به گزارش جهان به نقل از تسنیم، محسن اسماعیلی شاگرد آیتالله آقامجتبی تهرانی و عضو حقوقدان شورای نگهبان در نشستی که شب گذشته بههمت بخش «بر قلههای تهذیب» بیست و یکمین نمایشگاه بین المللی قرآن کریم برگزار شد، به تبیین سبک زندگی مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی پرداخت.اسماعیلی با اشاره به اهمیت بحث سبک زندگی در جامعه گفت: خوشبختانه در نمایشگاه قرآن امسال سبک زندگی از اهمیت ویژهای برخوردار است. ما باید این نکته را همواره به یاد داشته باشیم که موضوع سبک زندگی به موضوعی با اولویت بالا تبدیل شود زیرا در قرآن و روایات بهتفکیک و در مورد مسائل مختلف به این مسئله اشاره شده است.وی تأثیر بحث و گفتوگو در رابطه با زندگانی بزرگان را یادآور شد و افزود: صحبت از زندگانی افرادی چون حاج آقا مجتبی تهرانی میتواند اثرات بسیار مفیدتری نسبت به مطالعات و تحقیقهای میدانی داشته باشد.درس فقه آقا مجتبی تعطیل میشد اما درس اخلاقش نهعضو حقوقدان شورای نگهبان قانون اساسی در ادامه به ذکر نکاتی از زندگی عالم بزرگوار حاج آقا مجتبی تهرانی پرداخت و گفت: حاج آقا همیشه تأکیدشان بر درس اخلاق بود. ممکن بود درس خارج فقه ایشان تعطیل شود اما درس اخلاقشان هیچوقت تعطیل نمیشد. ایشان میگفتند: من برای درس اخلاق بیشتر از سایر دروس وقت میگذارم. ایشان هیچوقت راضی نمیشدند که کتابی در رابطه با زندگیشان چاپ کنیم. هرآنچه تحت عنوان سبک زندگی این عالم گرانقدر چاپ شده است نقل قول از دوستان، نزدیکان و شاگردان وی است و من در حدود سی سال آشنایی خود با ایشان درسهایی را آموختهام که باید بهتدریج از آنها استفاده کنم.هیچگاه ارتباط حاج آقا با مردم قطع نمیشداسماعیلی اضافه کرد: نحوه برخورد حاج آقا مجتبی تهرانی با مردم واقعاً مثالزدنی بود. ایشان همواره متواضعانه با مردم برخورد میکردند و اکثر افراد وی را به نام کوچک صدا میکردند. هیچگاه ارتباط حاج آقا با مردم قطع نمیشد. در یکی از مراسمها یکی از وزرا با چند خودرو وارد مراسم شده بود و بهنحوی خودروها را پارک کرده بودند که مزاحم تردد مردم میشد. حاج آقا از این مسئله بسیار ناراحت شدند و همان شب به من گفتند که بگویم فلانی دیگر به پای منبر حاج آقا نیاید. وقتی من این مسئله را به آن وزیر گفتم، وی بغضی کرد و از شبهای بعد مانند دیگر افراد در مراسم حاضر شد.شاگرد حاج آقا مجتبی تهرانی به علاقه این عالم گرانقدر به مردم اشاره و تشریح کرد: ایشان حتی تا روزهای آخر زندگیشان دنبال موضوعات بحثهای خود بودند. وقتی ما ایشان را از رفتن به جلسه سخنرانی منع میکردیم میگفتند: مگر میشود نروم؟ مردم میآیند. مردم به ما اطمینان دارند، حتی میگفتند: مرا از بیمارستان ببرید و دوباره بازگردانید!امام برای نسلهای بعدی به یک افسانه تبدیل میشود وی در بخش دیگر سخنان خود به علاقه حاج آقا مجتبی تهرانی به امام راحل تأکید کرد و گفت: وقتی که امام راحل(ره) از دنیا رفتند حاج آقا چند روز درس را تعطیل کردند و پس از آن وقتی که میخواستند درس را شروع کنند بسیار گریه کردند. گریه آقا بهگونهای بود که ما هیچوقت ایشان را اینطور ندیده بودیم. حاج آقا در رابطه با امام(ره) یک جملهای گفتند که بسیار قابل تأمل است. فرمودند که امام برای نسلهای بعدی به یک افسانه تبدیل میشود زیرا امام بهگونهای زندگی میکرد که اگر برای نسلهای بعدی تعریف کنیم باورشان نمیشود.وقتی پرسیدند ماشینت چیست؟ جوابم باعث شد سوار ماشین من نشوندمحسن اسماعیلی نحوه زندگی حاج آقا مجتبی تهرانی را یک زندگی بسیار ساده و در سطح ضعفا دانست و تصریح کرد: نوع پوشاک حاج آقا همیشه ساده بود. لباسهایشان اکثراً کهنه اما تمیز و مرتب بود. کفشهای ایشان بسیار عادی بود. همواره نعلینی میپوشیدند که سالها بود از آن استفاده میکردند. شبهای آخر پزشکان معالج نزد ایشان میآمدند و خواهش میکردند که کفشهایشان را به یادگار داشته باشند. رفت و آمدهای حاج آقا همیشه با یک پیکان آبیرنگ قدیمی صورت میگرفت زیرا ایشان معتقد بودند که نباید از ضعفا بالاتر رفت. حتی یک بار که من خواستم ایشان را به جلسهای ببرم از من پرسیدند: ماشین شما چیست؟ و وقتی پاسخ دادم قبول نکردند که با من بیایند. حاج آقا مجتبی به ضعفا و فقرا بسیار اهمیت میدادند. حتی روزهای آخر وقتی به ایشان میگفتیم: دوستان و نزدیکانتان بسیار نگران حال شما هستند، میگفتند: به آنهایی که نسبت به من لطف دارند بگویید به ضعفا و فقرا صدقه بدهند زیرا مشکلات مالی بسیار زیاد شده است.عضو حقوقدان شورای نگهبان قانون اساسی از تواضع حاج آقا مجتبی تهرانی یاد کرد و گفت: ایشان هیچوقت اجازه نمیدادند عدهای همراهشان در خیابان راه بروند. هنگامی که به مسجد میرفتند تا آخرین لحظه در محراب مینشستند و به کارهای مردم رسیدگی میکردند. هنگامی که کسی در مسجد نبود، مسجد را ترک میکردند. اگر کسی از او سؤالی میپرسید میایستادند و جواب میدادند. حتی حاج آقا در هنگامی که مشکلات جسمی داشتند و نشستن برایشان سخت بود هنگامی که دوستان و نزدیکانشان میآمدند بهروی زمین مینشستند.میگفتند: من گنجشکروزی هستموی افزود: حاج آقا هیچوقت بیش از اندازه نیاز خود خرید نمیکردند و همواره به من میگفتند: من گنجشکروزی هستم. ایشان روزهای آخر به من گفتند: وصیت نامهای نوشتم. ایشان گفتند: من از مال دنیا چیزی ندارم که بخواهم وصیت کنم و تنها چیزی که از من باقی مانده است نوشتههای من است و وقتی ما وصیت ایشان را باز کردیم دیدیم که فقط نگران هزینههای بیمارستان بودند.تا حالا در خانه ما از بیرون غذا نیامده استاسماعیلی در ادامه به دیدار یکی از مقامات بلندپایه با حاج آقا مجتبی تهرانی اشاره کرد و گفت: یکی از مقامات بلندپایه که از علما هم هستند، گفتند: من میخواهم بیایم و شما را ببینم و شام را هم با هم صرف کنیم.حاج آقا گفتند: اگر می آیید بیایید اما شام نداریم. و آن آقا اصرار کردند و حاج آقا گفتند: نه! من علت را جویا شدم. ایشان گفتند: ما در این خانه کسی را نداریم که پذیرایی کند. من گفتم: من خودم پذیرایی میکنم و از بیرون نیز غذا میگیرم. اما حاج آقا فرمودند: تا حالا در خانه ما از بیرون غذا نیامده است.وی در ادامه با تأکید بر اینکه عشق و علاقه مردم به حاج آقا وصف ناشدنی است افزود: برخی افراد نذر میکردند تا مبلغی را برای سلامتی حاج آقا تهیه کنند. یک شخصی پیش ایشان آمد و گفت: من میخواهم میوههای عروسی پسر شما را تهیه کنم و برای این کار نذر کردهام. حاج آقا گفتند: اگر میخواهی این کار را انجام بدهی از آن میوهها بهعنوان نمونه بخرید. وقتی میوهها را نزد ایشان بردند، ایشان یک سیب متوسط برداشتند و گفتند: اگر از این میوه میخرید عیبی ندارد.از وجوهات کتاب دینی چاپ کنید اما نه کتاب مراعدم استفاده از بیت المال ویژگی دیگر حاج آقا مجتبی تهرانی بود که اسماعیلی به آن اشاره داشت. وی گفت: حاج آقا هیچوقت راضی نمیشدند که از وجوهات برای چاپ کتب خودشان استفاده کنیم. روزی از ایشان پرسیدم: امام خمینی(ره) معتقد هستند میتوان از وجوهات برای چاپ کتابی که دین را نشر میدهد استفاده کرد اما در صورتی که ضرورت داشته باشد، نظر شما چگونه است؟ حاج آقا مجتبی گفتند: من هم همین نظر را دارم. من دوباره سؤال کردم: به من این اجازه را میدهید که از این وجوهات برای چاپ کتاب استفاده کنم؟ گفتند: اگر خودتان ضروری میدانید، بله. در حال خروج از اتاق بودم که حاج آقا گفتند: فلانی، اما بهشرط آنکه این مبلغ برای چاپ کتابهای من استفاده نشود.