سرویس فرهنگی جهاننیوز – علی رجبی: هر ساله در میانه اردیبهشت ماه و همزمان با نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، موضوع کتاب و لزوم کتابخوانی به یکی از دغدغه های شیک اهالی سیاست تبدیل می شود و حتی نمایشگاه کتاب نیز به جولانگاهی برای حضور آنها در میان مردم، برای نشان دادن وجه فرهنگی اهالی سیاست تبدیل می گردد. و صد البته با پایان نمایشگاه، دغدغه کتاب و کتابخوانی نیز بایگانی می شود و میرود تا سال دیگر و نمایشگاهی دیگر!وضعیت کتابخوانی در کشور ما دروران فجیع و رقت باری را تجربه میکند. آمارهایی که از وضعیت سرانه مطالعه منتشر میشود نشان میدهد که هر ایرانی به طور میانگین حدود ۲۰ دقیقه به مطالعه میپردازد. دسترسی سخت به کتاب به سبب فشل بودن سیستم چاپ، نشر و توزیع کتاب در کشور و همچنین گرانی کاغذ باعث شده تا مهمترین خوراک فرهنگی بشر از سبد ایرانیان حذف شود.انتشار گهگاه، کتابها ضدفرهنگی، ضد دینی و ضدایرانی هم که شایعه سست بودن ممیزی را بیش از پیش قوت میبخشد، نقطه نگران کننده ماجرای کتاب است که متاسفانه دستهایی در وزارت ارشاد کنونی در صدد سست تر کردن آن نیز هستند.این گونه است که «کتاب» به عنوان «جریانسازترین ابزار فرهنگی ساخت بشر» در کشور ما مهجور مانده و جایگاه رفیع خود را به ابزارهای دیگری همچون سینما داده است.حتی این تفکر آن چنان در میان مدیران و دولتمردان ما نیز رسوخ کرده که از میانه عمر دولت قبل نهادی به نام شورای عالی سینما در ساختار سیاسی کشور ایجاد شده که با نظر مستقیم رئیس جمهور و به ریاست خود او نیز تشکیل میشود.بدون شک توجه مدیران به مسأله سینما که باعث تشکیل شورای عالی سینما نیز شده -صرف نظر از خروجی شورا- قابل تقدیر است اما اتفاقی که در این میان افتاده، این است که با قدرت گرفتن نگاه به سینما، حوزه کتاب تضعیف شده است.تشکیل «شورای عالی کتاب» -هم ارز و هم جایگاه با سینما و شاید هم بالاتر از آن- به گونهای که بالاترین ضمانت اجرایی را داشته باشد، میتواند تا حدود بسیاری نسبت به اصلاح امور مربوط به کتاب کمک کند. البته این پیشنهاد حکم یک ایده کلی را دارد و لازم است تا متخصصان امر و صاحبنظران در میدان وارد شده و نسبت به نظریه پردازی برای بازگردان کتاب به جایگاه اصلی خود اقدام کنند.به امید آن روز که دغدغه رهبر انقلاب درباره کتاب در عرضه عمل نیز اجرایی شود؛ آنجایی که ایشان فرمودند: «متأسفانه کتابخوانی، جز در بين يک عده از اهل علم و اهل تحصيل و کساني که به طور قهری با کتاب سروکار دارند، يک کار رايج و روزمره به حساب نمیآيد؛ در حالي که کتابخوانی بايد مثل خوردن و خوابيدن و ساير کارهای روزانه، در زندگی مردم وارد بشود. من میگويم بايستی جوانان، پيران، مردان، زنان، شهریها، روستايیها و هر کسی که با کتاب میتواند ارتباط برقرار کند، بايد کتاب را در جيبش داشته باشد و تا يک جا بيکار نشست - مثل اتوبوس، تاکسی، مطب پزشک، اداره، در دکان وقتی که مشتری نيست، در خانه به هنگام اوقات فراغت - کتاب را دربياورد و بخواند.»