Quantcast
Channel: جهان نيوز - پربيننده ترين عناوين فرهنگ :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 16070

نسخه‌ای کارساز برای عبور از دوران پررنج غیبت

$
0
0
به گزارش جهان، رضا رستمی در "گروه اینترنتی رهروان ولایت" نوشت:از آن زمان که خداوند، انسان را آفرید علاوه‌ بر نیازهای مادی و جسمانی به نیازهای روحی و معنوی او هم توجه داشت و دقیقاً به همین دلیل است که اولین انسانی که خلق شد یک راهنما و پیامبر بود. این نشان می‌دهد که خداوند حتی راضی نبود و نیست که انسانی بر روی کره‌ی خاکی وجود داشته باشد اما امام، ره‌بر و هدایت‌گری در کنار او نباشد؛ امام صادق(علیه‌السلام) در همین زمینه می‌فرمایند:«اگر همه‌ی مردم دو نفر باشند یکی از آن دو نفر امام خواهد بود.»[1] و فرمود: «آخرین کسی که می‌میرد امام است تا کسی بر خدا دلیل نیاورد که خدا او را واگذاشته بدون آنکه حجتی از طرف خدا بر او قرار داده باشد.»[2]  شیعه معتقد است که انتصاب امام مثل انتصاب پیامبر باید از جانب خداوند انجام شود؛ زیرا اگرچه بنابر مصالح و حکمت الهی، منصب نبوت جای خود را به منصب امامت داد اما در احتیاج مردم برای داشتن رهبری الهی، تغییری ایجاد نشده است. زیرا نه انسان از «انسان‌بودن» خارج شده تا دیگر نیازی به معارف وحیانی و آموزه‌های الهی نداشته باشد و نه «احتیاج به فردی عالم و عادل» برای شناخت کامل دین خدا و اجرای دقیق قوانین الهی از بین رفته است. در عصر غیبت هم باز همان انسان است و نیازهایش و همان دین خداست و الزاماتش. در چنین شرایطی، فرضیه‌ی رجوع به شبیه‌ترین و نزدیک‌ترین فرد به حجت‌الهی - با اعتراف صریح به بسیار زیاد بودن فاصله‌ی غیرمعصوم با معصوم- یک پیشنهاد کاملاً منطقی و مطابق با عقل است و اگر غیر از این باشد ضدعقل و ضدحکمت خواهد بود.  تصور کنید که در یک شهر، فقط یک پزشک حاذق وجود داشته باشد و او نیز برای مدتی به مسافرت رفته باشد. در چنین شرایطی، چه کاری صحیح است؟ رجوع به پزشکان دیگر -هرچند که حاذق نیستند- یا رجوع به افرادی که اصلا چیزی از پزشکی نمی‌دانند؟! مثلا آیا عقلایی است که در مدت غیبت آن پزشک حاذق، یک مکانیک یا یک مهندس ساختمان را یا به‌جای او بنشانیم و برای مشکلات درمانی خود به آنها مراجعه کنیم؟ مضحک و غیرمنطقی بودن این سخن، بر کسی پوشیده نیست.  شیوه‌ای که در میان برخی از فِرَق و گروه‌ها می‌بینیم بی‌شباهت به مثال خنده‌دار فوق نیست. بعضی معتقدند که در زمان حاضر وقتی یک شخص یا یک گروه -هر چند با زور و کشتار- حکومت را به دست می‌گیرند باید با آن‌ها بیعت کرد و خود را زیر پرچم و حکومت آنان قرار داد! از نظر این‌ گروه، اشکالی ندارد که شخصی که به این وسیله، حاکم شده است «حجاج‌بن یوسف ثقفی» باشد یا «صدام» و یا «گروهک داعش»! پر واضح است که راضی‌شدن به حکومت عده‌ای فاقد صلاحیت، به‌کلی دور از منطق و خرد است چراکه یک حکومت، به‌طور مستقیم و دائمی با جان و مال و ناموس مردم ارتباط دارد و هرگونه فساد و بی‌صلاحیتی در حاکمان، عواقب شوم و وحشتناکی به‌دنبال خواهد داشت.  عده‌ای هم می‌گویند که باید به نظر مردم مراجعه کرد و دید مردم چه کسی را برای زمامداری برمی‌گزینند. اشکال چنین سخنی هم بسیار روشن است. درحالی‌که مردم در بسیاری از امور شخصی و ابتدایی خود هم توانایی تشخیص درست از غلط و صلاح از فساد را ندارند چگونه ممکن است قادر باشند تا فردی صالح را برای مسلط‌شدن بر جان و مال و ناموس مردم انتخاب کنند؟ آنچه که در نظام‌های سیاسی دنیا اتفاق می‌افتد و مردم، خیلی زود از پشتیبانی و حمایت احزاب مختلف، رویگردان می‌شوند درواقع مهر تاییدی بر همین مطلب است که ایفای نقش برگزیدن حاکم برای جامعه، از دایره‌ی طاقت و صلاحیت انسان خارج است.  بنابراین حتی اگر از منظر عقل هم نگاه کنیم باید کار انتخاب حاکم جامعه -حتی در زمان غیبت- را باید به دین خدا سپرد؛ در این صورت، هر عقل سلیمی تصدیق خواهد کرد که قایل شدن به نظریه‌ی ولایت فقیه، ضامن امنیت و سعادت آحاد جامعه خواهد بود و جلوی بسیار از هرج‌ومرج‌ها و کج‌روی‌ها را خواهد گرفت؛ چرا که منشأ و خاستگاه «ولایت فقیه» همان منشأ و خاستگاه نبوت و امامت است و شیعه، این نظریه را نسخه‌ای موقت برای دوران پررنج غیبت می‌داند و انشاالله با ظهور حجت پروردگار، جایگاه حکومت اسلامی به حاکم اصلی آن برخواهد گشت.------------------------------------- پاورقی:1- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج47، ص179 2- همان

Viewing all articles
Browse latest Browse all 16070

Trending Articles