به گزارش جهان، نجف دریابندری، مترجم، در مصاحبه با مجله بخارا گفت: طوسی (همسر اول احمد شاملو) یک روز به من گفت شاملو معتاد است، من چند بار او را پیش دکتر بردهام ترک کرده اما دوباره ... شما که رفیقش هستی بهش بگو که ترک کند. من هم اصلا خبر نداشتم که معتاد است. البته چند بار از این مواد به من هم داده بود. گرد سفید، هروئین خیلی عالی. من هم امتحان کردم ولی بعد بهش گفتم مثل این که تو معتاد هستی. ترکش کن. اگر میکشی مثل من که به طور اتفاقی میکشم و از این جور چیزها. نمیدانستم کسانی که معتادند این حرفها سرشان نمیشود. یک روز صدایش کردم رفتیم به کالباس فروشی البرز تا با هم حرف بزنیم. یکی از کارهای ابلهانهای که کردم همین بود.وی افزود: خلاصه بهش گفتم این قضیه تو چیه؟ تو واقعا معتادی؟ اگر معتادی بیا ترکش کن دیگر. شاملو قیافه گرفت که معتاد یعنی چی؟ من میکشم اما معتاد نیستم. گفتم یعنی چه که معتاد نیستی؟ اگر مثلا گیرت نیاید ناراحت نمیشوی؟ گفت نه، ولی گیرم میآید! خلاصه به من یک جوری حالی کرد که این چیزها به تو مربوط نیست. من هم گفتم باشد، مانعی ندارد. ولی متوجه شدم که شاملو گرفتار است و آن روز وقتی از کافه البرز بیرون آمدیم دوستی ما هم تمام شد. بعد از مدتی از طوسی هم جدا شد و زندگیاش به هم خورد و باز دوباره ازدواج کرد.