Quantcast
Channel: جهان نيوز - پربيننده ترين عناوين فرهنگ :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 16070

آیا حلالیت طلبیدن از غیبت شونده در همه موارد لازم است؟

$
0
0
به گزارش جهان، مهدی شبان مسک در وبلاگ "حضوری برای ظهور" نوشت: غیبت از گناهان کبیره ای که جنبه «حقّ الناس» داشتن آن كاملًا روشن است، زیرا: اولًا: با این عمل احترام و شخصیت و آبروى شخص مورد بحث كاسته خواهد شد و مسلماً ارزش اینها از نظر عقل و شرع كمتر از ارزش اموال نیست. ثانیاً: از تشبیه غیبت به خوردن گوشت برادر مؤمن در سوره حجرات نیز روشن مى‏شود كه غیبت مصداق «ظلم» است و ایجاد حق مى‏ كند. ثالثاً: از احادیث فراوانى نیز این حقیقت استفاده مى‏ شود كه غیبت نوعى ظلم و ستم است كه باید جبران گردد از جمله:  1- در خطبه حجة الوداع آمده است كه پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله فرمود: «ایُّهَا النَّاسُ انَّ دِمائَكُمْ وَ امْوالَكُمْ وَ اعْراضَكُمْ عَلَیْكُمْ حَرامٌ كَحُرْمَةِ یَوْمِكُمْ هذَا فى شَهْرِكُمْ هذا فى بَلَدِكُمْ هذا انَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْغَیْبَةَ كَما حَرَّمَ الْمالَ وَ الدَّمَ؛ اى مردم! خون‏ها و اموال و آبروى شما بر یكدیگر محترم است مانند احترام امروز و این ماه (ذى الحجه) و این شهر (مكه) خداوند حرام كرده است غیبت را همان گونه كه حرام كرده است (تعرّض به) مال و خون را»1. بى‏ شك هر خون بى ‏گناهى ریخته شود باید جبران گردد، و هر مال مشروعى از هر كس تضییع شود، باید عوض آن را پرداخت، غیبت نیز باید به هر نحوى كه ممكن است جبران شود. اصولًا قرار گرفتن آبروى مؤمن در كنار مال و خون او دلیل روشنى است بر این كه تضییع آبرو جنبه حق الناس دارد.  2- در حدیث دیگرى از پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله بعد از آن كه غیبت با مقایسه با زنا، شدیدتر از آن شمرده شده مى ‏فرماید: «زانى بعد از توبه (خالصانه) مشمول عفو الهى‏ مى‏ شود؛ انَّ صاحِبَ الْغِیْبَةِ لا یُغْفَرُ لَهُ حَتَّى یَغْفِرَ لَهُ صاحِبُهُ؛ اما غیبت كننده بخشوده نخواهد شد تا غیبت شونده او را عفو كند»2.  3- در كتاب مجموعه ورّام از پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله نقل شده است كه فرمود: «كُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حَرامٌ دَمُهُ وَ مالُهُ وَ عِرْضُهُ، وَالْغِیْبَةُ تَناوُلِ الْعِرْضِ؛ تعرض به همه چیز مسلمان بر مسلمان حرام است، خون او و مال او، آبروى او، و غیبت تعرّض نسبت به آبرو است»3. جمله اخیر كه غیبت را مصداق تعرض به آبرو ذكر مى‏ كند خواه از كلام پیامبر صلى الله علیه و آله باشد خواه از كلمات راویان حدیث، در هر حال مى‏ تواند شاهد و گواهى براى مقصود ما باشد. 4- روایاتى كه مى‏ گوید غیبت سبب نقل حسنات از نامه اعمال غیبت كننده به غیبت شونده، و نقل سیئات از نامه اعمال غیبت شونده به غیبت كننده مى‏ شود، دلیل روشن دیگرى بر حق الناس بودن غیبت است، چرا كه نقل حسنات و سیئات براى جبران آبروى ضایع شده غیبت شونده است.  در حدیثى از پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله مى ‏خوانیم كه فرمود: «یُؤْتى‏ بِاحَدٍ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُوقَفُ بَیْنَ یَدَىِ اللَّهُ یُدْفَعُ الَیْهِ كِتابُهُ فَلا یَرَى‏ حَسَناتِهِ فَیَقُولُ الهِى لَیْسَ هذا كِتابِى فَانِّى لا ارَى‏ فیها طاعَتى‏ فَقالَ انَّ رَبَّكَ لا یَضِلُّ وَ لا یَنْسى، ذَهَبَ عَمَلُكَ بِاغْتیاب النَّاسِ ثُمَّ یُؤْتى بِآخَرَ وَ یُدْفَعُ الَیْهِ كِتابُهُ فَیَرى‏ فیها طاعاتٍ كَثیرةٍ، فَیَقُولُ الهى ما هذا كِتابى فَانِّى ما عَمِلْتُ هَذِهِ الطَّاعاتِ، فَیَقُولُ: انَّ فُلاناً اغْتابَكَ فَدُفعَتْ حَسَناتُهُ الَیْكَ؛ روز قیامت كسى را در دادگاه عدل الهى حاضر مى‏ كنند، و نامه اعمالش را به دست او مى‏ دهند، نگاه مى‏ كند حسنات خود را در آن نمى‏بیند، عرضه مى‏دارد خدایا این نامه عمل من نیست زیرا طاعات خود را در آن نمى‏بینم، خداوند به او مى‏ گوید پروردگار تو نه گمراه مى‏ شود و نه چیزى را فراموش مى‏ كند، طاعات تو به سبب غیبت مردم از بین رفت، سپس دیگرى را مى‏ آورند و نامه عملش را به دستش مى ‏سپارند، در آن طاعات زیادى مى ‏بیند كه انجام نداده بود عرض مى‏ كند خداوندا این نامه عمل من نیست، چرا كه من این طاعات را انجام نداده ‏ام، خداوند مى‏ فرماید: فلان كس تو را غیبت كرد، بدین سبب حسناتش به تو داده شد»4. حال كه روشن شد غیبت حق الناس است، و حق الناس باید جبران گردد، این سؤال پیش مى ‏آید كه غیبت كننده چگونه مى ‏تواند خطاى خود را جبران كند. فروض مختلفی متصور است که ما به اختصار به آن اشاره کرده و بر اساس روایات و نظر علماء اخلاق حکم و وظیفه فرد را در هر فرض بیان خواهیم نمود.  1- غیبت شونده در قید حالت نباشد و یا در قید حیات باشد ولی دسترسی به او برای غیبت کننده امکان پذیر نباشد در این صورت باید: الف: بین خود و خداوند توبه كند ب: به نیابت از غیبت شونده اعمال خیر انجام دهد ج: نزد كسانى كه غیبت در حضور آنها انجام گرفته برود، و عمل برادر مؤمن خود را به گونه ‏اى توجیه و حمل بر صحّت كند، و با ذكر خیر و تكریم از فرد غیبت شده، تحقیر گذشته را جبران نماید تا آثار غیبت از اذهان آنها به كلى برچیده شود.  2- غیبت شونده در قید حیات بوده و دسترسی به او نیز امکان پذیر است: از بعضى از روایات استفاده مى‏ شود كه: اگر غیبت به گوش غیبت شونده رسیده است باید برود و از او حلیّت بطلبد و اگر نرسیده باید براى او در پیشگاه خدا طلب آمرزش كرد (تا حق او جبران شود) این مضمون در حدیثى از امام صادق علیه السلام چنین نقل شده است: «فَانْ اغْتِیْبَ فَبَلَغَ الْمُغْتابَ فَلَمْ یَبْقَ الّا انْ تَسْتَحِلَّ مِنْهُ وَ انْ لَمْ یَبْلُغْهُ وَ لَمْ یَلْحَقْهُ عِلْمَ ذلِكَ فَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ لَهُ»5. این تفسیر و توضیح شاید به خاطر این است كه اگر غیبت به شخص غیبت‏ شونده نرسیده است نقل آن براى او اى بسا سبب اذیت و آزار بیشترى مى‏ شود، و مسئولیت سنگین ‏ترى به بار مى ‏آورد، به همین دلیل تنها دستور استغفار براى او داده شده است. بنابراین اگر موردى باشد كه غیبت شونده ناراحت نمى‏ شود، وجوب حلیّت طلبیدن بعید نیست. و از اینجا تفسیر روایات متعددى كه مى‏ گوید: «كَفَّارَةُ الْاغْتِیابِ انْ تَسْتَغْفِرَ لِمَنْ اغْتَبْتَهُ؛ كفاره غیبت آن است كه براى كسى كه غیبتش را كرده ‏اى استغفار كنى»6.  روشن مى ‏شود. شاهد گویاى دیگرى بر تحلیل فوق حدیثى است كه از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل شده است: «مَنْ كانَتْ لَاخِیْهِ عِنْدَهُ مَظْلَمَةٌ فى عِرْضٍ اوْ مالٍ فَلْیَتَحَلَّلْها مِنْهُ مِنْ قبلِ انُ یَأْتِى یَوْمَ لَیْسَ هُناكَ دِینارٌ وَ لادِرْهَمٌ انَّما یُؤْخَذُ مِنْ حَسَناتِه فَانْ لَمْ تَكُنْ لَهُ حَسَناتٌ اخِذَ مِنْ سَیِّئاتِ صاحِبِهِ فَزِیْدَتْ عَلى‏ سَیِّئاتِهِ؛ هر كس نسبت به برادر مسلمان خود ستمى در مورد آبرو یا مال او كرده باشد باید از او حلیّت بطلبد پیش از آن كه فرا رسد روزى كه در آن روز درهم و دینارى نیست بلكه از حسنات او بر مى ‏دارند (بر حسنات برادرى كه مال یا آبروى او تضییع شده است مى‏ نهند) و اگر حسناتى نداشته باشد از گناهان رفیقش برمى‏ دارند و بر گناهان او مى‏ گذارند»7. در دعاهاى معروف ایّام هفته كه از امام زین العابدین على بن الحسین علیه السلام در ملحقات صحیفه سجّادیه نقل شده در دعاى روز دوشنبه نیز تعبیرات روشنى در این باره دیده مى‏ شود كه امام از خداوند (به عنوان سرمشق براى دیگران) چنین مى‏ خواهد: اگر مظالمى از عباد نزد من است، و من بر كسى از بندگان تو ظلم و ستمى كرده ‏ام در عرض و آبروى، یا در مورد اموال و خانواده و فرزندانش، یا غیبتى از او كرده ‏ام، و یا تحمیلى بر او روا داشته ‏ام، یا تكبر و تعصّب یا ریاكارى و خودنمایى در برابر او داشته‏ ام، و اكنون دستم نمى ‏رسد كه حق او را به او باز گردانم یا حلیّت بطلبم از درگاه تو مى‏ طلبم كه او را به هر گونه مصلحت مى‏ دانى از من راضى فرمایى»8. به هر حال احتمال حق الناس بودن غیبت بسیار قوى است لذا اگر جبران كردن یا حلیّت طلبیدن مشكلى نداشته باشد، باید اقدام كرد. یاد آوری این نكته نیز حائز اهمیت است كه یكى از طرق جبران غیبت آن است كه انسان‏ نزد كسانى كه غیبت در حضور آنها انجام گرفته برود، و عمل برادر مؤمن خود را به گونه ‏اى توجیه و حمل بر صحّت كند، كه آثار غیبت از اذهان آنها به كلى برچیده شود، و به اصطلاح آب بسته به جوى خود باز گردد9. ___________________________________________  1.    شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 9، صفحه 62. 2.    المحجة البیضاء، جلد 5، صفحه 251. 3.    مجموعه ورّام، جلد 1، صفحه 123. 4.    مستدرك الوسائل، جلد 9، صفحه 121، حدیث 30. 5.    بحارالانوار، جلد 72، صفحه 242. 6.    میزان الحكمة، جلد 3، صفحه 2339، احادیث 15543 تا 15548. 7.    جامع السّعادات، جلد 2، صفحه 306. 8.    ملحقات صحیفه سجادیه، دعاى روز دوشنبه( با تلخیص). 9.    آیت الله مکارم، اخلاق در قرآن، ج 3، ص 121 - 124 (با تلخیص و اضافات)

Viewing all articles
Browse latest Browse all 16070

Trending Articles