به گزارش جهان به نقل از وطن، غربی که در تاریخ یونان نام داشت و امروز در هیبت ایالات متحده درآمده است. قبل از هر اظهارنظری باید این نکته را در نظر گرفت که چالشهای ایران به عنوان قدرتی جهانی در گذشته- به عنوان نماینده شرق- با غرب- در هیبت یونان- بخشی از تاریخ را میسازد. قسمت نخست فیلم در زمانهای ساخته شد که حاکمان قدرت، ایران را محور شرارت برمیشمردند و امروز در زمانهای که قسمت دوم فیلم اکران شده است دائما از گزینه روی میز دم میزنند و این لاف بیهوده غرب دستمایهای است که منتهای آرزویش را برای حمله به امپراتوری پارسی در دل تاریخ نمایش دهد. نکته قابل تامل دیگر درباره فیلم ۳۰۰ این است که با توجه به واکنش ایرانیان نسبت به قسمت نخست فیلم (در سراسر جهان) که هجمهای بر تمدن ایرانی بود هالیوود باز هم اصرار دارد قسمت دوم این فیلم را تولید کند تا ایرانیان باستان را که تاریخ تمدن با آنها شکل میگیرد، همچنان مردمی وحشی تصویر کند. قسمت دوم فیلم ۳۰۰ با نام «۳۰۰، ظهور یک امپراتوری» دیروز در آمریکای شمالی به نمایش درآمد. قسمت نخست این فیلم موهن که در سال ۲۰۰۶ اکران شده بود،ایرانیان را وحشی و بیتمدن به جهانیان معرفی کرد و در این میان از تحریف حقیقت هم چشمپوشی نکرد. داستان فیلم دنبالهای بر قسمت اول است و نبرد دریایی «سالامیس» که روایت فیلم را دربر میگیرد، همزمان با جنگ لئونیداس و سپاهیان خشایارشا- ترموپیل- رخ میدهد. «۳۰۰، ظهور یک امپراتوری» ادعا می کند خشایارشا پس از اینکه سپاه لئونیداس را مغلوب و ترموپیل را فتح کرد، به سرعت آتن را به کنترل خود درآورد و برای اینکه آتش زدن «سارد» که در حمله یونانیان به ایران در زمان داریوش هخامنشی رخ داده بود را تلافی کند، رسما ارگ تاریخی آتن را به آتش کشید و به خاکستر تبدیل کرد! قسمت اول فیلم «۳۰۰» نیز درباره همین جنگ بود که در نهایت با مرگ لئونیداس و سپاهیانش پایان پذیرفت. با قسمت نخست، «۳۰۰» از افسران ارتش کوچک غرب در لباس یونانیان شمایلی قهرمانگونه ساخت و حالا هالیوود از افتضاح «تمیستوکلس» سردار سیاستپیشه یونانی قهرمانی دیگر خلق میکند. با این حال داستانی که از جانب تاریخنویس مشهور یونانی «هرودت» درباره این جنگ نوشته شده، در حال حاضر مورد استفادهترین روایت از این جنگ برای مورخان محسوب میشود. داستان این جنگ از این قرار است که یونانیان پس از تصرف آتن توسط خشایارشا، به جزیرهای به نام «سالامیس» فرار کردند و در آنجا درباره چگونگی مقابله با سپاه ایرانیان به بحث و گفتوگو نشستند. در میان گزینههای متعدد بزرگان یونان که به جنگ متقابل با ایران در نقاط مختلف یونان و حتی خود آتن اشاره داشت، یکی از بزرگان به نام «تمیستوکلس» معتقد بود باید با ایرانیان در جزیره «سالامیس» مقابله کرد اما نظریه وی مورد تایید هیچکس از بزرگان یونان قرار نگرفت. خشایارشا اما تمایل داشت به سالامیس حمله کند. وی از مشاورانش خواست درباره حمله به این منطقه اظهارنظر کنند. در میان انبوه اظهارنظرات موافق لشکرکشی به «سالامیس» تنها فردی که مخالف این قضیه بود، یکی از مشاوران زن شجاع پادشاه به نام «آرتمیس یکم کاریا» بود اما در قسمت دوم ۳۰۰ آرتمیس، فرصتطلب و جنگطلب است و تصویر غیرواقعی و جنگطلب از این دریانورد نمایش داده میشود. خشایارشا با این حال تصمیم گرفت به نظر جمع توجه کند و به همین دلیل لشکرکشی دریایی به منطقه یادشده آغاز شد. پس از رسیدن سپاه ایران به این منطقه (طبق گفته یونانیان تعداد سپاه ایران حدود ۵ میلیون نفر بود) فرماندهان متوجه شدند به دلیل تنگی مسیر، کشتیهای ایرانیان توان گرفتن آرایش نظامی به شکل «صف» را ندارند و از این رو، آنها بهصورت ستونی از تنگه عبور کردند که همین امر باعث شد سپاهیان محدود یونانی بتوانند تعداد قابل توجهی از کشتیهای ایرانیان را غرق کنند و در کمال ناباوری، شاهد عقبنشینی سپاه ایرانیان باشند و در واقع به یک پیروزی محدود در این نبرد دریایی برسند اما هر آنچه در «ظهور یک امپراتوری» میبینیم کماکان دروغ است و تاریخ واقعی و تاریخی که براساس مجعولات کمیکمصور فرانک میلر طراحی نشده است، به ما میگوید جنگ «سالامیس» با پیروزی ایرانیان همراه بوده اما شاید مهمترین نکته درباره این جنگ، هوشمندی آرتمیس یکم کاریا در مواجهه با دشمن بود که به طور حیرتانگیزی از نبوغش در فرار از دست سپاهیان یونانی استفاده کرد. آنطور که هرودت گفته: آرتمیس که در جنگ «سالامیس» رهبری ۵ کشتی ایرانی را برعهده داشت، در زمانی که کشتیهای یونانی در تنگنا بهدنبال وی بودند، با هوشمندی یکی از کشتیهای همدستش را غرق کرد تا سپاهیان یونان به این اشتباه بیفتند که حتما یکی از کشتیهای خودی در نزدیکی کشتی آرتمیس هست که باعث غرقشدن آن کشتی کناریاش شده است! به همین جهت از تعقیب وی سر باز زدند و بهدنبال سوژه دیگری رفتند. سوی دیگر تاریخ مینویسند ایرانیان در سالامیس پیروز شدند و پس از پیروزی در سالامیس، تمیستوکل با مقامات آتنی دچار اختلاف شد و چند سالی را به حالت تبعید در آرگوس زیست. سپس اسپارت او را به خیانت و همدستی با ایران متهم کرد و خواستار محاکمهاش شد. «تمیستوکل» از یونان گریخت و به دربار هخامنشیان پناهنده شد. «اردشیر یکم» نیز حکومت ماگنزیای مئاندر و چند شهر دیگر آسیای صغیر را به او سپرد. پس از درگذشت تمیستوکل، خانوادهاش توانستند به آتن بازگردند.اما چرا یک سوی این جنگ یک اسرائیلی ایستاده است؟فریادهای سیاسی ایرانیان در سراسر جهان قطعا توجهات جهانی را به خود جلب خواهد کرد؛ اتفاقی که در موردی مشابه درباره آرگو و قسمت اول ۳۰۰ افتاد. هالیوود همچنان قهرمانان تاریخ را مصادره به مطلوب میکند و اگر خوب نگاه کنید تاریخ ایران، به جولانگاهی برای گروکشی و سهمخواهی بدل شده است. نوام مورو، قسمت دوم ۳۰۰ را کارگردانی کرده است. او یک کارگردان اسرائیلی است و فیلمسازی است که سابقه معتبری در عرصه کارگردانی ندارد و در فهرست کارنامه هنریاش یک اثر سینمایی بلند به نام «مردمان باهوش»، چند اثر تبلیغاتی و یکی دو کار کوتاه تلویزیونی وجود دارد. البته نوام مورو که متولد ۱۹۶۱ در اورشلیم است گزینه اصلی برای ساخت دنباله «۳۰۰» بوده است چرا که تهیهکنندگان فیلم «مارک کانتون»، «جیانی نوتاری» و «برنی گولدمن» وقتی در ژوئن ۲۰۰۸ قصد خود را برای ساخت فیلم اعلان کردند به صراحت بر این مساله تاکید کرده بودند نوام موروی اسرائیلی به هیاهوی جهانی فیلم دامن خواهد زد.توفان اعتراض ایرانیان در روزهای آیندهاما نسیم اعتراض ایرانیان در روزهای آینده تبدیل به تندباد میشود و باید به سازندگان هالیوودی این فیلم گفت: اینک این شمایید و متن تاریخ مکتوب هرودت که میگوید دروغگو هستید و دروغ ساختهاید. با این همه برخلاف قسمت قبلی ۳۰۰ دومین قسمت این فیلم با هزینهای گزافتر و با نگاهی نژادپرستانه و رادیکالتر ساخته شده است. این فیلم ۶ میدان جنگی متفاوت را به تصویر میکشد.