گروه فرهنگ جهان نیوز-شادی رستمی: «شیفت شب» فیلمی است که نیکی کریمی ستاره ی سال های نه چندان دور سینما پس از یک شب، چند روز بعد و سوت پایان کارگردانی کرده است. کریمی ایده اولیه این فیلم را از محمود آیدن وام گرفته و با همراهی علی اصغری فیلم نامه اثر را به رشته ی تحریر درآورده است.فیلم درباره ی زنی است به نام ناهید (با بازی لیلا زارع) که به ناگهان نگران شوهرش، فرهاد (محمد رضا فروتن) میشود و فکر میکند، شوهرش دیگر مثل سابق نیست و یک جای کارش میلنگد، پس زاغ سیاه شوهرش را چوب میزند تا ببیند چه مشکلی برایش پیش آمده.در واقع فرهاد که کارمند حسابداری شرکت بوده دست به اختلاس میزند؛ کشف دزدی و عواقب پس از آن آن، فرهاد را آشفته و عصبی میکند و این سرآغاز یک زندگی رو به ویران است که همه چیز را به خدمت خود میگیرد و زنی فرشته خو که باید یک تنه بار درام داستان را بر عهده گیرد و نه فقط از شوهر که از جامعه هم باید زجر بکشد. زنی مظلوم و رنج کشیده که برای حفظ زندگی اش حاضر است همه جور اشتباهات مرد را جبران نماید.فضای فیلم قرار بوده روایتگر مشکلات اقتصادی و معیشتی خانواده در جامعه ای بحران زده و تحریم شده باشد و کریمی سعی کرده روی نقش زن تاکید زیادی شود.شیفت شب اثری نیست که قابل تعریف و تمجید باشد وحتی بیانیه های فمینیستی درونی اش نیز نمی تواند برایش قدمی روبه جلو باشد. باز هم داستان زنهای مظلوم و مردان کج خلق و خشن، جاه طلب و بیرحم که بی هیچ پیام درست و درمانی تنها برای همذات پنداری مخاطب به انها عرضه می شود بی آنکه حتی کارگردان به درستی بتواند هدف و منظورش را برساند.داستانی فاقد ظرافت و پیچیدگی که روایت همیشگی اش می تواند بیننده را روی صندلی نگه دارد حال چه سینما چه سریال ظهرگاهی تلویزیون. زن داستان علیرغم تحصیل کردگی منفعل و بی دست وپاست. در مقابل شوهرش اجازه انجام کاری را ندارد، از جانب او تحقیر می شود و اجازه کار کردن ندارد. مرد حتی حرف خود را به او نمی زند و در مقابل خودش فردی عبوس ، خشن و خودخواه است که سرمایه ی زندگی و خانواده را به باد داده و اکنون از همه طلبکار است. در واقع در پردازش هر دو کاراکتر اغراق شده برای اینکه هیچ گاه نمی توان گفت کاراکتری مطلقا سیاه یا سفید است و کریمی از خاکستری کردن اجتناب ورزیده است و در شرایطی که فمینیست ترین کارگردان زن ایرانی، تهمینه میلانی نیز از این سبک و سیاق فاصله گرفته، به نظر می رسد کریمی که بخشی از شهرتش را مدیون بازی درآثار اوست بناست جا پای او بگذارد و از مردان چهره ای خبیث و دیو سیرت بسازد.داستان کلیشه ای و نخ نما شده ای که جذابیتی برای مخاطب ندارد. کارگردان تلاش کرده به اثر حس بدهد و فضاسازی کند اما در انتقال مفهوم مورد نظرش به شدت ابتدایی و خام عمل کرده است. فضای کلی کار سرشار از سیاه نمایی هایی است که جامعه ی هنری را مبتلا ساخته و به ورطه ی بزرگنمایی و اغراق افتاده است.داستان سرد وکند پیش می رود و در برخی سکانس ها سعی می شود با ایجاد تعلیق اندکی به کار وزن تزریق شود اما تا میانه ی داستان ساده ترین نکته ها مکتوم است تا به بیننده رودست بزند. چنانکه در نهایت شغل همسر، موش کشتن در جوی های آب ، چنان عجیب و درو از ذهن است که بیننده را به حیرت فرو می برد.قطعا چنین انتخابی نه نماد است، نه نشانه ی عملی که بتوان آن را به مساله ای ربط داد و هضم کرد بلکه صرفا همان سیاه نمایی است که ذکرش رفت.کریمی نگاهی سطحی و کم عمق به اثر داشته و همین سبب شده فیلمش چیزی بیش از یک ملودرام کهنه و بی رنگ و رو نباشد. فیلم به سختی می کوشد خط سیر داستانی اش را حفظ کند و به قواعد کلاسیک پابندی نشان دهد اما با کمبود دیالوگ های موثر و اکت های تعیین کننده روبروست. بخصوص که کاراکترهای بی هدف و انگیزه تنها با نیمچه حسی بر چهره ظاهر می شوند و باقی به همان بی اهمیتی ورودشان، به راحتی حذف و معدوم می گردند. بی آنکه تاثیر خاصی در پیشبرد داستان و یا حتی پایان بندی و نتیجه گیری اش داشته باشند. از باب دیالوگ های شیفت شب ، برخی علیرغم مفهوم فلسفی در سینما سبب خنده و شوخی و انبساط خاطر شده بود و این نشان می دهد وقتی کلیت اثر با هم چفت و بست نباشد چقدر همه چیز گل درشت و شعاری جلوه می کند. اینکه حتی نامی انتخاب شود که کمترین ربطی به داستان نداشته باشد.کریمی به زور سعی دارد جامعه را خسته، عاصی و زخم خورده از مشکلات اقتصادی نشان دهد اما در کمال تعجب وضع زندگی ناهید بسیار خوب است و ظاهری مناسب دارد.ماشین خوب و خانه و زندگی شیک. ناهید، قهرمان زن داستان تنها سعی می کند با دلسوزی و نگرانی بیش از حدی که مثل نوار چسب به صورتش چسبیده از وضعیت موجود اظهار تاسف کند در حالی که آنچه خانم کارگردان نشان می دهد حتی گوشه ای فقر و مشکلات مالی نیست و بی شک شیوه ی بیان و زبان قصه الکن تر از آن است که به چنین موضوع گسترده ای بپردازد.کریمی تنها فکری را که به ذهنش متبادر شده با چند دیالوگ و یکی دو بازیگر خوب ترکیب کرده و به جشنواره فرستاده و البته تا این لحظه بازخورد مثبتی هم دریافت نکرده است.تکنیک دوربین روی دست برای ایجاد حس تعلیق و اضطراب در فیلمنامه ای پرسوراخ تنها گزینه ی ممکن برای جبران به نظر می رسیده که کارگردان از آن بهره برده و کوشیده به مدد نورپردازی های اغراق آمیز و موسیقی گوش پر کن سر و شکلی قابل قبول بسازد.آثار نیکی کریمی معمولا مقبول طبع بسیاری نیستند و تنها به مدد نام او و سطح بالای شعارهایی که در فیلم هایش به کار می برد بر سر زبان ها می افتد. نگاه او به اجتماع و ترسیم بحران های موجود آن چیزی نیست که در واقعیت می بینیم و چه عالی که او همیشه فقط همان بازیگری بماند که خاطره ی بازی های درخشانش را در ذهن داریم.