به گزارش خبرنگار جهان، چنگیز ناروئی درباره طایفه نارویی گفت: قوم نارویی از بزرگترین طوایف بلوچ درایران می باشد که جمعیت آن ۷۰ الی ۸۰ هزار نفر می باشد که در قسمتهایی از سیستان جنوب خراسان ، نصرت آباد، زاهدان حصاروئیه بم و نرماشیر، جیرفت، کهنوج، بمپور، ایرانشهر ، قسمتهایی از هرمزگان و فنوج و بنت و دهپابید خاش جلگه چاه هاشم پراکنده اند بخشی نیز به سرخس و گلستان مهاجرت نموده اند وترکیبی ازشیعه و سنی هستند و کمتر تعصب مذهبی دارند. ازخصوصیات بارز این قوم وفاداری و گذشت و میهمان نوازی و میهن دوستی و رشادت و جوان مردی است.وی در ادامه درخصوص فعالیت و حضور جهادگران درمناطق محروم استان و خدمت رسانی آنان عنوان کرد: خدمت رسانی و ارائه خدمات جهادی کاری بسیار شایسته و ارزشمند و در خود تقدیم می باشد که قطعاً ازاجر معنوی و اخروی برخوردار می باشد. هر جاییکه خدمات و رفاه فراهم گردد زمینه ناامنی خود بخوداز بین می رود وجهادگران موجبات توسعه و آبادانی را فراهم می نمایند که تاثیر بسزایی در ایجاد و امنیت داردناروئی در ادامه به بیان خاطراتی از شهید شوشتری پرداخت: دراولین جلسه ای که سردار شهیدبا سران طوایف درشهر زاهدان داشتند از تمام اقوام و طوایف در جلسه حضور داشتند و بزرگان طوایف یکی یکی نظرات خود را اعلام نمودند اما نظرات و سخنان بعضی از بزرگان مربوط به عقیده و هدف سردار نمی شد و هر کس گرفتاری خاص خودش را عنوان می نمودند که سردار شهید از همان اولین جلسه انس و دوستی با من گرفت و اعلام فرمودند جوان چرا شما صحبت نکردید حقیر به سردار عرض کردم صحبتهای آقایان مربوط به گرفتاری خودشان بوداما من هیچ گونه مشکلی ندارم و خداوند به من همه چیز عنایت فرموده و اینجانب درخدمت شماخواهم بود که سردار شهید شخصاً عنوان نمود که جلسۀ خصوصی باشما خواهم داشت بطوریکه جلسه های خصوصی زیادی با اینجانب گذاشتند و نظریه های اینجانب را مرتب یادداشت می نمودند . بطوریکه دست پدر فرزندی باهم داده بودیم و ازبقیه بزرگان طوایف نظرخواهی و پیشنهادات اینجانب را بیشتر مد نظر قرار میداد به نحویکه شهید فرمودند اولین استارت بازدید را از منطقۀ ناروییها آغاز می کنیم که خداوند این افتخار رانصیب من نمود که در اولین بازدید با یک فروند هلی کوپتر به محل گراغه رفتیم با اینکه چند نفر دیگر هم ازفرماندهان و بزرگان در هلی کوپتر بودیم سردار شهید گوش بند خود را ازگوش هایش در آورد و به گوشهای من گذاشت که هر چه اصرار نمودم قبول نکردند و گوش بند رابه حقیر داد تا صدای هلی کوپتر من رااز اذیت نکند در بازدید گراغه سردار شهید یکی از برادارن اهالی محل را که دور ایستاده بود صدا زد با اینکه این مرد گرد و خاک و عرق فراوانی هم در صورت داشت سردار شهید این مرد را در آغوش گرفت و کنار خود قرار داد که واقعاً انسانیت این شهید در همان روز همه را تحت تاثیر قرار داد وقتی بازدید گراغه تمام شد به نصرت آباد رفتیم و در انجام مردم جمع بودند و استقبال خوبی از سردارصورت گرفت و سپس به حصاروئیه رفتیم که مردم خیلی جمع شده بودند سردار از جمع شدن آنان تشکرو قدر دانی نمود و فرمود قصد نداشتم شماها به خاطر من این همه جمع شوید لذا چرا شما خود را اذیت نموده اید و ازمردم خیلی تشکر و قدر دانی نمود. بعد از گذشت ۲ ماه که در مسافرت بودم وقتی سردار در زابل همایش طوایف راداشتند خودم را به زابل رساندم و تا وارد جلسه شدم سردار به شوخی عنوان نمود جوان تو کجا بودید که تاکنون پیدا نبودید و دست بلند کرد و گفت بزنم توگوشت کجا بودید و من رابغل گرفت و بوسید و عرض کردم صاحب اختیار هستید و باز هم باایشان همراه و در جلسات خصوصی باهم حضور داشتیم . در بعضی جلسات مطالب بسیار مهمی را ازمن می پرسید که من واگذار به خود سردارمی نمودم که شما بهتر می دانید اما سردار عنوان می نمود من نظر شما رامی خواهم و این مطلب را هم شخصاً سردار شوشتری به من عنوان نمودکه این حرکت و اقدام من استانی نیست بلکه برای تمام کشور تلاش می کنم و چون شایع شده بودکه دراین استان شهروند درجه ۱ و ۲ عنوان می شود لذا من آمده ام که در بین مردم استان همدلی و وحدت ایجاد نمایم و بطور کلی برادری و برابری بطور جدی اعمال شود و اینجانب هم به ایشان عرض کردم اگر شکم مردم سیر باشد امنیت هم در منطقه بیشتر خواهد بود. علیهذا حضور سردار این استان و توابع بسیار مهم و باارزش بود. هنگام شهادت سردار مردم منطقه کاملاً گریان و مصیبت بزرگی را متحمل شدند و به طوریکه انگار مردم بی پدر شده اند و برای حقیر نیز نبود سردار بسیار تلخ و ناگوار بود زیرا تنهاکسی بودم که هر موردی را با من مشورت و جلسه خصوصی می گذاشت واین را وجداناً اعلام می دارم که من برای پدرم اشک نریختم که برای شهادت مظلومانه سردار شوشتری اشک ریخته ام وهنوز این مصیبت برایم درناک است. |
↧
خاطرات بزرگ طایفهناروئی از شهیدشوشتری
↧