به گزارش جهان، رجا نوشت: اما ظاهرا هنر شبهروشنفکران فراری در فضای هنری آزاد غرب و بدون وجود آنچه که آنها تیغ تیز سانسور جمهوری اسلامی می نامند، هر روز دارد شکوفاتر میشود و به مرزهای جدید و بدیعی در آفرینش هنری میرسد، چنانکه بعد از پیوستن گلشیفته فراهانی به قافله هنر جهانی با ایفای نقش «روسپی افغانی» و «رقاصه عرب»، حالا محسن نامجو هم- که روزگاری در ایران با حمایت حوزه هنری آلبوم منتشر میکرد!- با انتشار آهنگها و برگزاری کنسرتهایش در غرب به دستاوردهایی در موسیقی رسیده که اخیرا شبهروشنفکران وطنی فعال در سینما، از جمله داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی و کیومرث پوراحمد هم در حوزه های مرتبط به خود، یعنی سینما به آن رسیدهاند.برای فهمیدن اوج این آفرینش هنری هم تنها کافیست بخش کوچکی از اجراهای اخیر محسن نامجو را ببینید. اما قبل آن مرور نظرات رسانهها و روزنامهنگاران جماعت شبهروشنفکر هم خالی از لطف نیست، تا حداقل کمی از اوج هنرشناسی و عمق نظرات تئوریک این رسانهها و کارشناسانشان مشخص شود:فیلم«موسیقی محسن نامجو، هنرمند جوان و نوجوی موسیقی ایران ــ که نزدیک است به هنرمندی جهانی بدل شود ــ سهل است و ممتنع. در بسیاری از کارهای آوازیاش، با همراهی یک ساز که خود مینوازد، در مقام شاعری نوجو و سنتشکن و ترانهسرایی حتی شالودهشکن ظاهر میشود و اشعاری را که خود سروده است با همراهی سهتار یا گیتار میخواند. اشعار این ترانهها به فراخور محتوا و مضمون گاه از اوزان عروضی پیروی میکنند و گاه قالب سپید و آزاد به خود میگیرند و گاه در پی ایجاد نوعی موسیقی در هجاها و قالب شعری است. در اینگونه آثار، در پی رعایت یک سنت ترانهسرایی به سان هنرمندی ظاهر میشود که در پی ایجاد نوعی موسیقی بلوز با قالب ایرانی است و گاه حتی شکل هنرمندی از جنس موسیقی راک معترض را به خود میگیرد. موسیقی او در این نوع از آثارش با رعایت فرمهای ایرانی، موسیقی ردیفی و مقامهای ایرانی آغاز میشود اما نامجو، اغلب این فرمهای متعارف را میشکند و با نوآوری یا بداههنوازی از قالب سنتی و متعارف فراتر میرود. اشعارش در این آثار از دانش، مجموعهی خواندههای وسیع او حکایت میکند و گهگاه باری اجتماعی یا معرفتی و فلسفی به خود میگیرد.... از آواز به عنوان صدای همراه سازها سود میبرد و ریتمهای راک انتخابیاش حتی او را به حیطهی جاز راک میبرد. گاه از اشعار شاعرانی چون حافظ و مولوی سود میبرد و آنها را در این قالب ترکیبی بازخوانی میکند. اشعارش پر از ارجاعاتی به کتابها، خواندهها و حتی اخبار و حوادث روز است و گاه از دقت و مداقهی او در فرهنگ پاپ و عام ایرانی حکایت دارد.»(امید روحانی- منتقد) «نامجو مخاطب را قلقلک میدهد، گاهی آزارش میدهد و برای او سؤال تازه ایجاد میکند. نامجو مخاطب را خوشحال نمیکند. از «سه راه آذری» و «جبر جغرافیایی» گرفته تا «تهران»، همه و همه از رنجی عمومی میگویند؛ از دردی مشترک. مرهم این رنج چیست؟ به قول نامجو «چرا شتر رنج همیشه اینجا خوابیده؟» بیشک، دلایل تاریخی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بسیاری وجود دارند که میتوانند به این سؤال پاسخ دهند.... نامجو پژوهشگر یا نظریهپرداز نیست که بکوشد تحلیلی از این مسائل بهدست دهد. ادعایی هم ندارد. او این غم مشترک، این رنج مشترک، که به طور تاریخی گریبانگیر ماست را بازتاب میدهد. آنقدر صادق است که آن را لاپوشانی نمیکند. او به شدت خودش است و غمها، دردها، سرخوردگیها و دغدغههای خود را در کارهایش منعکس میکند......نامجو نیهلیسم را موسیقایی میکند، از نیهلیسمی هستیشناختی، تا نیهلیسمی که خاستگاهی تاریخی و اجتماعی دارد؛ از خیام تا شوپنهاور.... نامجو، ناامیدی خیابانها و کوچه پس کوچههای ایران را روایت میکند. خیابانهایی که ۱۸ تیرها، ۸ مارسها، اول ماه مهها و خرداد ۸۸ها را در خاطر دارند. ولی نامجو نه در خود، و نه در خیابانها، سوبژهای سیاسی نمییابد......او فرزند زمانهی خویش است، زمانهای که فرودستان را از انقلاب ترسانده و ناامید کرده است. اما نامجو غمها و رنجها و ناامیدیهای یک نسل را جسورانه و دیوانهوار موسیقایی میکند. او در موسیقایی کردن رنجها انقلابی است. با هنرش سنتزی اجتماعی ایجاد نمیکند. او لذتجویانه میآفریند. او باب دیلن نیست، شجریان نیست، ویکتور خارا نیست، او فقط محسن نامجوست.»(نسیم روشنایی- رادیوزمانه) «....پاييز امسال آهنگهای بيشتری از او بدستم رسيد. همانها كافی بود برای اينكه مدتی نياز به شنيدن موسيقی ديگری را حس نكنم. تاثير موسيقی نامجو برای من قابل توصيف نيست و اين تجربه را به خودتان میسپارم.»(موسیقی به سبک محسن نامجو-بیبیسی فارسی) «اگر به موسیقی کشورهای دیگر نگاه کنیم نمونههایی مثل نامجو را گهگاه میبینیم که اغلب هم در ابتدا مورد تمسخر و کج اندیشیهای به اصطلاح حامیان هنر قرار گرفتهاند. اما بعد از مدتی درک شدهاند و مورد توجه قرار گرفتهاند اما افسوس که وقتی هم که در ایران چنین ستارهای میدرخشد باید طبق رسم چندین سال آخر این مرز و بوم برود و جای دیگر تنهاتر شود. اما آنهایی که مسبب رفتن این گونه افراد هستند نمیدانند که تنهایی همان چیزیست که نامجو و امسال او نیاز دارند تا به دور از هیاهو شاهکار بیافرینند. باز هم میگویم نمی دانم آیا سبکی برای موسیقی نامجو قائل میشوند یا نه ولی به نظر من وقتش رسیده است تا اسمی برای اصوات دل انگیز این مرد قائل شوند تا با نام او جاودانه شود.»(هادی علیپناه- نشریه فرهنگی هنری آدمبرفیها) تعاریفی که در بندهای بالا خواندید، دربارهی کسیست که بخشی از یکی از اجراهای اخیرش را در فیلم بالا دیدید. این اوج هنر شبهروشنفکری ایران در فضایی کاملا ازاد است. حالا آن را بگذارید کنار دستاوردهای سینمایی اخیر اساتید بزرگ همین جریان که این روزها در سینماهای کشور در حال نمایش عمومیست و همهی اینها را مقایسه کنید با فلسفهبافیها و تئوریپردازیهایی که در نشریات و رسانههای شبهروشنفکران وطنی در مورد همین آثار صورت می گیرد تا شاید لختی پادشاه را از یادها ببرد. این، وضعیت روشنفکران امروز ایران است.