از دیده او نیستلیک مهر و قهر مردم را به عالم سنجهای بایدخود اگر دست نوازی یا اگر سر پنجهای بایدشهوت ار شر نیست قانون شما یا اوستغیرت ار فر نیست هرچه آن نیکتر آهوسترحم باید مردمان مرد را بر حال فرزندانحاصل فعل شما آنک خرابات است یا زندانمن به قدر فهم خود این قصه را دیدملابد از یک حصه تا ده حصه تا صد حصه را دیدم |
↧
واکنش علی معلم به قتل فجیع دختر افغان
↧