مَن یک دخترم اَز نوع چادُریَش مَن خودَم را و خُدایَم را قبول دارم و این برایم اَز تمام دُنیا با اَرزش تر اَست توی خیابان که راه میروم: نَه نگران پاک شدن خَط خَطی هآی صورَتم هَستم وَ نَه نگران مورد قبول واقع نَشدن تنها دَغدَغِه ام عَقب نَرفتن چادرم هست و بس مـــــَـــن ســـــاده امـــــــ مــــــثـــل چـــــادرمــــــ بـرای با من بودن باید ســـــاده بـــود تــنــها هــمــیـــن بی حکمـت نیسـت... رنگ سیــاه چــادرم را می گویـم ! اینکـه تمـام تـابـش ِ خـورشیـد را می گـیرد و ذخیـره می کنـد برایم . . الــی یــوم القیــامــة. |
↧
بی حکمـت نیسـت... رنگ سیــاه چــادرم را می گویـم!
↧